احزاب راست پوپولیست و راست افراطی در اروپا نقش پررنگی در سیاست داخلی و خارجی کشورهایشان یافتهاند. بخشی از این احزاب نسبت به روسیه رویکردی منعطفتر و گاهی همدلانه دارند؛ رویکردی که در تضاد با سیاستهای جریانهای لیبرال و میانهرو اروپایی قرار میگیرد.
در سالهای اخیر، احزاب راست پوپولیست و راست افراطی در اروپا نقش پررنگی در سیاست داخلی و خارجی کشورهایشان یافتهاند. بخشی از این احزاب نسبت به روسیه رویکردی منعطفتر و گاهی همدلانه دارند؛ رویکردی که در تضاد با سیاستهای جریانهای لیبرال و میانهرو اروپایی قرار میگیرد. این گرایش را نمیتوان تنها نتیجه «وابستگی مالی» یا «نفوذ روسیه» دانست؛ بلکه مجموعهای از عوامل ایدئولوژیک، اقتصادی، امنیتی و تمدنی در شکلگیری آن دخیل است.
ایدئولوژی ملیگرایانه
بخش قابلتوجهی از احزاب راست پوپولیست، مانند AfD در آلمان یا ANO در چک، بر ملیگرایی و مخالفت با نهادهای فراملی تأکید میکنند. این احزاب از سیاست خارجی مبتنی بر «ارزشهای لیبرال» فاصله میگیرند و بهجای آن، منافع اقتصادی و امنیتی کشور را معیار اصلی تصمیمگیری میدانند.
از نگاه آنها، بحران اوکراین نه مبارزه دموکراسی با اقتدارگرایی، بلکه جنگی بیهوده است که اروپا نباید هزینههای سنگین آن را بپردازد. همین رویکرد، آنها را به دیدگاهی نزدیک میکند که روسیه در نقد «جهانگرایی غربی» عرضه میکند. البته این گرایش یکدست نیست؛ برای مثال احزاب راستگرای لهستان در عین ملیگرا بودن اما قویاً روسستیز هستند.
منافع اقتصادی تبادل با روسیه
وابستگی کشورهای مختلف اروپایی مانند مجارستان، اسلواکی، صربستان و آلمان به انرژی روسیه، بر جهتگیری احزاب راستگرای این کشورها تأثیر گذاشته است. در دوران بحران انرژی، این احزاب با تاکید بر فشارهای اقتصادی و سنگینی هزینههای تحریم بر زندگی شهروندان، استدلال میکنند که ادامه این رویکرد به ضرر منافع ملی است و بنابراین سیاستهای تحریمی علیه روسیه باید مورد تجدیدنظر قرار گیرد.
به همین دلیل احزابی مانند Fidesz در مجارستان رویکرد روسگراتری دارند. همچنین در برخی کشورها گزارشهایی درباره ارتباطات اقتصادی چهرههای راستگرا با شرکتهای روسی منتشر شده است. با این حال، هزینههای اقتصادی تحریمها و حمایت از اوکراین به یکی از مهمترین ابزار سیاسی احزاب راست افراطی برای مخالفت با سیاستهای ضدروسی اتحادیه اروپا تبدیل شده است.
اختلاف در تعریف «تهدید»
یکی از شکافهای بنیادی میان احزاب لیبرال و جریانهای راست افراطی در اروپا، به تفاوت درک آنان از «تهدید اصلی» بازمیگردد. لیبرالها روسیه را بازیگری میدانند که با ساختار لیبرال دموکراتیک اتحادیه اروپا در تضاد است و بنابراین مقابله با آن را اولویت امنیتی اروپا تلقی میکنند. در مقابل، راست افراطی تمرکز خود را بر پدیدههایی مانند مهاجرت گسترده، حضور مسلمانان، مداخلهگری اتحادیه اروپا، گسترش نفوذ ناتو و نزدیک شدن آن به مرزهای روسیه و همچنین سیاستهای چندفرهنگی قرار میدهد؛ عناصری که از نگاه آنان تهدیدهای واقعی و فوری علیه هویت، ثبات فرهنگی و حاکمیت ملی کشورهای اروپایی هستند.
در چنین چارچوبی، روسیه نه تنها در جایگاه «تهدید نخست» قرار نمیگیرد، بلکه گاهی به عنوان بازیگری دیده میشود که واکنش آن به سیاستهای ناتو یا بروکسل قابل درک است. این تفاوت باعث میشود راستگرایان افراطی، برخلاف لیبرالها، ریشه بخش بزرگی از تنشهای کنونی را در رویکرد لیبرال و نادرست غرب و نه توسعهطلبی و استبداد روسی ببینند. همین اولویتبندی متفاوت، زمینه همگرایی نسبی میان برخی احزاب راست افراطی و روایت امنیتی روسیه را فراهم کرده و نقش مهمی در شکلدهی جهتگیری سیاست خارجی آنان دارد.
ارزشهای اروپایی متفاوت
اختلاف دیگر به مفهوم «ارزشهای اروپایی» مربوط است. لیبرالها این ارزشها را شامل لیبرالیسم، دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر میدانند. اما راست افراطی بر «اروپای مسیحی»، میراث فرهنگی سنتی، و برتری تمدنی غرب مسیحی تأکید دارد و با چندفرهنگیگرایی و مهاجرت گسترده مخالفت میکند. در این چارچوب، روسیه گاه به عنوان کشوری «دارای هویت مسیحی و سنتی» تصور میشود. برخی احزاب راستگرای پرتغال، اسپانیا، هلند و صربستان، روسیه را نه دشمن اروپا، بلکه شریک بالقوهای میبینند که در برابر نفوذ فرهنگی و لیبرالگرایی آمریکا قرار دارد.
نزدیکی برخی احزاب راست افراطی اروپا به روسیه، پدیدهای چندبعدی است که ریشههای آن در نکات بالا بررسی شد. این همگرایی یکپارچه نیست، اما آنقدر گسترده و پایدار هست که بر آینده سیاست خارجی اروپا و میزان همبستگی اتحادیه اروپا در برابر روسیه اثر بگذارد. تحولات جنگ اوکراین، بحران انرژی و رشد انتخاباتی احزاب راستگرا تعیین خواهد کرد که این رابطه در سالهای آینده تقویت یا تضعیف خواهد شد.
0 دیدگاه