اسرائیل شاید امروز قوی‌ترین و تأثیرگذارترین قدرت در خاورمیانه باشد. به همین خاطر، منطقه باید تغییرات ایدئولوژی دفاعی اسرائیل را مد نظر قرار دهد. اسرائیل در دکترین جدید منتظر نخواهد ماند تا دشمنانش به توانایی‌های خطرناک دست یابند؛ بلکه با اقدامی پیش‌دستانه جلوی تبدیل‌شدن آنها به تهدید را می‌گیرد. ایران و آن‌چه از نیروهای نیابتی‌‌اش باقی‌مانده‌ اصلی‌ترین تهدید برای دولت یهودی هستند؛ اما ترکیه نیز باید در فهرست کشورهای تحت نظر قرار بگیرد. کشورهای میانه‌رو عرب نیز با تهدیدهای مشابهی از سوی ترکیه و ایران روبرو هستند و به همکاری‌ با اسرائیل تمایل دارند.

 مولفه‌های دکترین جدید

به دنبال حادثه ۷ اکتبر، اسرائیل تصمیم گرفته است که از سیاست مهار و خط مشی دفاعی به پیشگیری و آمادگی حرکت کند و همراه با آن ظرفیت خود را برای پاسخ فوری و حتی برخی اوقات نامتناسب [حمله به غیرنظامیان] ارتقاء دهد. ضرورت مهم دیگر برای اسرائیل، کاهش وابستگی‌ به واردات تسلیحات و لزوم تقویت صنعت دفاعی خود است. علی‌رغم کارآمدی این صنعت، به‌واسطه ابعاد کوچک آن و عدم وجود مزیت رقابتی در بازار جهانی تسلیحات و مهمات لازم در داخل تولید نشد.

از آنجا که برخی کشورهای اروپایی و کانادا اسرائیل را به ممنوعیت فروش سلاح تهدید کرده‌اند و آمریکا ارسال برخی از مهماتش را با هدف اعمال فشار متوقف نمود؛ اسرائیل به این نتیجه رسیده است که تولید سلاح نه یک موضوع اقتصادی، بلکه مسئله امنیت ملی است، حتی اگر در شرایط فعلی توانایی صنعتی لازم یا صرفه مقیاس برای آن نداشته باشد. به گزارش رسانه‌ها، دولت اسرائیل هم‌اکنون قراردادهایی را با شرکت‌های محلی برای تولید بمب‌های سنگین امضا کرده است تا وابستگی‌اش به آمریکا را کاهش دهد.

وابستگی کمتر به قدرت‌های خارجی یعنی دولت‌های عرب که امیدوار بودند از اهرم فشار پایتخت‌های جهان استفاده کنند تا از اسرائیل امتیازاتی بگیرند، توانایی کمتری خواهند داشت تا بر سیاست و رفتار دولت یهودی اثر بگذارند. از زمانی که منافع دولت‌های میانه‌رو عرب چه در مهار ایران و چه در محدود کردن مداخلات ترکیه با منافع اسرائیل همپوشانی پیدا کرده است و همچنین از زمانی که این دولت‌ها دریافته‌اند که جهان نمی‌تواند سیاست‎های اسرائیل را آنگونه که مطلوبشان است بر هم بزند؛ بهترین گزینه برای آنها همکاری منطقه‌ای مستقیم با اسرائیل است.

 ۷ اکتبر؛ آغاز سومین دوره روابط اعراب و اسرائیل

دولت‌های میانه‌رو عرب و رهبران آن‌ها باید ۷ اکتبر و تغییرات منطقه‌ای پس از آن را درک کنند. این واقعه سومین مرحله از روابط میان اسرائیل و اعراب را آغاز کرده است. در نخستین مرحله (از ۱۹۴۸ تا ۱۹۹۰) اعراب باور داشتند که می‌توانند جمعیت و اقتصاد خود را علیه اسرائیل و اقتصاد ضعیفش بسیج کنند تا جهان ناچار به انتخاب بشود. اسرائیل در این مرحله پیروز شد. دومین مرحله هنگامی آغاز شد که بیشتر کشورهای عرب فهمیدند در جهان تک‌قطبی تحت رهبری آمریکا بهترین گزینه آنها راه‌حل دو-دولتی است. اسرائیل هم در این روند همکاری کرد. پس از سی‌وسه سال 7 اکتبر پایان این مرحله را نیز اعلام کرد.

حال در مرحله سوم که از سال ۲۰۲۳ آغاز شد، آمریکا دریافته است که خاورمیانه به لحاظ ژئواستراتژیک همچون گذشته اهمیت ندارد و بنابراین تنها دنبال پاک‌کردن ردپای خود در منطقه و استفاده از چسب‌زخم در سیاست مدیریت بحران خود است. روسیه نیز می‌بیند تلاش‌هایش در سوریه به هیچ انجامید و چین نیز نگران اقتصاد در حال رکود خود است. در این شرایط که خاورمیانه به حال خود رها شده است؛ اسرائیل، ایران و ترکیه به عنوان جانشینان قدرت‌های بزرگ ظهور می‌کنند.

از دید اعراب در میان این سه قدرت منطقه‌ای اسرائیل کمتر توسعه‌طلب و مزاحم است. پس از آن ترکیه است که اقتصاد نسبت به جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای برایش اولویت بیشتری دارد و بنابراین ماجراجویی‌هایش را محدود می‌کند. برای مردم و دولت‌های عرب، تهدید ایران به عنوان دولتی همیشه اسلام‌‎گرا، توسعه‌طلب و جنگ‌طلب از همه بزرگ‌تر و تقریباً وجودی است. بنابراین کشورهای عرب باید فوراً به سراغ اسرائیل بروند.

اگر اعراب چنین کاری نکنند، ممکن است از دور مسائل منطقه‌ای خارج شوند و ضمن نظاره‌ رقابت این سه قدرت برای تسلط بر منطقه، منتظر بمانند تا ببینند کدام یک رئیس بعدی خواهد بود. در این مرحله، احتیاط کردن و بهره‌برداری از پاداش ایستادن در سمت درست، ممکن است بسیار بهتر از منتظر ماندن برای ظهور رئیس جدید منطقه و تحمیل اراده‌ از سمت آن باشد.

نویسنده: حسین عبدالحسین

منبع:‌ بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه