به نظر می‌رسد که شرایط برای رسیدن به یک توافق بلند مدت و پایدار در روابط ایران و آمریکا فراهم نیست و ما در ماه‌های آینده شاهد این نوع توافق نخواهیم بود. اما در عین حال ایران و حتی ترامپ خواهان جنگ نیستند. نتیجه این دو گزاره آن است که به احتمال زیاد یک توافق محدود بین دو طرف شکل خواهد گرفت.


 

شرایط کلی حاکم بر روابط ایران و آمریکا

دیدار مقامات ایرانی و امریکایی در عمان در فروردین ماه 1404 بار دیگر این پرسش را پیش می کشد که آیا دو طرف می توانند به یک توافق جامع و پایدار برسند ؟ و آیا امکان توافقی شبیه برجام و از جنس آن وجود دارد؟ یا مطالبات و خواسته های متفاوت و متضاد دو طرف چنین اجازه ای را به آنها نمی دهد؟ می دانیم که بستر حاکم بر مذاکرات به اندازه خود مذاکره اهمیت دارد و در مورد ایران و آمریکا این بستر مملو از بی اعتمادی است که هم جنبه تاریخی دارد و هم در چهار دهه اخیر تشدید شده است. به بیان ساده تر ، شرایط موجود در روابط ایران و آمریکا باعث می شود نسبت به حصول توافق گسترده و پایدار مردد باشیم. سرنوشت برجام هم نشان داد حتی در صورت رسیدن به توافق، حفظ و استمرار آن کاری بسیار دشوار است. گروههای سیاسی داخلی متعددی در هر دو کشور مخالف توافق  پایدار و عادی سازی اند، اسرائیل آشکارا در مسیر توافق سنگ اندازی می کند و تجربه برخورد آمریکا با کشورهای مخالف هم تصمیم گیران ایرانی را در اعتماد کردن به واشنگتن دچار تردید جدی می کند. مثلا در حالی که اوباما اصل وجود غنی سازی در خاک ایران را پذیرفت و این پذیرش مقدمه توافق برجام شد اما دولت ترامپ در ماههای اخیر از لزوم برچیدن کل برنامه هسته ای ایران سخن گفته است.

 نتیجه اینکه در این مورد، نیمه خالی لیوان همواره مهم تر و موثر تر از نیمه پر لیوان بوده است. درست است که در چهار دهه گذشته ایران و آمریکا وارد درگیری نظامی مستقیم و طولانی مدت نشده اند اما روابط آنها عادی هم نشده است. به بیان دیگر، توافق یک استثنا و تنش  مدیریت شده یک قاعده بوده است. چشم انداز آتی مذاکرات را هم باید در این بستر تحلیل کرد. بعید است که توافق احتمالی به پایان تنش و اختلاف در روابط دو طرف منجر شود کما اینکه برجام هم نتوانست به سال ها بی اعتمادی در روابط دو طرف پایان دهد. هنوز بی اعتمادی به آمریکا در نظام تصمیم گیری ایران زیاد است و لذا نمی توان انتظار داشت توافق احتمالی بسیار متفاوت از برجام باشد و بتواند تحولی بنیادی در روابط ایران و امریکا ایجاد کند. گو اینکه لفاظی های ترامپ هم مزید بر علت است.

ترامپ و دیپلماسی اجبار در برابر ایران

دیدار مقامات ایرانی و آمریکایی در مسقط عمان در روز شنبه 23 فروردین ماه 1404 یک اتفاق مهم  و به معنای تلاش دو طرف برای عبور از بن‌بست در روابط دو طرف مخصوصا بعد از حوادث یک سال و نیم گذشته در خاورمیانه و پیروزی ترامپ  است. اما همان گونه که اشاره کردیم  بی اعتمادی ریشه دار  میان رهبران دو کشور امکان حل و فصل اختلافات و رسیدن به یک راه حل  پایدار و جامع در کوتاه مدت  را  دشوار می کند. دیدار روز شنبه را بیشتر از آنکه یک مذاکره بدانیم باید نوعی دیدار دوجانبه برای ارزیابی متقابل طرفین از همدیگر بدانیم. آمریکا به عمان می‌آید تا  بی واسطه بداند  آیا ایران واقعا به دنبال رسیدن به یک توافق هست یا می  خواهد زمان بخرد؟ ایران هم  به مسقط می‌رود تا بداند خواسته‌های واقعی  ترامپ از ایران چیست و آیا او از خواسته های افراطی خود که در رسانه ها مطرح کرده کوتاه می آید یا نه؟ طبیعتاً این ارزیابی ها در ترسیم نقشه راه آینده هر دو طرف  بسیار مهم است و می‌تواند منجر به کاهش تنش در هفته‌های آینده یا  حتی افزایش آن شود . هر دو گزینه احتمال تحقق بالایی دارند. زیرا  ایران به همه مطالبات ترامپ و تیم او تن نخواهد داد. به همان اندازه که می توان امیدوار بود به همان اندازه هم دلیل برای محتاط بودن وجود دارد.

سیاست ترامپ در مقابل ایران در چارچوب آن چیزی است که اصطلاحاً دیپلماسی زور یا اجبار نامیده می ‌شود و منظور از آن تلفیق دیپلماسی و قدرت نظامی است . در سال ‌های اخیر در مراکز قدرت در واشنگتن این باور تقویت شده است که دلیل ناکامی آمریکا در رسیدن به یک توافق هسته‌ای پایدار با ایران در گذشته  عدم استفاده از تهدید نظامی موثر علیه ایران بود. لذا این عده  معتقدند که موفقیت دیپلماسی اجبار  آمریکا در برابر ایران نیازمند آن است که آمریکا به صورت جدی استفاده از قدرت نظامی  را در دستور کار قرار دهد. یعنی به  موازات اقدامات دیپلماتیک ، تهدید نظامی را هم معتبر جلوه دهد. تمدید حضور ناو‌های جنگی  آمریکا در دریای مدیترانه و تقویت حضور نظامی آن در  پایگاه جزیره دیگو گارسیا در اقیانوس هند  و تهدیدات مکرر ترامپ درباره امکان حمله به تاسیسات هسته ای ایران را باید در این راستا یعنی معتبر کردن تهدید نظامی دانست .  ترامپ بر این باور است  ایران بدون تهدید نظامی معتبر توافق را نخواهد پذیرفت و این در حالی است که تشدید تهدیدات علیه ایران می تواند مخالفت با توافق را در داخل ایران تقویت کند. یعنی تهدید نظامی می تواند به ضد  خود تبدیل شود. استفاده بیش از حد از زور نظامی می‌تواند انگیزه طرف  مقابل( یعنی ایران)  را برای توافق کاهش دهد.

عدم قطعیت‌های موجود در رسیدن به توافق

به نظر می‌رسد  در حال حاضر سه عدم قطعیت اصلی درباره توافق ایران و آمریکا در ماه‌ های آینده وجود دارد. عدم قطعیت اول به ترامپ و شیوه رفتار او برمی‌گردد . او تصور می کند بزرگترین مزیتش در پیش‌بینی ناپذیر بودن است  و همواره سعی می‌کند طرف مقابل را غافلگیر بکند. این در حالی است که این خصلت رفتاری او باعث محتاط تر شدن مقامات ایران می شود. از سوی دیگر ترامپ دوست دارد همواره خود را برنده معامله و توافق نشان دهد و ادعا کند طرف مقابل تسلیم شده است! این هم موجب احتیاط تصمیم گیران ایرانی می شود. زیرا جمهوری اسلامی نمی خواهد توافق آن با آمریکا از نظر افکار عمومی یک شکست جلوه کند.

عدم قطعیت دوم به عملکرد لابی طرفدار اسرائیل و نتانیاهو برمی‌گردد. نتانیاهو خواهان توافق میان ایران و آمریکا نیست و همه تلاش خود را به کار می‌گیرد تا در این مسیر اخلال ایجاد کرده و مانع توافق شود . در  گذشته هم اسرائیل همواره خواهان آن بوده که حمله به تاسیسات هسته ای جایگزین توافق هسته‌ای شود . حمله اسرائیل به تاسیسات دیرالزور در سوریه در ۲۰۰۵ و نیز رآکتور اوسیرک در عراق در ۱۹۸۰ نشان می‌دهد که اسرائیل نمی‌خواهد هیچ قدرتی غیر از خودش در منطقه توان هسته ای داشته باشد . بنابراین اسرائیل در بلند مدت نابودی تاسیسات هسته‌ای ایران را بر  توافق هسته‌ای ترجیح می‌دهد . حالا باید دید که آیا ترامپ می‌تواند مثل اوباما از پس فشارهای اسرائیل برآید و اسرائیل را مهار کند و اجازه ندهد  نتانیاهو روند مذاکرات را تخریب کند؟

 عدم قطعیت سوم به آن چیزی برمی‌گردد که می‌توان تنگنای هویتی و ایدئولوژیک در ایران دانست . جمهوری اسلامی ایران مقابله با نظام سلطه و در راس آن آمریکا را به عنوان یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی خود تعریف کرده است. در نتیجه کوتاه آمدن در برابر آمریکا به نوعی در تعارض با این هدف سیاست خارجی است. البته  فراموش نکرده ایم که ایران ضمن حفظ اصول سیاست خارجی خود  توانست توافق برجام را امضا کند . با این وجود، ایران در  عادی سازی روابط خود با آمریکا دچار تنگناهای جدی است و توافق را نباید صرفا به یک مساله فنی تقلیل داد. نوع توافق ایران تاثیر مهمی بر هویت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت مخالف نظم موجود جهانی خواهد داشت. یکی از دغدغه های جمهوری اسلامی ایران همین مساله است. یعنی اینکه طرفداران نظام از یک سو و اپوزیسیون از سوی دیگر چه برداشتی از این توافق خواهند داشت؟ آیا آن را یک شکست تلقی خواهند کرد یا پیروزی؟ این موضوع از آن رو اهمیت دارد که در دو سال گذشته محور مقاومت در منطقه آسیب های جدی  دیده است و لذا ممکن است توافق با آمریکا هم در همین راستا شکست تلقی شود. چیزی که تصمیم گیران جمهوری اسلامی نسبت به آن حساس اند و همین آنها را در باره امکان توافق محتاط می کند.  در همین راستا اصرار ایران بر انجام مذاکرات غیر مستقیم را باید جدی گرفت. جمهوری اسلامی می خواهد با حفظ اصول خود وارد مذاکرات شود و تصویر پذیرش مذاکرات از موضع ضعف را تقویت نکند. این سیاست ایران را می توان نشانه از این تنگنای هویتی دانست. البته این فرض هم مطرح است که ای بسا ایران در روند مذاکرات با دولت ترامپ به فرمول جدیدی برای تعامل  با آن بدون پذیرش خواسته های حداکثری آمریکا دست یابد. در صورتی که ماه عسل سیاسی آمریکا در داخل تمام شود و جنگ تعرفه ها ی او باعث تضعیف سیاست خارجی آمریکا شود این امکان دور از ذهن نیست هر چند با عدم قطعیت زیادی مواجه است.

نتیجه‌گیری

با توجه به آنچه گفته شد به نظر می‌رسد که شرایط برای رسیدن به یک توافق بلند مدت و پایدار در روابط ایران و آمریکا فراهم نیست و ما در ماه‌های آینده شاهد این نوع توافق نخواهیم بود. اما در عین حال ایران و حتی ترامپ خواهان جنگ نیستند . نتیجه این دو گزاره آن است که به احتمال زیاد یک توافق محدود بین دو طرف شکل خواهد گرفت، توافقی که منجر به لغو برخی تحریم‌های آمریکا خواهد شد اما روابط دو طرف عادی نخواهد شد. مثلا بخشی از تحریم‌ها حفظ خواهد شد اما بخش دیگری از آنها لغو خواهد شد.

 حال سوال این است که آیا این توافق محدود  یا موقت بدون درگیری نظامی رخ خواهد داد یا نه ؟ در اینجا یک علامت سوال بزرگ وجود دارد. با توجه به اینکه ترامپ یک ضرب الاجل دو ماهه را تعیین کرده است لذا در صورتی که در دو ماه آتی توافقی حاصل نشود این احتمال وجود دارد که ترامپ پیش‌بینی ناپذیر دست به یک اقدام علیه ایران بزند و سپس خواهان آن شود که ایران پای میز مذاکره بیاید. این سناریو هم دور از ذهن نیست . اما مسئله این است که اگر ترامپ در پایان ضرب الاجل دو ماهه خود دست به یک اقدام نظامی تند علیه ایران بزند  احتمال دارد  ایران عطای مذاکره را به لقای آن ببخشد و اساساً وارد مذاکره نشود. یعنی در هر صورت عدم قطعیت در رسیدن به توافق زیاد است.


دکتر رحمن قهرمان‌پور


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه