سیاستهای ترامپ در قبال برزیل تاکنون با هدف تغییر وضعیت تجاری به نفع آمریکا، دور کردن برزیل از چین و حمایتهای راستگرایان این کشور بوده است. با این حال، روش اجرای این سیاستها به گونهای بوده است که میتواند به نتیجه معکوس برسد.
اگر این بنبست سیاسی ادامه یابد و احزاب حاضر به تفاهم نباشند، کشور به سمت یک انتخابات زودهنگام دیگر سوق پیدا خواهد کرد؛ انتخاباتی که بهجای حل بحران، احتمالاً به افزایش قدرت افراطگرایان و ورود به مرحلهای خطرناکتر از بیثباتی منجر خواهد شد
حمله به قطر نخستین حمله اسرائیل به یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از ابتدای تاسیس خود و یک تغییر بنیادین در الگوی رفتار جنگی اسرائیل با گسترش جغرافیای جنگ به منطقه خلیج فارس است که میتواند تاثیراتی عمیق بر ادراک ذهنی و الگو رفتاری کشورهای این منطقه داشته باشد.
احیای نام «وزارت جنگ» در دولت ترامپ، حتی اگر صرفاً جنبه نمادین داشته باشد، حامل پیامهای سیاسی و امنیتی پررنگی است. این اقدام نشاندهنده تمایل او به بازنمایی خویش در قامت منجی و استفاده از میراث تاریخی آمریکا برای مشروعیتبخشی به سیاستهای سختگیرانه داخلی و خارجی است.
تقارن دو رویداد «اجلاس سران سازمان همکاری شانگهای» در تیانجین و «رژه بزرگ روز پیروزی» در پکن به مناسبت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم را میتوان بهمنزله تلاش آگاهانه پکن برای ایجاد پیوند میان «قدرت سخت» و «نهادسازی نرم» دانست.
گسترش آشوبهای سیاسی و امنیتی در سطح جهانی، نقش سازمان همکاری شانگهای را به عنوان نهادی که میتواند رویکرد بدیلی در مقابل رویکردهای غربی ارائه کند از هر زمان دیگری برجستهتر کرده است.
علاوه بر این، کارشناسان غربی مدعی شدهاند که کشورهای اروپایی پیش از این سازوکار حل اختلاف مبنی بر شکایت از عدم پایبندی ایران را در سطح کمیسیون مشترک و سپس در سطح وزیران خارجه، مطرح کردهاند و تمدید آن، نشان از حل اختلاف ندارد.
آمریکا ونزوئلا را پایگاه دشمنان خود -یعنی چین، روسیه و ایران- میبیند؛ اما چگونگی مواجه با آن وابسته به پویاییها و مناسبات قدرت در واشنگتن است.
وجه مشترک سه کشور اروپایی برای موضع گیری درباره شناسایی فلسطین نه به تغییر رویکرد و تلاش برای حفظ قوانین بینالمللی که به فشار داخلی و اعتبار بینالمللی آنها برمیگردد.
فعالسازی مکانیسم ماشه اقدامی است که نهتنها دغدغههای هستهای، سیاسی و امنیتی اروپا در قبال ایران را برطرف نخواهد کرد، بلکه برعکس، سطح تنش میان دو طرف را افزایش داده، اقتصاد دو طرف را با فشار و رکود بیشتری مواجه میسازد و اعتبار و نفوذ بینالمللی اروپا را بیش از پیش تضعیف میکند.
در راستای بهدستگیری کنترل کانال پاناما، شرکت چندملیتی آمریکایی بلکراک با حمایت ترامپ، رهبری کنسرسیومی را برای خرید ۹۰٪ سهام دو بندر بالبوآ و کریستوبال در کانال بر عهده گرفت. این معامله در صورتی نهاییشدن به معنای پایان نفوذ چین بر کانال پاناما خواهد بود.
ژنرال منیر تلاش نموده تا از تمرکز صرف بر نقشآفرینی امنیتی عبور نموده و توسعه ژئواکونومیک را به عنوان پیشران ثبات و بهبود در پاکستان دنبال نماید. وی همزمان کوشیده تا از معمای راهبردی انتخاب میان چین و ایالات متحده اجتناب نماید و از این رقابت تا حد ممکن ریسکزدایی کند.
موفقیت مذاکرات نهتنها به توازن قدرت در میز مذاکره، بلکه به توانایی طرفین در مدیریت پیامدهای داخلی و بینالمللی توافقات بستگی دارد.