از زمان به قدرت رسیدن هوگو چاوز از حزب سوسیالیستی و ضدامپریالیستی جنبش جمهوری پنجم در ونزوئلا (۱۹۹۹) روابط این کشور با آمریکا در تنش فزاینده بوده است. سیاست خارجه آمریکا در قبال ونزوئلا در دوران جرج بوش و باراک اوباما به صورت تحریم‌های متعدد به دلایل مختلف (قاچاق، حقوق بشر و...) جلوه‌گر شد. با این حال این ترامپ بود که از سال ۲۰۱۷، تحریم‌های گسترده‌ای علیه شرکت‌ها و کشتی‌های نفتی و همچنین سیستم‌های مالی ونزوئلا اعمال کرد و تاکنون تداوم یافته‌اند. اکنون نیز برخی پیش‌بینی می‌کنند این سیاست‌ها با ورود مجدد ترامپ به کاخ سفید بازگردند.

به طور کل چندین علت را می‌توان علت تیرگی روابط میان دو کشور دانست. نخست مهاجرین لاتین است که از مرزهای جنوبی وارد آمریکا می‌شوند و یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌های رأی‌دهندگان آمریکایی هستند. رقم بالایی از مهاجرین غیرقانونی، ونزوئلایی هستند. دوم، معادلات قدرت در آمریکای جنوبی است. هرچه کشورهای سوسیالیست و ضدآمریکایی در نیمکره غربی بیشتر باشند، امنیت آمریکا در این منطقه بیشتر به خطر می‌افتد. کشورهای سوسیالیستی آمریکای لاتین در پازلی بزرگ‌تر، بستر مناسبی برای ورود چین به حیاط خلوت آمریکا محسوب می‌شوند.

با این حال چین تنها کشوری نیست که آمریکا نگران اتحاد ونزوئلا با آن است. سیاست‌های چماقی آمریکا باعث نزدیک‌ترشدن کشورهای باشگاه تحریمی‌ها به یکدیگر شده است که ایران از همه آنها مهم‌تر است. با افزایش تحریم‌ها دو کشور روابط خود را افزایش دادند که این شامل افزایش صادرات نفت ایران به ونزوئلا، تولید خودرو در این کشور، رزمایش‌های نظامی مشترک و... می‌شود. اگرچه روابط مساعد دو کشور پیش از تشدید تحریم‌ها و از زمان چاوز وجود داشت؛ اما نمی‌توان منکر شد که تحریم‌ها می‌توانند این روابط را تقویت کنند.

در میان اعضای تیم سیاست خارجه ترامپ، کسانی همچون مارکو روبیو، اولین وزیر امور خارجه لاتین‌تبار تاریخ آمریکا، حضور دارند که طرفدار فشار حداکثری علیه مادورو و لغو تمامی مجوزهای نفتی اعطاشده به ونزوئلا توسط بایدن هستند. این افراد به طور کلی معتقدند که تنها راه شکست دشمنان آمریکا اتخاذ رویکرد سختگیرانه و وادارکردن آنها به تسلیم است. با این حال مشخص نیست ترامپ تا چه حد به سخنان آنان گوش دهد. اخیراً ترامپ ریچارد گرنل، فرستاده ویژه خود را به ونزوئلا فرستاد تا در مورد آزادی ۶ زندانی آمریکایی با مادورو مذاکره کند که موفقیت‌آمیز بود. ممکن است ترامپ به دلیل دو تجربه شکست‌‎خورده از فشار حداکثری (ونزوئلا و ایران) تصمیم بگیرد این بار، نخست روش تعامل محدود را امتحان کند.

برای فهم اثر کاهش تحریم بر روابط میان ایران و ونزوئلا باید منازعه این دو کشور با آمریکا را با یکدیگر مقایسه کرد. هر دو کشور تا حدی متأثر از عوامل هویتی در روابطشان با آمریکا هستند. اما تفاوت مهمی که ونزوئلا با ایران دارد این است که موضوعات مورد مناقشه‌اش با آمریکا به پیچیدگی و حساسیت ایران (مسئله هسته‌ای، تنش با اسرائیل، سابقه طولانی‌تر منازعه و...) نیستند. همچنین روابط کنونی ایران و ونزوئلا آنچنان عمیق و محکم نیست که بتواند مانع جدی برای چرخش سیاست خارجه مادورو باشد. علاوه‌براین، ترامپ تمایلی به اشاعه دموکراسی ندارد و بنابراین راحت‌تر از بایدن می‌تواند با دولت مادورو کنار بیاید و اپوزوسیون ونزوئلا را کنار بگذارد که این در جلب نظر مادورو مؤثر است. در این صورت احتمال فاصله‌گیری از ایران را افزایش می‌دهد و حداقل انگیزه مادورو برای گسترش روابط را کاهش می‌دهد.

البته نباید الگوی اثر تحریم را ساده‌سازی کرد. کاهش تحریم‌های ونزوئلا می‌تواند این کشور را به لحاظ سیاسی از ما دور کند؛ اما افزایش تحریم می‌تواند وضعیت این کشور را به حدی برساند که در روابط اقتصادی منفعتی برای ایران نداشته باشد. ونزوئلای تحت تحریم محیط مناسبی برای سرمایه‌گذاری یا فعالیت اقتصادی نیست و در پرداخت هزینه واردات خود با مشکل جدی مواجه است.

تاکنون روزهای نخستین دولت ترامپ به ارسال سیگنال‌های مثبت یا حداقل عدم سیگنال منفی به ایران و ونزوئلا سپری شده است. روابط میان آمریکا با دشمنانش از الگوی مشخصی پیروی می‌کند: چماق دشمنان را به یکدیگر نزدیک می‌کند و هویج نتیجه معکوس دارد. با این حال این سیگنال‌های مثبت را نباید به معنای کنارگذاشتن همیشگی سیاست فشار حداکثری ترامپ دانست. به نظر نمی‌رسد ترامپ شخصی باشد که در ناکامی در استفاده از هویج، خواستار استفاده مجدد از آن باشد. اطرافیان تندرو او نیز می‌توانند فرمان سیاست خارجه او را دوباره به سمت دوره نخست بچرخانند.

 


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه