رقابت آمریکا با سایر قدرت‌های بزرگ در طول تاریخ همیشه با مسئله آمریکای لاتین پیوند خورده بوده است؛ چراکه این کشور همیشه می‌کوشد تا رقبا و دشمنان خود را از این منطقه دور نگه دارد. در دوران جنگ سرد، یکی از نگرانی‌های اصلی ایالات متحده، گسترش نظام‌های کمونیستی در این منطقه بود. با فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، آمریکا به مدت بیش از دو دهه از سمت کشورهای لاتین آسوده خاطر بود. با این حال با توجه به ظهور چین به عنوان مهم‌ترین تهدید برای جایگاه هژمونیک آمریکا به نظر می‌رسد نگرانی‌های جنگ سرد به آمریکا بازگشته است. البته این بار تفاوت‌های مهمی نیز با آن دارد. تهدید سیاسی-امنیتی چین با نفوذ اقتصادی این کشور همراه است و این شامل کشورهای غیرسوسیالیستی نیز می‌شود.

اگر رویارویی با شوروی، آمریکا را ناچار به مقابله با جنبش‌ها و نظام‌های کمونیستی در آمریکای لاتین کرد، اکنون نفوذ اقتصادی چین به عنوان یکی از شرکای تجاری اصلی کشورهای منطقه، باعث شده سیاستمداران ایالات متحده حتی به کشورهای محافظه‌کار یا میانه‌رو نیز توجه زیادی بکند. به عنوان مثال، تا پیش از فشارها و تهدیدهای ترامپ، پاناما (با ریاست جمهوری خوزه مولینو از حزب محافظه‌کار Realizando Metas) جزو پروژه کمربند-جاده چین بود. افزون بر این، چین در سال ۲۰۲۴ مبلغ ۱.۳ میلیارد دلار برای ساخت بندر بزرگ در پرو سرمایه‌گذاری کرد که این مورد نیز بخشی از تلاش‌های چین برای گسترش ابتکار کمربند-جاده به آمریکای لاتین است.

به طور کل، مسئله نفوذ اقتصادی چین در آمریکای لاتین فراتر از مرزبندی چپ و راست میان کشورهای منطقه است. با این حال نباید در مورد این نفوذ بزرگنمایی کرد. در مجموع، آمریکا همچنان بزرگترین شریک اقتصادی کل منطقه لاتین (آمریکا مرکزی و جنوبی) می‌شود؛ اما برخی کشورها همچون برزیل، پرو، پاناما، شیلی روابط تجاری بیشتری با چین نسبت به آمریکا دارند. برای کشورهایی همچون مکزیک و کلمبیا نیز آمریکا همچنان اصلی‌ترین شریک تجاری است. در مجموع، حضور اقتصادی چین در این منطقه در دو دهه اخیردر حال افزایش بوده که نشان‌دهنده افول نسبی آمریکا در مقابل چین است.

آمریکا علاوه بر کشورهای مذکور، با روابط سیاسی-نظامی-امنیتی میان چین و کشورهای سوسیالستی آمریکای لاتین نیز مواجه است. برگزاری رزمایش نظامی در ونزوئلا، صادرات تسلیحات به این کشور و بولیوی و ایجاد تأسیسات شنود الکترونیک در کوبا مهم‌ترین نشانه‌های نفوذ غیراقتصادی چین هستند. کشورهای مذکور روابط اقتصادی پایینی با آمریکا دارند (همچون بولیوی و کوبا) یا تحت تحریم‌های شدید اقتصادی هستند (همچون ونزوئلا). به همین دلیل، آمریکا ابزارهای اقتصادی کمی برای فشار بر این کشورها دارد. آمریکا می‌تواند به آنها فشار سیاسی وارد کند یا همچون مورد پاناما حتی تا تهدید نظامی نیز پیش برود؛ اما باید دو نکته را لحاظ کند. نخست، ممکن است سایر کشورها همچون پاناما رفتار نکنند و عقب نکشند. دوم، با توجه به تجربه ونزوئلا و ایران، رویکرد سختگیرانه، ممکن است کشورها را به چین نزدیک‌تر کند.

سخنان و اقدامات ترامپ در خصوص کشورهای آمریکای لاتین مؤید نگرانی آمریکا در خصوص نفوذ چین به حیاط خلوت خود است. او مکرراٌ اظهار می‌کند که چین در حال تسلط بر کانال پاناماست. در نهایت نیز فشارهای او رئیس جمهور پاناما را واداشت تا پس از ملاقات با مارکو روبیو وزیر امور خارجه آمریکا، خروج کشورش را از پروژه کمربند-جاده چین اعلام کند. افزون بر این، افول نسبی آمریکا در مقابل چین و شدت‌گیری رقابت قدرت‌های بزرگ ترامپ را به سمت جنگ تجاری با دیگر کشورها و توسعه‌طلبی در آمریکای لاتین کشانده است.

بزرگ‌ترین مشکل ایالات متحده برای مقابله با نفوذ چین در آمریکای لاتین، تفاوت رویکرد و ابزارهای مورد استفاده است. چین تاکنون نشان داده است که از طریق رویکردی تدریجی و به دور از تنش، با استفاده از ابزار اقتصاد (سرمایه‌گذاری، توافق‌های تجاری، افزایش صادرات و واردات و...) وارد مناطق مختلف می‌شود و تا حد ممکن از رویارویی مستقیم با آمریکا اجتناب می‌کند. در مقابل، سابقه فعالیت‌های ایالات متحده در آمریکای لاتین نشان می‌دهد که این کشور تمایل بیشتری به رویکرد سختگیرانه و استفاده از ابزارهای سیاسی (فشار دیپلماتیک، تهدید نظامی، تعرفه و...) دارد. آمریکا در کوتاه‌مدت می‌تواند با چین مقابله موفقیت‌آمیزی بکند؛ اما نیازمند راهکار بلندمدتی برای نفوذ اقتصادی فزاینده چین (که به دنبال آن نفوذ سیاسی و امنیتی پدید می‌آید) است تا جایگاه خود راه در تجارت بین‌المللی احیا کند.


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه