به همان اندازه که افکار عمومی محلی و ملی بعید است با «جبهه مبارزین مردمی» همراهی نشان دهند، پروژه ناامنسازی جنوب شرق کشور توسط این جبهه ذینفع خارجی خواهد داشت.
در تحولی تازه پس از جنگ دوازده روزه میان ایران و اسرائیل، گروهک «جیشالعدل» از ادغام خود با چند گروهک محلی با نامهای «جبهه محمد رسولالله»، «حرکت نصر بلوچستان» و «پادا بلوچ» در استان سیستان و بلوچستان از تشکیل «جبهه مبارزین مردمی» خبر داد. با فاصله چند روز از این اعلام، حملهای تروریستی نیز توسط این ائتلاف ساماندهی شد که به شهادت چهار تن از نیروهای نظامی کشور انجامید.
این گروهک همچنین اقدامات جدیدی را در سطح باصطلاح «مدنی» از قبیل معرفی و برافراشتن پرچم آغاز کرده است که علیرغم گستره محدود، با روش مرسوم جیشالعدل تفاوت دارند. ائتلاف، تغییر نام و چهره سیاسی در میان گروهکها و سازمانهای تروریستی در محیط منطقهای به کرات مشاهده شده است. به عنوان مثال، تغییر جبههالنصره به تحریرالشام و لشکر طیبه (LeT) به جبهه مقاومت (TRF) نمونههایی متاخر از این تحول به حساب میروند که هر یک بسترها و اهداف خاص خود را داشتهاند.
ظرفیت حمایتهای خارجی
از نظرگاه خارجی، نباید فراموش کرد که با استقرار طالبان در کابل و اوجگیری فعالیتهای طالبان پاکستان (TTP)، در کنار تشدید تحرکات تروریستی گروههای تجزیهطلب در ایالت بلوچستان پاکستان و انتقال بخشی از گروههکهای تروریستی مستقر در سوریه به افغانستان در حقیقت خط لجستیک و پشتیبانی گروهکهای تروریستی در مجاورت جنوب شرق به شکل قابلتوجهی تقویت شده است. همزمان، سرویسهای خارجی متعددی وجود دارند که مایلند از این گروهکها برای منافع خود اهرمسازی کنند. در راس این موارد میتوان به نقش پررنگ سرویس خارجی هند (RA&W) در تحریک گروهکهای بلوچ و طالبان پاکستان اشاره کرد.
به نظر میرسد که همگام با تحولات متاخر در محیط منطقهای (اعم از جنگ غزه و جنگ دوازدهروزه)، ارتقای سطح قابلتوجهی در ارتباط میان گروهکهای تروریستی ضدایرانی و سرویسهای اطلاعاتی اسرائیلی پدیدار شده باشد. ناکامی اسرائیل در ایجاد آشوب فراگیر داخلی به عنوان مکمل حملات خارجی در جنگ دوازده روزه، به طور حتم این بازیگر را به تحریک بیشتر و تقویت حمایتهای مالی-لجستیکی از گروهکهای تروریستی ترغیب خواهد کرد.
گروهکهای فعال در مناطق بلوچنشین ایران و پاکستان، به دلایل متعدد مناسبترین نامزد اسرائیل برای افزایش حمایت و تحریک به حساب میروند که مهمترین موارد آن را میتوان توسعهنایافتگی اقتصادی در سطح محلی، وجود خط لجستیکی تقویت شده برای حمایت، امکان دسترسی به شبکه پیشینی موجود از طریق سرویس امنیتی هند به عنوان یک شریک نزدیک، و جذابیت اهرمسازی بلندمدت علیه پاکستان دانست.
خلق نام و هویت جدید
در موارد مشابه، گریز از نام و هویت تحریمشده توسط کشورها و سازمانهای بینالمللی یکی از محرکهای مهم تلقی شده است. جیشالعدل به عنوان یک گروهک تروریستی، علاوه بر ایران از سوی کشورهایی همچون ایالات متحده و ژاپن نیز تحت تحریم است و این تغییر نام، میتواند مسیری برای تسهیل حمایتهای خارجی محسوب شود. با توجه به عدم محبوبیت عمومی جریانهای تکفیری در افکار عمومی جهان، تغییر چهره این گروهکها احتمالا فارغ از مسئله تحریم، در تصویرسازی مطلوب برای کارفرمای خارجی نیز اهمیت پیدا میکند.
از طرف دیگر، این سازمان تروریستی به وضوح نزد افکار عمومی ایرانیان به عنوان یک حرکت سلفی-جهادی با تمایلات افراطگرایانه و تجزیهطلبانه شناخته میشد. این تحول ظاهری میتواند نوعی انفصال ذهنی از آن سابقه تیره برای جیشالعدل ایجاد کند و بستری برای گفتمانسازی جدید تلقی شود.
با مرور بیانیهها و پیامهای تصویری منتشر شده از سوی این جبهه میتوان دریافت که بازنمایی منازعه با جمهوری اسلامی ایران در قالبی جدیدتر و نزدیکتر به گفتمان گروهکهایی مانند مجاهدین خلق انجام پذیرفته است. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نخواهد بود که از میان گروهکهای ادغام شده، اخبار تحرکات «پادا بلوچ» منحصرا توسط پایگاههای خبری سازمان مجاهدین خلق بازتاب داشته است. بر همین اساس ممکن است فصلی از همسویی منافع و همکاری میان مجاهدین و این گروهکها در محیط سیستان و بلوچستان آغاز شده باشد.
جمعبندی
جامعه ایرانی، فارغ از نارضایتیها و اختلافات احتمالی در درون خود، هیچگاه به تروریسم روی خوش نشان نداده است و اسلاف این گروهکها نیز از جندالله و مجاهدین گرفته تا پژاک، مسیرهای متعددی را با مختصات مشابه طی کرده و شکست خوردهاند. با این وجود، نباید از پیشران خارجی قدرتمندی که پس از جنگ دوازده روزه برای تحریک این گروهکها ایجاد شده غافل شد. به همان اندازه که افکار عمومی محلی و ملی بعید است با «جبهه مبارزین مردمی» همراهی نشان دهند، پروژه ناامنسازی جنوب شرق کشور توسط این جبهه ذینفع خارجی خواهد داشت.
0 دیدگاه