قطر طی دو هفته اخیر تفاهم‌نامه‌های امنیتی متعددی با کشورهای ایتالیا (احداث پایگاه آموزشی در دوحه)، قزاقستان (مبارزه با جرم و جنایت) و آلمان (آموزش و تبادل تجربیات امنیتی) منعقد نمود. در این رابطه ذکر برخی نکات حائز اهمیت است.

 راهبرد خرید امنیت

 کشورهای کوچک حاشیه جنوبی خلیج فارس از بدو شکل‌گیری، به دلیل مواجهه با محدودیت‌هایی از جمله وسعت و جمعیت کم و قرارگیری در موقعیت مهم ژئوپلتیک، برای جبران تنگناهای خود و تأمین امنیت، استراتژی اتکا به منابع امنیتی خارجی را در پیش گرفتند. ایفای نقش منبع امنیت در اواخر قرن بیستم به بریتانیا واگذار شده بود و پس از آن، با ورود آمریکا به منطقه، این نقش به واشنگتن انتقال یافت.

 آمریکا در هر شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس حضور نظامی مستقیم داشته و برای دست‌کم دو دهه تأمین‌کننده بلامنازع امنیت این کشورها به شمار می‌رفت. این رویه، اما، در سال‌های اخیر با قدرتی بسیار کمتر از گذشته دنبال می‌شود و دلایل آن را باید در هر دو سمت ماجرا؛ هم در واشنگتن و هم در کشورهای جنوب خلیج فارس جستجو کرد.

 کاهش اعتماد به ایالت متحده

 سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا از زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ تغییرات مهمی را تجربه کرده است؛ راهبرد آمریکا در بسیاری از موارد متحول شده و به‌عنوان مثال، حضور نظامی مستقیم واشنگتن در افغانستان پایان یافته است. در سوی دیگر جهان، اما، افزایش عمق استراتژیک تا مرزهای چین برای آمریکا اهمیت بیشتری یافته و می‌توان چنین تبیین کرد که در این دوره سیاست خارجی آمریکا با یک تحول پارادایمی، به‌جای خاورمیانه بر جنوب شرق آسیا متمرکز شده است. این مسئله سبب شد تا کشورهای حوزه خلیج فارس به این نتیجه برسند که مانند گذشته قادر به اتکای صرف به توان نظامی آمریکا نخواهند بود.

نقاط عطف سیاست دفاعی قطر

 در رابطه با کشور قطر این موضوع ابعاد پیچیده‌تری نیز به خود گرفته است. در ابتدای امر، تغییر سیاست خارجی آمریکا در زمان ترامپ و عدم تمایل دولت بایدن به ورود مستقیم به تنش‌های خاورمیانه، حاکمان قطر را متقاعد کرد تا به فکر شرکای امنیتی دیگری نیز باشند تا در بلندمدت از تأمین امنیت سرزمین خود باز نمانند.

 با این حال، نقاط عطف دیگری نیز در این تصمیم از جانب دوحه نقش داشته است. در حقیقت، تغییر رویکرد یک کشور یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد و مجموعه‌ای از رویدادها سبب بازبینی در تاکتیک‌ها و استراتژی‌ها خواهند شد؛ قطر پس از آنکه در سال ۲۰۱۷ از جانب همسایگان خود تحریم شد، سیاست برقراری امنیت چندجانبه و کاهش وابستگی مطلق به یک قدرت خارجی را با اراده بیشتری دنبال کرد. به‌عبارت دیگر، راهبرد کلی دفاعی قطر، برقراری توازن میان شرکای امنیتی است تا در مواقع بحرانی تنها به یک قدرت متکی نباشد.

 تنوع‌بخشی به شرکای نظامی و امنیتی

 در حال حاضر، باوجود آنکه بزرگ‌ترین پایگاه هوایی آمریکا در منطقه (العدید) در قطر واقع شده و دوحه متحد اصلی خارج از ناتو ایالات متحده به شمار می‌رود، اما از برقراری روابط نظامی با دیگر کشورها نیز غافل نمانده است. ارتش قطر طی توافقات امنیتی اخیر خود اکنون شناورهای دفاعی خود را از ایتالیا، سیستم‌های ضدپهپاد و جنگنده‌های رافال را از فرانسه، تانک‌های دفاع پیشرفته لئوپارد 2A7 را از آلمان، جت‌های جنگنده BAE Hawk را از بریتانیا و خودروهای زرهی و قایق‌های نظامی بدون سرنشین را از ترکیه خریداری می‌کند.

 در سایه تحولات جدید و با شروع جنگ غزه، سیاست عدم اتکای صرف به آمریکا حتی بیش از گذشته در قطر شدت گرفته است؛ دوحه به دنبال ایفای نقشی است که اولاً روابط خود با حماس را همچنان حفظ کند، مانع از آن شود که از خاک کشورش برای حملات علیه ایران استفاده شود و نیز ناگزیر از اقدامی بر ضد آرمان فلسطین نباشد. چنین مواردی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که انحصار تأمین امنیت قطر در اختیار ایالات متحده نبوده و سیاست‌گذاران دوحه قادر به اتخاذ تصمیماتی مستقل باشند.

جمع‌بندی

 به‌نظر می‌رسد قطر، باوجود آنکه در هماهنگی با آمریکا در حال میانجی‌گری در بحران اخیر غزه است و همکاری امنیتی اخیر آن با برخی کشورها ماهیتاً جایگزینی برای روابط نظامی و امنیتی با ایالات متحده نیست اما به‌گونه‌ای هوشمندانه فضایی را ایجاد کرده است تا در خلال آن قادر به اقدامات خودمختار و در مواردی مغایر با تمایلات رهبران ایالات متحده آمریکا باشد.

 


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه