با سقوط نظام بعثی سوریه این سوال مطرح است که چشم انداز آینده سیاسی این کشور چیست. برای تببین این موضوع باید مهم‎ترین چالش‎های وضع موجود و حکومت ‏آینده، بازیگران اصلی و در نهایت سناریوهای اصلی را مدنظر داشت.

مهم‎ترین چالش‎های وضع موجود و حکومت آینده

بی‎تردید تشکیل هر دولتی در آینده نزدیک در سوریه، متأثر از چالش‎های مهمی است که در این ‏مسیر وجود دارد. به همین جهت، ابتدا باید چالش‎های فعلی دمشق و البته چالش‎هایی که متوجه ‏دولت آینده است را مورد توجه داد تا بعد از آن به بازیگران و سناریوهای موجود بپردازیم. مهم‌‎ترین ‏چالش‎های وضعیت فعلی سوریه (بعد از سقوط حکومت بشار اسد) و هر حکومتی که در آینده ‏نزدیک تشکیل شود، عبارتند از:‏

۱-کشوری با سه اقلیم متفاوت (معارضه، قسد و مناطق علوی‎نشین)‏
۲-تأمین هزینه کلان بازسازی
۳- روشن شدن تکلیف تروریست‎های خارجی
۴- بروز دوباره شکاف «اکثریت – اقلیت» به عنوان مهم‎ترین محرک در تاریخ سیاست سوریه با ‏رسیدن اکثریت (اهل تسنن) ‏به قدرت
‏۵- موج فراگیر «انتقام‎خواهی»‏

 بازیگران داخلی و خارجی

به طور کلی بازیگران اصلی در بحث تشکیل دولت آینده را به دو دسته «بازیگران داخلی» (اهل ‏سوریه) و «دولت‎های خارجی مؤثر در معادله نظام‎سازی» تقسیم می‎کنیم.

‏در اقلیم معارضه، حداقل ۵ بازیگر اصلی وجود دارد که شامل هیئت تحریر الشام، ‏ اتاق عملیات «فجر الحریۀ» تابع «جیش الوطنی»‏، گروه‎های مسلح در درعا، ‏مسلحین دروزی‎مذهب استان سویدا. گروه‎های مسلح در منطقه «التنف» می‌شود. تازه به این‎ها باید گروه‎هایی از قبیل احرار الشام، جبهه شامیه، الزنکی، فیلق الشام و ... را ‏اضافه کرد.‏

هم‎اکنون معارضین سوری دارای دو تشکیلات سیاسی ‏حکمرانی مجزا از هم هستند که قطعا جامعه جهانی با حکومت مستقیم هر کدام از آن‎ها بر ‏دمشق مخالفت خواهد کرد. تجربه اول «حکومۀ الأنقاذ» در ادلب و تابع تحریر الشام و تجربه دوم ‌‏«دولت موقت» در مناطق تحت قیمومیت ترکیه است که جامعه جهانی با حکمرانی بی‎واسطه ‏این‎ها بر دمشق مخالفت خواهد کرد. اما نکته مهم این‎جاست که اگر این دو تجربه تعین یافته را ‏کنار بگذارند، باید سازه‎های جدیدی تعبیه شود که قطعا متأثر از بافت این دو تشکیلات خواهد ‏بود.‏

باید توجه داشت به دو علت «سابقه تطبیق شریعت پیش از زمامداری تحریر الشام» (از سال ۲۰۱۵ ‏یعنی دو سال پیش از سیطره تحریر الشام بر ادلب) و «بافت یکدست سنی قلمرو تحریر ‏الشام در ادلب» تجربه حکمرانی آنان قابل تعمیم به کل خاک سوریه نیست.‏

‏در اقلیم کردی بازیگر اصلی قسد است. شکاف عربی-کردی در این دوره تشدید می‎شود و به صورت «شکاف بدنه با ‏رأس» خود را نشان خواهد داد.‏

‏در رابطه با علوی‎ها برای اولین بار در تاریخ سوریه، کسی رهبری آنها را در دست ندارد و ‏جامعه علوی سوریه فاقد «سر» هستند. این نکته بر ابهامات نسبت به جهت‎گیری‎های آنان ‏می‎افزاید.‏

آخرین نکته‎ای که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، بقایای ‏نظام قدیمی است که هم‎چنان اداره سوریه را از نظر اداری و خدماتی بر عهده دارند.‏

در مورد بازیگران خارجی باید گفت نقش اول را کشورهای «ایالات متحده»، «ترکیه» و «روسیه» ‏ایفا خواهند کرد و در درجه بعد نیز «رژیم صهیونیستی» و «کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس» ‌‏(قطر، عربستان و امارات) و «اردن» قرار دارند و البته «جمهوری اسلامی ایران» با توجه به نفوذ خود ‏در گذشته، تلاش خواهد کرد تا در این فضا اثرگذار بماند.‏

 مهم‎ترین سناریوها

در رابطه با سناریوها، به صورت کلی چهار ایده «دولت مرکزی مقتدر»، «تجزیه»، «تأسیس ‏نظام فدرال» و «لیبیایی شدن سوریه» مطرح است. اما در این زمینه نگارنده به صورت خاص، ‏ایده «دویلات» را جدی‎تر می‎داند که مشخصات آن به شرح ذیل است:

‏۱-‏پهنه سرزمینی کشور (قلمرو حاکمیت ملی) در مناطق مختلف میان گروه‎های متنفذ محلی ‏تقسیم می‎شود.‏
‏۲-‏این گروه‎ها در قلمرو خود فاقد پشتوانه حقوقی و رسمی هستند؛ اما از قدرت بالای سیاسی، ‏اقتصادی، نظامی و امنیتی برخوردارند.‏
‏۳-مرزهای مشخصی برای قلمرو هر جریان وجود ندارد.‏
‏۴-‏در بسیاری از نقاط، قدرت نفوذ این نیروی متنفذ محلی از ساختار دولت بیش‎تر است.‏
‏۵-در این شرایط، دولت یا به شرکت سهامی عام میان این گروه‎ها بدل شده یا دست کم در داخل ‏خود رقابت‎هایی دارد که طرف‎های رقیب را به سمت دادوستد و امتیاز دادن به متنفذین محلی ‏می‎کشاند.‏

 


author

اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه