سال ۲۰۰۰ بود که دکترین جدید در نظام معادلات لبنان گنجانده شد. وقتی که مردم این کشور فوج فوج به ‏سمت جنوب راهی بودند تا آخرین پایگاه‌های نظامیان ارتش اسرائیل و همچنین «ارتش جنوبی» یعنی همان ‏فالانژیست‌های طرفدار تل‌آویو را تسخیر کنند، ناگهان همه دریافتند که تنها راه مقابله با اسرائیل مقاومت است. ‏این معادله در سال ۲۰۰۶ تکرار شد و زمانی که جنگ ۳۳ روزه رخ داد، سلاح حزب‌الله توانست مقابل اسرائیل ‏بایستد.‏

اما با آغاز عملیات طوفان‌الاقصی و ورود حزب‌الله لبنان به معرکه درگیری با اسرائیل کمی این معادله تغییر کرد. ‏بعد از ترور دبیرکل جنبش مقاومت و همچنین حملات دیوانه‌دار اسرائیل به نقاط مختلف لبنان و آوارگی یک ‏میلیون لبنانی از جنوب روند کمی معکوس شد. آمریکا با همراهی برخی از نیروهای داخلی لبنان اعلام کردند که ‏سلاح حزب‌‌الله باعث تخریب لبنان شده و باید این جنبش خلع سلاح شود.‏

انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدید کاتالیزور این موضوع از منظر مخالفان بود. حتی رسانه‌های عربی مانند ‏اسکای نیوز عربی و العربیه گزارش‌های زیادی در خصوص تغییر معادله لبنان نوشتند. العربیه در یادداشتی به قلم ‏صالح المشنوق نویسنده ضد مقاومت در لبنان اعلام کرد معادله «مردم، ارتش و مقاومت» تغییر کرده است و ‏اکنون دکترین به سمت «الجيش و الشعب ضد "المقاومة» چرخیده است. حتی شبکه اسکای عربی نزدیک به ‏امارات هم در مقاله‌ای نوشت که دیگر معادله قبلی کارایی ندارد و اکنون معادله «ملت، ارتش و دولت» در لبنان ‏باید ساخته و پرداخته شود.‏

درست در زمانی که جریان نزدیک به غرب اعتقاد داشت معادله سیاسی در حال تکمیل شدن است و اسرائیل هم ‏قصد نداشت به صورت کامل عقب‌نشینی کند، راهپیمایی مردم جنوب به سمت روستاهای خود معادله را تغییر ‏داد و باعث اخلال در نظم جدید آمریکا در لبنان شد به نحوی که اندیشکده اسرائیلی الما ‏نوشت: «حزب الله به جنوب بازگشت»! در واقع حزب‌الله بدون اینکه گلوله‌ای برای بیرون راندن اسرائیل از خاک ‏لبنان شلیک کند توانست با حمایت از بسیج مردمی در جنوب این روند سیاسی و امنیتی آمریکا و اسرائیل را ابتر ‏کند.

آمریکا قصد داشته و دارد که به عنوان کارگردان اول در لبنان شناخته شود و ریاست هیات نظارت بر آتش‌بس و ‏قطعنامه ۱۷۰۱ موید این موضوع است. تل‌آویو هم بعد از سقوط سوریه و اشغال بخش های استراتژیک در این ‏کشور مانند کوه‌های حرمون و منطقه جبل الشیخ درصدد است با خفگی لجستیک حزب‌الله آن را از یک جنبش ‏مقاومت به یک حزب سیاسی صرف تبدیل کند. مانور بزرگ دیروز مردم لبنان در جنوب و آزاد شدن پی در پی ‏و دمینو وارد روستاهای مرزی لبنان این معادله را کاملا برهم ریخت. به حدی که اسرائیل مجبور شد از نزدیک ‌‏۸۰ درصد مناطق جنوبی عقب نشینی کند.‏

از سوی دیگر همه گروه‌های لبنانی حتی مخالف حزب‌الله لبنان از حرکت و کار مردم جنوب در حرکت به ‏سمت مناطق مرزی حمایت کردند و تندروترین مخالفان حزب‌الله سکوت محض اختیار کردند و نتوانستند از این ‏موضوع انتقاد کنند. رسانه‌های اسرائیلی نیز نوشتند که معادله مردم، ارتش و مقاومت با این حرکت قوی‌تر شده ‏است.

بنابراین این روند را می‌تواند در چند خط خلاصه کرد:‏

‏1️⃣ معادله سیاسی در لبنان بدون در نظر گرفتن جریان شیعی به ویژه دو گروه مهم حزب‌الله و جنبش امل ‏امکانپذیر نیست. همان طور که در موضوع انتخاب رئیس‌جمهور در دور اول بروز کرد.‏

2️⃣ معادله سیاسی در لبنان تغییر آنچنانی نخواهد کرد و نمی‌تواند راهبرد و کلمه مقاومت را با چیز دیگری ‏جایگزین کرد.‏

‏3️⃣‏ اسرائیل نمی‌تواند در جنوب لبنان بماند. دلیل اول اینکه ۷۵ درصد جنوب این کشور شیعیان هستند و ‏حتی اهل سنت این منطقه نیز نمی‌خواهند که اسرائیل در جنوب بماند و تجربه تاریخی دهه ۷۰ و ۸۰ ‏میلادی این موضوع را ثابت کرده است.‏

‏4️⃣پایگاه مردمی جریان‌های شیعی در جنوب به ویژه حزب‌الله بسیار قوی است. بنابراین شاید در کوتاه ‏مدت اسرائیل توان مقابله در جنوب را داشته باشد اما در بلند مدت دوباره حزب‌الله به جنوب باز خواهد ‏گشت و و مسلح هم برمی‌گردد.‏

5️⃣حزب‌الله اکنون در روند بازسازی است. بنابراین با مانور قدرتی که در جنوب بروز کرد و بعد از آن ‏ضاحیه جشن و شادی برگزار شد باید منتظر اقدام تکمیلی دیگر یعنی تشییع پیکر و مراسم بزرگ برای ‏سیدحسن نصرالله باشیم و با این روند حزب‌الله قدرت مردمی خود را به رخ خواهد کشید.‏


author

اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه