با تکیه بر همکاری مبتنی بر مشورت و نه اتحاد نظامی، شراکت اندونزی-استرالیا الگویی تازه از همکاری راهبردی غیرهمسو ارائه میدهد. نظم منطقهای الزاماً نباید بر سیاست بلوکی یا راهبرد مهار بنا شود؛ بلکه میتواند از همگراییهای عملگرایانه میان کشورهای مستقل و برابر پدید آید.
پراووو سوبیانتو، رئیسجمهور اندونزی، نخستین سفر رسمی خارجی خود پس از آغاز ریاستجمهوری را با پرواز به سیدنی آغاز نمود که پیام نمادین آشکاری داشت. انتخاب استرالیا بهعنوان نخستین مقصد سفر دولتی، نشانهای از درک زودهنگام اهمیت راهبردی کانبرا برای جاکارتا و تمایل او به بازتعریف یکی از پیچیدهترین و اغلب پرتنشترین روابط دوجانبه در منطقه هند-پاسیفیک بود.
این سفر دیپلماتیک با یک توافق امنیتی تاریخی برجسته شد؛ توافقی که میتواند موازنه قدرت منطقهای را متحول کند. این پیمان چارچوبی ایجاد میکند که دو کشور همسایه را به رایزنیهای منظم در خصوص مسائل امنیت ملی و واکنش هماهنگ به تهدیدهای نوظهور متعهد میسازد.
با تکیه بر «پیمان لومبوک» سال ۲۰۰۶، این توافق عمیقترین نهادینهسازی همکاری دفاعی اندونزی ـ استرالیا در چند دهه اخیر را رقم میزند. در این چارچوب، سازوکارهایی برای رزمایشهای مشترک، تبادل اطلاعات و هماهنگی در نظارت دریایی ایجاد شده و همزمان بر احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت ارضی تأکید مجدد میشود. برخلاف ترتیبات پیشین که عمدتاً بر مبارزه با تروریسم و ارتقای ظرفیت تمرکز داشت، چارچوب جدید این رابطه را به شکل شفاف در بستر گسترده معماری ثبات در منطقه هند-پاسیفیک قرار میدهد.
برای پراووو، که یک نظامی سابق است، زمانبندی این اقدام بسیار گویاست. منطقه هند-پاسیفیک به کانون رقابت راهبردی جهانی تبدیل شده و جایگاه جغرافیایی و سیاسی اندونزی در مرکز آن، سکون و انفعال را ناممکن میسازد. از اینرو سفر او دو هدف را دنبال میکرد: نشان دادن آمادگی اندونزی برای ایفای نقش منطقهای بزرگتر و انجام این کار مطابق با شروط و منافع خود.
این توافق برای هر دو کشور فراتر از یک ژست دیپلماتیک است؛ سرمایهگذاری بر آیندهای مشترک که در آن امنیت دریایی، تابآوری اقتصادی، و پیشبینیپذیری راهبردی بیش از همسویی ایدئولوژیک اهمیت دارد. استرالیا با این توافق، شریکی به دست میآورد که عمق دفاعی این کشور را تقویت کرده و محور شمالی آن را تثبیت میکند؛ در مقابل، اندونزی به شبکههای آموزشی، فناورانه و عملیاتی استرالیا دسترسی پیدا میکند، بیآنکه در چارچوب بلوکهای سخت و صلب ائتلافی گرفتار شود.
ریسکزدایی عملگرایانه
اندونزی با چالشی دوگانه روبهروست: مدرنسازی نیروهای مسلح خود، در عین حفظ دکترین دیرینهی «سیاست خارجی آزاد و فعال». فرهنگ راهبردی این کشور برای استقلال ارزش قائل است و از دیده شدن بهعنوان بخشی از هر بلوک قدرت، پرهیز دارد.
این پیمان به جاکارتا امکان میدهد تا از ظرفیتهای متعدد نظامی استرالیا بهرهمند شود، بدون آنکه استقلال تصمیمگیریاش را از دست بدهد. در منطقهای که اغلب کشورها تحت فشار قرار میگیرند تا میان واشنگتن و پکن دست به انتخاب بزنند، چنین موازنهگری ضروری است.
از منظر جغرافیایی، مجمعالجزایر گسترده اندونزی بر گذرگاههای راهبردی دریایی چون تنگههای سوندا، لومبوک و ماکاسار مسلط است؛ نقاطی که شریانهای اصلی تجارت در هند-پاسیفیک را در مینوردند. بخش عمدهای از حملونقل کانتینری و انرژی جهان از این آبراهها عبور میکند، و همین امر امنیت آنها را در مرکز رویکرد راهبردی اندونزی قرار میدهد.
همکاری با استرالیا بهعنوان دیگر قدرت دریایی دارای منافع مشترک در خطوط حیاتی کشتیرانی، توان جاکارتا را برای کنترل آبهایش و پاسخگویی به چالشهای «منطقه خاکستری» همچون ماهیگیری غیرقانونی، دزدی دریایی و مناقشات منابع افزایش میدهد. این همکاری همچنین پیامی به چین میدهد؛ کشوری که سالهاست به دنبال راههایی برای مواجهه با آنچه «معضل تنگه مالاکا» خوانده میشود بوده است، یعنی سناریویی که در آن ایالات متحده و متحدانش بتوانند در شرایط بحران، مسیر انتقال انرژی چین را مسدود کنند.
استرالیا نیز بهشکلی مکمل از این همکاری سود میبرد. سیاست دفاعی کانبرا بازتابدهنده نگرانی فزاینده نسبت به محیط امنیتی متحول در اقیانوس آرام و گسترش توان نظامی چین است. روابط نزدیکتر با اندونزی به تثبیت جبهه شمالی استرالیا کمک میکند و سطح اعتماد سیاسی با بزرگترین دموکراسی جنوبشرقی آسیا را افزایش میدهد. این شراکت همچنین نشاندهنده آن است که تعامل استرالیا با آسیا محدود به متحدان سنتی غربی نیست و اعتبار کانبرا را بهعنوان بازیگری منطقهای که آماده همکاری بر اساس روابط برابر است، تقویت میکند.
این پیمان به کانبرا کمک میکند تا از تصور اتکا بیش از حد به آکوس بکاهد. استرالیا همچنان بهطور نزدیک با ایالات متحده و بریتانیا پیوند دارد، اما شراکت با اندونزی پیام ملایمتری را منتقل میکند: نظم هند-پاسیفیک میتواند از مسیر همکاریهای انعطافپذیر و فراگیر شکل گیرد. استرالیا با تعامل با اندونزی بهعنوان همتای برابر، خود را در شبکهای از قدرتهای میانه تثبیت میکند؛ شبکهای که مشورت را بر تقابل ترجیح میدهد.
برای جاکارتا، این پیمان نوعی بازتنظیم راهبردی است. اندونزی خواهان هند-پاسیفیکی باز، فراگیر و مبتنی بر همکاری است، نه رقابت. همسویی با استرالیا در قالب سازوکارهای مشورتی نشان میدهد اندونزی میتواند دفاع خود را مدرن کرده و شراکتهای دریایی بسازد، بیآنکه اصول دیرینه عدمهمسویی را کنار بگذارد.
محور جدید ثبات
پیامدهای این توافق بسیار فراتر از روابط دوجانبه است. این پیمان یک محور امنیتی جنوبی را مستحکم میکند که جنوبشرقی آسیا را به اقیانوس آرام پیوند میدهد و نوعی سپر ثبات در منطقهای ایجاد میکند که توسط رقابت قدرتهای بزرگ دچار گسست شده است. در چنین فضایی، کشورهای کوچک و متوسط تلاش میکنند تا اختیار عمل خود را میان کشاکش واشنگتن و پکن حفظ کنند.
با تکیه بر همکاری مبتنی بر مشورت و نه اتحاد نظامی، شراکت اندونزی-استرالیا الگویی تازه از همکاری راهبردی غیرهمسو ارائه میدهد. نظم منطقهای الزاماً نباید بر سیاست بلوکی یا راهبرد مهار بنا شود؛ بلکه میتواند از همگراییهای عملگرایانه میان کشورهای مستقل و برابر پدید آید. این رویکرد با دیگر قدرتهای متوسط مانند هند، کره جنوبی و ویتنام که به دنبال استقلال بدون تقابل هستند، همخوانی دارد.
برای آمریکا و ژاپن، این توافق بیتردید خوشایند است. این پیمان شبکه گستردهتری از شرکای دموکراتیک و نیمههمسو را تقویت میکند، بدون آنکه موجب تشدید نظامیگری شود. چنین اقدامی اهدافی همچون حفظ موازنه پایدار قدرت را حمایت میکند، در حالی که اعتبار اندونزی را همچنان بهعنوان کنشگری مستقل و نه دولت تابع، حفظ میکند.
اما برای چین، این نمادگرایی بسیار دشوارتر است. تصمیم جاکارتا برای تعمیق همکاری امنیتی با کانبرا، حتی در شرایطی که روابط اقتصادی آن با چین همچنان پرقدرت باقی مانده، در پکن به احتمال زیاد بهعنوان رویکرد موازنهجویانه تعبیر خواهد شد.
این نشان میدهد اندونزی قصد دارد منافع خود را در برابر احتمال اعمال فشار چین از جمله در دریای شمال ناتونا که محل مناقشه است، حفاظت کند. چنین بازتنظیم ظریفی به جاکارتا قدرت چانهزنی بیشتری در برابر هر دو ابرقدرت میدهد و امکان میدهد با اعتمادبهنفس و انعطاف بیشتر در جریانهای ژئوپولیتیک حرکت کند.
نتیجه بزرگتر ممکن است شکلگیری آرامِ یک بلوک قدرتهای میانه در هند-پاسیفیک باشد؛ کشورهایی که از حاکمیت خود دفاع میکنند، مسیرهای دریایی آزاد را حفظ میکنند و در برابر فشارهای بیرونی مقاومت میورزند، بدون آنکه به سازوکارهای سختگیرانه ائتلافی تن دهند. شراکت اندونزی-استرالیا، که بر احترام متقابل و همکاری دریایی بنا شده، میتواند به سنگبنای این پیکربندی جدید بدل شود.
اگر این همگراییها هوشمندانه مدیریت شوند، میتوانند به جای ایجاد قطبیسازی، عامل ثبات باشند و نشان دهند که در جهان چندقطبی، همچنان امکان عاملیت و موازنه وجود دارد. رویکرد جاکارتا و کانبرا بازتاب آگاهی فزاینده میان کشورهای متوسط است: اینکه نفوذ نه از طریق انتخاب یکطرفه، بلکه از مسیر ساخت شبکههای پایدارِ اعتماد حاصل میشود.
از این منظر، نخستین سفر خارجی پراووو صرفاً آیینی تشریفاتی نبود، بلکه اقدامی کاملاً راهبردی بود. این سفر اندونزی را بهعنوان بازیگری محوری تثبیت کرد که قادر است نظم منطقهای را از طریق قدرت آرام و تعامل سنجیده شکل دهد. برای استرالیا نیز این سفر تأکیدی بود بر ضرورت تعامل با همسایگی آسیایی، نه از سر ترس یا وابستگی بلکه از مسیر شراکت واقعی.
با تشدید رقابت قدرتهای بزرگ، شاید داستان واقعی هند-پاسیفیک نه برخورد غولها، بلکه خیزش آرام قدرتهای میانهای باشد که میدانند چه زمانی باید همکاری کنند، چه زمانی مقاومت ورزند، و چگونه بدون انتخاب یکجانبه، استوار بایستند.
0 دیدگاه