در دو هفتۀ اخیر، دولت بایدن تلاش کرد نشان دهد می‌خواهد تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری، جنگ در غزه و لبنان را پایان دهد. در راستای این تلاش‌، نخست آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه از ۳۰ مهر تا ۴ آبان به اسرائیل، قطر، عربستان سعودی و انگلستان سفر کرد تا در مورد آتش‌بس مذاکره کند. در هفته‌ای هم که گذشت، آموس هوکشتاین (فرستاده ویژه بایدن در لبنان) و برت مک‌گورک (هماهنگ‌کننده کاخ سفید در امور خاورمیانه) به تل‌آویو و بیروت سفر کردند و ویلیام برنز، رئیس سیا به قاهره رفت تا آتش‌بس هر چه زودتر محقق شود. در این میان، مذاکرات دوحه هم در جریان بود. با این حال تمامی این تلاش‌ها به شکست انجامید.

 محور اصلی این گفتگوها، بحث در مورد «روز پس از جنگ» بوده است. با حمله پیجرها، ترور فرماندهان حزب‌الله و در نهایت سیدحسن نصرالله، نمی‌توان منکر شد که رژیم صهیونیستی در دو ماه گذشته، به لحاظ تاکتیکی ضربات جدی را به حزب‌الله وارد کرده است. حال اسرائیل و آمریکا در تلاش هستند تا این دستاوردها را قبل از این که بیشتر تحت‌الشعاع ناکامی و تلفات سنگین در هفته‌های اخیر به ویژه در جنوب لبنان قرار گیرد به پیروزی راهبردی و سیاسی با محوریت قطعنامه ۱۷۰۱ تبدیل کنند و حتی فراتر از آن بروند. در حقیقت هدف اسرائیل و آمریکا این است واقعیت‌های سیاسی و نظامی در لبنان را تغییر داده و یکبار برای همیشه تهدید حزب‌الله را از بین ببرند.

 خواسته‌هایی که اسرائیل و آمریکا در مذاکرات اخیر داشته‌اند کاملاً مبتنی بر همین موضوع بوده است. در نهم مهر ماه امسال، متیو میلر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا بیان داشت که خروجی مدنظر آمریکا اجرای کامل قطعنامه ۱۷۰۱ است. این قطعنامه‌ که برای پایان جنگ ۳۳ روزه در ۲۰۰۶ تصویب شد، خلع سلاح حزب‌الله و خروج آن از مناطق جنوبی لبنان را الزامی می‌کند. همزمان با این مذاکرات، آمریکا در تلاش بوده است تا به گمان خود از ضعف نظامی حزب‌الله استفاده بکند و آن را به انزوای سیاسی در لبنان بکشاند. در حالی که برخی از مقامات لبنانی بی‌‌میل به تضعیف حزب‌الله نیستند و تمایل خود به اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ را نشان دادند، اما نکته مهم اینجاست که اسرائیل خواهان تعهداتی فراتر از قطعنامه مذکور است.

 طبق گزارش‌ها، ران درمر، وزیر امور راهبردی اسرائیل، پیشنهاد آتش‌بس ۶۰ روزه‌ای را به کابینه رژیم داد که طبق آن علاوه‌بر اجرای قطعنامه ۱۷۰۱، هر زمانی که اسرائیل نیاز به رفع تهدید داشته باشد می‌تواند آزادانه به عملیات در لبنان بپردازد تا از تسلیح مجدد حزب‌الله جلوگیری کند. یک منبع اسرائیلی هم به جروزالم پست گفت که اسرائیل هیچ آتش‌بسی را که راه حل دائمی برای تهدید حزب‌الله را درنظر نگیرد نخواهد پذیرفت. فرایند کنونی مذاکرات برای آتش‌بس در لبنان با همین فرایند برای آتش‌بس غزه شباهت مهمی وجود دارد: گذاشتن خواسته‌های غیرقابل پذیرش بر روی میز و رد توسط طرف مقابل.

 مذاکرات اخیر بار دیگر مشخص کرد که دولت بایدن اراده فشار بر اسرائیل ندارد. در حالیکه بلینکن، در سفر خود به تل‌آویو گفت که در تلاش است تا مسیر جدیدی برای آتش‌بس هم در جنوب لبنان و هم در غزه ایجاد کند، گالانت بیان کرد اسرائیل به عملیات سیستماتیک خود علیه حزب‌الله ادامه خواهد داد تا ساکنین شمال اسرائیل به خانه‌های خود بازگردند. در مذاکرات این هفته نیز اسرائیل پیشنهاد آتش‌بس لبنان را رد کرد و هوکشتاین مجبور شد از طرف لبنانی بخواهد که آتش‌بس را به‌صورت یکجانبه بپذیرند. لبنان و حزب‌الله هم این را نپذیرفتند.

 علاوه بر این نکات، تأکید بر خواسته‌های مذکور برای نتانیاهو یک بازی دو سر برد است. اگر با آن موافقت شود، اسراییل پیروزی راهبردی بزرگی کسب می‌کند. اگر هم با آنها مخالفت گردد، نتانیاهو می‌تواند روزهای باقی‌مانده به انتخابات را به امید پیروزی ترامپ سپری کند، بنابراین دلیلی ندارد تسلیم فشارهای دیپلماتیک آمریکا شود.

 این مذاکرات نشان داد که آمریکا و اسرائیل در مورد غزه و لبنان در یک مورد هم‌نظر هستند و در یک مورد اختلاف نظر دارند: هر دوی آنها موافق بهره‌برداری راهبردی از موفقیت‌های تاکتیکی هستند، اما چگونگی آن محل اختلاف است. آمریکا همچون اسرائیل در غزه خواستار نابودی حکومت حماس و در لبنان خواستار اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و انزوای حزب‌الله در معادلات سیاسی است. نقطه اختلاف اینجاست که آمریکا نمی‌خواهد غزه مجدداً توسط اسرائیل اشغال شود و خواستار اداره آن توسط یک نهاد فلسطینی یا کشورهای عربی است. در آتش‌بس لبنان نیز اینگونه است، با این تفاوت که نقاط اشتراک اسرائیل و آمریکا در مورد حزب‌الله بیشتر است. بر این اساس مذاکرات اخیر بیش از آنکه یک تلاش واقعی برای آتش‌بس باشد اقدامی است که در آمریکا مصرف انتخاباتی دارد.

 


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه