رهاورد سفر محمد بن سلمان به واشنگتن و دیدار با ترامپ امضای یک پیمان دفاعی دوجانبه غیرتعهدی اما الزامآور است.
ضیافت شام ترامپ برای ولیعهد عربستان سعودی در فضای عدم قطعیتهای منطقهای پرطنین است. سفری با دستورکار اصلی امضای یک پیمان دفاعی غیرحزبی و بازآرایی روابط چند دههای ریاض و واشنگتن در بستر شکافهای چندقطبی اقتصاد سیاسی بینالمللی. محمد بن سلمان در شرایطی با مجموعهای از اهداف وارد عمقبخشی روابط با دولت جمهوریخواه میشود که پروندههای باز در روابط دو کشور، در نظام منطقهای و در سطح جهانی متکثر است.
امنیتی
در فرآیند تغییرات نوظهور بینالمللی در کلان رقابت چین و آمریکا، چشمانداز امنیت منطقهای برای عربستان سعودی جایگاه تعیین کنندهای در روند محاسبات داخلی ریاض دارد. اقتصاد پسانفت وابستگی معناداری به مسئله ثبات سیاسی دارد که جز از رهگذر امنیت پایدار تامین نخواهد شد. عربستان خواهان تعهدات روشنتر و قابل اتکاتری از واشنگتن است. تجربه حمله به تاسیسات آرامکو در ۲۰۱۹، حملات پهپادی علیه امارات در ۲۰۲۲ و حمله اسرائیل به دوحه، این احساس را در ریاض تقویت کرده که حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس بهتنهایی ضمانت کافی ایجاد نمیکند.
با این حال، از آنجا که توافق دفاعی رسمی نیازمند تصویب سناست و در شرایط پیچیدگیهای کنونی عملی به نظر نمیرسد، سعودیها به دنبال یک توافق دفاعی دوجانبهاند که چارچوبی پایدار برای همکاری نظامی ایجاد کند و وابسته به تغییر دولتها نباشد. متقابلاً برای آمریکا پذیرش یک تعهد الزامآور که با توجه به سیال بودن بحران در خاورمیانه میتواند پای ترامپ را نیز به جنگی دیگر بکشاند جز دردسر، جذابیتی در این مقطع ندارد.
اقتصادی
سعودیها آگاهند که برای تبدیل شدن به اقتصادی پیشرفته، باید بازیگران اصلی فناوری، انرژی، صنایع پیشرفته، بهداشت و سرگرمی را به کشور وارد کنند. اقتصاد در این سفر نه یک موضوع جانبی، بلکه محور اصلی معماری روابط جدید آمریکا- عربستان است. سعودیها اکنون نسبت به گذشته جاهطلبتر، جسورتر و مطالبهگرتر ظاهر شدهاند و از واشنگتن انتظار دارند بهعنوان شریک راهبردی در این تحول اقتصادی مشارکت کند. واقعیت این است که چشمانداز 2030 و راهبرد تحول اقتصادی عربستان بهطور مستقیم بر روابط این کشور با آمریکا اثر گذاشته است.
ریاض خود را در آستانه یک جهش تاریخی میبیند و در این چارچوب، همکاری در حوزه هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته برای سعودیها اولویت دارد. عربستان برای تحول اقتصادی، ایجاد مراکز داده و پرورش سرمایه انسانی در زمینه AI نیازمند دسترسی قابلپیشبینی به فناوری و شرکتهای آمریکایی است؛ موضوعی که با محدودیتهای صادراتی آمریکا مواجه شده است. متقابلاً آمریکا نیز منافع مهمی در این همکاری دارد؛ جلوگیری از چرخش عربستان به سمت چین در حوزه فناوری و هوش مصنوعی و وابستگی آن به تکنولوژی آسیای شرقی، حفظ نقش دلار و همکاریهای بانکی در سرمایهگذاریهای سعودی و اطمینان از اینکه بازتعریف اقتصاد منطقه با محوریت آمریکا و نه رقبا انجام شود.
ژئوپلیتیک
در مولفه ژئوپلیتیک میتوان سفر بنسلمان را از سه منظر تبیین کرد. نخست، بازتعریف امنیت منطقه با محوریت یک توافق جدید آمریکا-سعودی تا ریاض بتواند نقش قدرت منطقهای باثبات را بازی کند. دوم، ایجاد موازنه جدید در برابر تهدیدات نوظهور از جمله با ایران آنهم نه با جنگ، بلکه با ترکیب بازدارندگی، دیپلماسی و بازسازی کانونهای بحران در منطقه(یمن، سوریه، لبنان و عراق). سوم، استفاده از پرونده فلسطین برای مهندسی نظم سیاسی جدید در خاورمیانه که در آن ریاض نقش بازیگر جهتدهنده را ایفا کند.
البته این طرح از زمان دولت بایدن بر مبادلهای بزرگ بنا شده بود: توافق دفاعی آمریکا-عربستان در برابر عادیسازی روابط ریاض و تلآویو همراه با بستهای اقتصادی و امتیازات برای فلسطینیها. اما جنگ غزه و شرایط انسانی آن، قیمت سیاسی عادیسازی را برای سعودیها افزایش داده است. ریاض در طول دو سال گذشته این استدلال را مطرح کرده که عادیسازی تنها در صورتی پیش میرود که اسرائیل از غزه خارج شود و به مسیر تشکیل کشور مستقل فلسطینی تعهد دهد؛ شرایطی که حداقل با کابینه کنونی نتانیاهو ممکن نیست.
جمع بندی
رهاورد سفر محمد بن سلمان به واشنگتن و دیدار با ترامپ امضای یک پیمان دفاعی دوجانبه غیرتعهدی اما الزامآور است. این توافق برای ریاض از دو جهت حیاتی است: مقابله با تهدیدهات سنتی و نوظهور و ایجاد ثبات برای سرمایهگذاریهای غولآسای اقتصادی تا ۲۰۳۰. در این رهگذر پیام ریاض به واشنگتن مبتنی بر این گزاره است که بدون امنیت، اقتصاد مدنظر ترامپ هم شکل نمیگیرد.
0 دیدگاه