با سقوط رژیم اسد در سوریه و شکست حزبالله در لبنان، توجهها به سمت حوثیهای یمن جلب شده است. حوثیها به عنوان قویترین نیروی نیابتی باقیمانده ایران در منطقه، در حمله به اسرائیل و کشتیرانی بینالمللی دریای سرخ فعالتر از سایرین هستند. با رویارویی میان حوثیها و اسرائیل و احتمالاً آمریکا که به نظر میرسد به تصاعد تنش خواهد انجامید، این سوال مطرح میشود که آیا رژیم صنعا همچون شریک سابقش در دمشق ضعیف خواهد بود؟
تفاوتهای مهمی میان رژیم اسد و حوثیها وجود دارد که مسیرهایشان را از یکدیگر جدا میکند. رهبری حوثیها جوانتر و پرانرژیتر از کارکنان مسن رژیم اسد است. به عنوان مثال، رئیس سرویس اطلاعاتی حوثیها، عبدالحکیم الخیوانی زیر چهل سال سن است، در حالی که همتای سوری او، حسام لوکا، پیش از سقوط اسد ۶۵ ساله بود. علاوه بر این، حوثیها ۱۰ سال پس از تصرف صنعا همچنان در مرحله جنبش انقلابی خود باقی ماندهاند اما بر خلاف آنها، رژیم اسد پس از پنجاه سال در دست داشتن قدرت به یک سلسله خموده و بدون ایدئولوژی تبدیل شده بود.
یک تفاوت دیگر رهبران حوثی با اسد نیز در نحوه مواجهه آنها با چالشها است. برخلاف اسد که در نهایت به روسیه گریخت، رهبران حوثی ممکن است به جای رهاکردن جنبش از دست رفته خود، به تاکتیکهای نبرد چریکی در مناطق کوهستانی بازگردند. تعداد اندکی از فرماندهان حوثی سابقه خروج از یمن را دارند و این نکته، آنها را بیش از پناهندگی به خارج به مقاومت متمایل میکند.
اقدام قاطع توسط بازیگران جهانی و منطقهای که مخالف اقدامات حوثیها هستند میتواند باعث تسریع در سقوط آنها شود. ایالات متحده، اسرائیل و سایر متحدان باید فشار سیاسی، مالی و نظامی بر حوثیها را افزایش دهند. قطع دسترسی آنها به کمکهای بشردوستانه میتواند موقعیت مالی آنها را بهشدت تضعیف کند. به جای کمک مالی به رژیمی که به ترور و بیثباتی در منطقه تداوم میبخشد، جامعه بینالمللی باید منابع را برای کمک به مخالفان و کسانی که در جنوب این کشور در برابر آن مقاومت میکنند اختصاص دهد.
بحران کنونی که سپاه قدس ایران و حزبالله لبنان با آن مواجه هستند فرصت خوبی برای فشار به حوثیها ایجاد کرده است. هرچند ممکن است حوثیها زمانی به حمایتهای تهران دلگرم بودند، به احتمال زیاد در پرتو رویدادهای اخیر سوریه، ارزیابی خود را مورد بازبینی قرار میدهند. این موضوع فرصتی ایجاد میکند تا با فشار بر حوثیها، حملات آنها در دریای سرخ را متوقف کنیم. البته حتی این نیز تنها یک شانس موقت است، نه راهحلی بلند مدت برای تهدیدی که حوثیها بر دیگر دولتهای منطقه اعمال میکنند.
در نهایت باید دانست تغییر واقعی معادلات در یمن مستلزم سه تحول است:
۱- افزایش خشم عمومی و ایجاد نارضایتی میان مردم یمن با فشارهای اقتصادی و تفاوت نگاههای مذهبی
۲- از دست رفتن حمایت نخبگان کلیدی خود اعم از بوروکراتهای حوثی و قبایل متحد
۳- ایجاد بیثباتی از طریق اعمال فشارهای بیرونی و ایجاد نبردهای درونی قدرت در طبقه رهبری انصارالله
این سه عامل در کنار هم میتوانند حکومت حوثیها را در وضعیت هرجومرج و غیرقابل بازگشت قرار دهد. چگونگی گسترش این روند تحت کنترل هیچکس نیست و حتما از اختیار نیروهای خارجی نیز بیرون است. هرچند تجربه سوریه نشان میدهد که ادامه فشارها و هماهنگی با نیروهای مخالف، موثرتر از تلاش برای مذاکره با حکومتی شبیه به حوثیهای یمن است.
نویسنده: آری هِیشتاین، ناتانائیل رابکین
منبع: نشنال اینترنست
0 دیدگاه