انگیزههای ریاض برای میانجیگری را باید در بستری وسیعتر از بازتنظیم راهبردی این کشور ارزیابی کرد؛ بستری که ابعاد امنیتی، اقتصادی و ژئواستراتژیک بهطور همزمان و در تعامل با یکدیگر نقشآفرینی میکنند.
اخیرا برخی از تحرکات از سوی عربستان سعودی مشاهده شده است که میتواند بیانگر انگیزههای ریاض برای میانجیگری میان ایران و آمریکا تلقی شود. در یک دهه گذشته، همراستایی بر همکنش پویشهای ژئوپلیتیک خاورمیانه با تحولات اقتصاد سیاسی عربستان، پادشاهی سعودی را از یک بازیگر صرفاً امنیتمحور به کنشگری اقتصادی با رویکردی فعال در حوزه دیپلماسی منطقهای و بینالمللی تبدیل کرده است. در این چارچوب، بازیگری ظریف میانه شکافهای نظم نوظهور و میانجیگری بین دولتها با منافع متضاد تا متعارض جلوه دیگری از چانهزنی برای ارتقای جایگاه سیاسی و دیپلماتیک است.
از این منظر انگیزههای ریاض برای میانجیگری را باید در بستری وسیعتر از بازتنظیم راهبردی این کشور ارزیابی کرد؛ بستری که ابعاد امنیتی، اقتصادی و ژئواستراتژیک بهطور همزمان و در تعامل با یکدیگر نقشآفرینی میکنند. تحلیلهای منتشرشده توسط کارشناسان و ناظران غربی و عربی، نشان میدهد که این تلاش محصول «ترکیب تهدید و فرصت» در ساختار جدید قدرت در سطوح منطقهای و بینالمللی است.
نخست، از منظر امنیت منطقهای، میانجیگری عربستان پاسخی به مخاطرات ناشی از تشدید تنش میان تهران و واشنگتن تلقی میشود. تحلیلگران غربی معتقدند عربستان بهخوبی آگاه است که در صورت بروز تقابل مستقیم، خطوط کشتیرانی، جریان سرمایهگذاری و روند اجرای پروژههای کلان اقتصادی با مخاطرات جدی مواجه میشود. از سوی دیگر، تحلیلگران عرب نیز همین منطق را با تأکید بر «مصلحت عملی» ریاض تکرار میکنند: عربستان پس از تجربه پرهزینه جنگ یمن و رویاروییهای نیابتی، اکنون راهبرد کاهش تنش و مدیریت ریسک را دنبال میکند.
دوم، میانجیگری را میتوان بخشی از تلاش عربستان برای ارتقای موقعیت دیپلماتیک و تبدیلشدن به بازیگری قادر به شکلدهی به روندهای منطقهای سنجش کرد. برندسازی تحت مفاهیمی چون «قدرت میانجیگر» و «دیپلماسی نیچهای» برای این وضعیت صورتبندی میشود؛ روندی که با توافق پکن آغاز شد و اکنون به عرصهای فراتر، یعنی میانجیگری میان ایران و آمریکا گسترش یافته است. برای ریاض، ایفای چنین نقشی فرصتی برای تثبیت تصویر یک کنشگر مسئول است.
سومین لایه تحلیلی به پیوند این تلاشها با رابطه عربستان و آمریکا بر اساس وابستگی متقابل پیچیده بازمیگردد. میانجیگری سعودی نوعی ابزار چانهزنی و احیای اهمیت ژئوپلیتیک این کشور در ذهنیت تصمیمگیران آمریکایی قلمداد میشود. به موازات این ادراک، ریاض این نقش را برای دستیابی به تعهدات امنیتی روشنتر، تضمینهای بلندمدت و افزایش انعطاف آمریکا در پروندههای منطقهای دنبال میکند.
چهارمین انگیزه، ابعاد اقتصادی و لزوم ایجاد محیطی باثبات برای پیشبرد برنامههای عظیم توسعهای در عربستان است. پروژه تحول اقتصادی ۲۰۳۰ نیازمند حداقلی از پیشبینیپذیری در محیط امنیتی است. بیثباتی ناشی از تشدید تنش ایران و آمریکا نهتنها ریسک سرمایهگذاری خارجی را افزایش میدهد، بلکه میتواند زمانبندی و هزینههای پروژههای زیرساختی و تحول اقتصادی را نیز بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار دهد.
و پنجمین انگیزه این روند را باید در چارچوب رقابت قدرتهای بزرگ فهم کرد. در نگاه بسیاری از تحلیلگران، عربستان در پی آن است که در فضای رقابتی میان آمریکا و چین به بازیگری با استقلال بیشتر تبدیل شود. ایفای نقش میانجی میان ایران و ایالات متحده حامل این پیام است که ریاض میکوشد از جایگاهی تبعی فراتر رود و به کنشگری با ظرفیت مانور مستقل تبدیل شود. جلوههایی از خودمختاری استراتژیک را میتوان در زبان بدن محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در سفر به آمریکا دنبال کرد.
علیرغم انگیزهها و فرصتهای عربستان برای ورود به مقوله میانجیگری و صلحسازی ارزیابیها از میزان تاثیرگذاری واقعی عربستان در تغییر محاسبات راهبردی ایران و آمریکا محتاطانه است. از این زاویه، میانجیگری بیشتر ابزاری برای مدیریت بحران و کاهش ریسک و نه حلوفصل ساختاری اختلافات است. همچنین فعال بودن سایر کانالهای میانجیگری، تعدد بازیگران از ژاپن و عمان گرفته تا قطر، امارات و فرانسه و کسری اعتماد به عربستان بعنوان یک بازیگر بیطرف از منظر ایران، از دیگر محدودیتهای این مسیر است.
با این حال اجماع نسبی در تحلیلها آن است که رویکرد جدید ریاض، صرفنظر از نتایج نهایی، نشانهای از تغییر توازن نقشها در خاورمیانه و تقویت منطق دیپلماسی فعال منطقهای در شبکه به هم وابسته تحولات است؛ منطقی که آینده تعاملات میان بازیگران کلیدی خاورمیانه را بازتعریف خواهد کرد.
0 دیدگاه