ملیات شیر خیزان یک جنگ محدود با ابزارهایی محدودد برای یک بازه کوتاه بود که نشان می‌دهد که این کارزار اهداف محدودی نیز داشت. بنابراین این کارزار باید براساس راهبردهای جایگزینش قضاوت شود.


جنگ هوایی اسرائیل علیه ایران (عملیات شیر خیزان) شاید تمام شده باشد، اما بحث بر سر خود حمله همچنان ادامه دارد. پرسشی کلیدی این است که آیا حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان به نام عملیات چکش نیمه‌شب، در نابودی مکانی در اعماق زمین همچون فردو موفق بوده یا تنها برای چند ماه آن را از کار انداخته است؟ البته که وسعت آسیب به برنامه هسته‌ای ایران از بعد عملیاتی اهمیت دارد. اما انتقادات گسترده مبنی بر اینکه کارزار هوایی ۱۲روزه احمقانه بود؛ زیرا نتوانست برنامه هسته‌ای ایران را به طور دائمی نابود کند از یک نکته غافل هستند.

عملیات شیر خیزان یک جنگ محدود با ابزارهایی محدودد برای یک بازه محدودتر بود که نشان می‌دهد که این کارزار اهداف محدودی نیز داشت. بنابراین این کارزار باید براساس راهبردهای جایگزینش (درگیری در یک نبرد طولانی‌تر یا انجام‌ندادن هیچ اقدام نظامی و تمرکز بر گزینه دیپلماتیک) قضاوت شود. با این معیارها، این عملیات موفقیت‌آمیز بود.

درست است که یک کارزار هوایی طولانی احتمالاً اسرائیل را قادر می‌ساخت تا توامندی‌های موشکی بیشتری در ایران را هدف قرار دهد؛ اما فواید عملیاتی باید در نسبت با هزینه‌های احتمالی سنجیده شوند. علی‌رغم سرکوب پرتاب‌گرها، ایران همچنان در کشتن بیش از ۲۰ شهروند اسرائیلی و زخمی‌کردن بیش از ۳۰۰۰ نفر و ایجاد خسارت ۳ میلیارد دلاری موفق بود. اگرچه ترکیبی از توانایی و خوش‌شانسی باعث شد اسرائیل هیچ خلبانی را در آسمان ایران از دست ندهد؛ اما با زمان و پرواز کافی، شانس اسرائیل بالاخره تمام می‌شد و کارت بالقوه ارزشمندی را به ایران می‌داد. همچنین، در حالی که یهودیان اسرائیل به طور گسترده از جنگ پیش‌دستانه حمایت می‌کردند، آمریکایی‌ها نظرات گوناگونی در مورد ایفای نقش مستقیم [در جنگ] داشتند. این می‌توانست وضعیت سیاسی را به جایی بکشاند که اسرائیل بدون ابرقدرت حامی‌اش تنها می‌ماند.

در نهایت، تنها راه اسرائیل و آمریکا برای پایان‌دادن به تهدید ایران می‌توانست حرکت به سمت تغییر نظام سیاسی باشد. شکی نیست که چنین راهکاری برای هر دو جذاب است. تقریباً نیم‌قرن است که حکومت ایران به طور فعال علیه آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها اقدام می‌کند و شعار "مرگ بر آمریکا" و "مرگ بر اسرائیل" سر می‌دهد. اما همانطور که مورد افغانستان و عراق ثابت کرد، تغییر رژیم همیشه اقدامی آشفته است که به خروجی‌های غیرقابل پیش‌بینی می‌انجامد و به تعهدی بلندمدت برای اصلاح آن نیاز دارد. قابل فهم است که نه اسرائیل و نه آمریکا تمایلی نداشتند که تغییر رژیم را هدف جنگ قرار دهند.

در همین حال، گزینه جایگزین دوم (حمله‌نکردن به ایران و اجازه دادن به دیپلماسی و تحریم که مسیر خود را طی کنند) نیز از گزینه نخست جذاب‌تر نبود. با وجود اینکه ایران اعلام کرده است که به سلاح هسته‌ای علاقه‌ای ندارد، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اشاره کرده که غنی‌سازی اورانیوم ایران از کاربردهای غیرنظامی فراتر رفته است. طبق گزارش‌های آژانس، ایران ذخایر اورانیوم با غنای نزدیک به بمب را از فوریه تا می ۵۰٪ افزایش داده است. علاوه بر این، اگر ایران واقعاً مقاصد صلح‌آمیز دارد، نیازی به پوشش مکان‌های هسته‌ای با پدافند هوایی یا قراردادن آن‌ها در اعماق زمین ندارد.

در سطحی از بحث، اصلا اهمیت ندارد که ایران چند هفته یا چند سال به بمب نزدیک است. شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد تحریم و دیپلماسی ایران را وادار به پایان‌دادن به برنامه هسته‌ای می‌کردند. کارزار فشار حداکثری دولت نخست ترامپ آسیب‌های اقتصادی فراوانی به مردم ایران وارد کرد اما در تغییر موضع هسته‌ای ایران ناکام ماند. البته نباید تعجب کرد؛ زیرا تجربه نشان داده است که تحریم‌های اقتصادی اثرهای متفاوتی برای مجبورکردن دولت‌ها به رهاکردن دغدغه‌های امنیتی اصلی‌شان، همچون سلاح هسته‌ای دارند.

 طعنه‌آمیز به نظر می‌رسد که پس از سال‌ها شکایت از «جنگ‌های بی‌پایان» در خاورمیانه، برخی از همان صداها اکنون از جنگیدن در یک جنگ ۱۲ روزه شکایت دارند. اما این به نیاز گسترده‌تر برای بازآموزی منطق جنگ‌های محدود و آنچه که می‌توانند و نمی‌توانند به طور منطقی به دست آورند، اشاره دارد. این جنگ‌ها به خودی خود به ندرت راه‌حل دائمی ارائه می‌دهند، اما می‌توانند زمان بخرند، پویایی ژئوپلیتیک را تغییر دهند و با انجام این کار، راه را برای چیزی پایدارتر هموار کنند. و برای مسائل واقعاً آزاردهنده امنیت ملی - مانند برنامه هسته‌ای ایران - این احتمالاً بهترین چیزی است که می‌توان به آن امیدوار بود.

منبع: رند
نویسنده: رافائل کوهن


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه