با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، یک پرسش بسیار مهم وجود دارد: دولت جدید آمریکا چه رویکردی را در قبال جنگ اسرائیل با حماس اتخاذ خواهد کرد؟ آنچیزی که در دولت بایدن علی‌رغم فشارهای درونی‌حزبی و احتمال تاثیر منفی بر انتخابات برای دموکرات‌ها مشاهده شده، حمایت همه‌جانبه از دولت اسرائیل بوده است. آخرین مصداق چنین حمایتی، چهارمین وتوی قطعنامۀ پیشنهادی شورای امنیت برای آتش‌بس در غزه توسط آمریکا در روز گذشته بود. حال باید دید که دولت جمهوری‌خواه و حامی سرسخت اسرائیل چگونه به جنگ و پایان‌دادن آن نگاه می‌کند؟

بدون شک یکی از مهمترین پرونده‌های بین‌المللی دولت دوم ترامپ، موضوع جنگ غزه است. جنگی که یکی از عوامل اصلی شکست دموکرات‌ها در انتخابات بود و هر سیاستمداری در واشنگتن حالا به اهمیت بحران غزه برای افکار عمومی آمریکا پی برده است. در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ، یکی از جنجالی‌ترین طرح‌های او برای حل مسئله فلسطین و اسرائیل، "معامله قرن" بود که در ژانویه ۲۰۲۰ رونمایی شد. در این طرح، غزه به‌عنوان بخشی از دولت فلسطینی مستقل در نظر گرفته شده بود؛ اما با محدودیت‌های بسیار زیاد از نظر حاکمیت و کنترل اراضی.

طبق این طرح، حماس به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شد که باید خلع سلاح شود و کنترل غزه به دولت فلسطینی تحت حمایت غرب منتقل گردد. طرحی که به هیچ وجه مطلوب محور مقاومت و حماس نبود. همچنین ترامپ در دولت اول خود موفق شد "پیمان ابراهیم" را با چند کشور عربی از جمله امارات و بحرین به امضا برساند و این کشورها به‌طور رسمی اسرائیل را به رسمیت بشناسند.

اکنون به نظر می‌آید ترامپ در دولت دوم خود نیز به دنبال پیگیری مجدد معامله قرن و پیمان ابراهیم است. با این تفاوت که موارد جدیدی را به آن اضافه خواهد کرد. به طور مثال دولت او تلاش خواهد کرد تا با جذب کشورهای بیشتر به این پیمان، به ویژه عربستان سعودی، نقش خود را در ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای علیه ایران و گروه‌های وابسته به آن در غزه تقویت کند.

اما واگذاری بازسازی غزه به عربستان و امارات در قالب یک پیمان امنیتی، از ابتکارات جدید جمهوری‌خواهان و ترامپ است. موضوعی که لیندسی گراهام، سناتور مشهور جمهوری‌خواه یک ماه قبل پس از سفر به تل آویو و دیدار با نتانیاهو به آن اشاره کرد. او گفت: «عربستان دو خواسته دارد تا اسرائیل را به رسمیت بشناسد. نخست، این کشور خواهان امضای یک پیمان امنیتی با آمریکا است و دوم، درخواست دارد تا یک پیمان امنیتی دوطرفه با اسرائیل بسته شود. به عبارت دیگر، عربستان می‌خواهد که آمریکا به دفاع از این کشور وارد جنگ شود، که این موضوع به ۶۷ رأی سناتورها در کنگره نیاز دارد».

لیندسی گراهام می افزاید:‌ «سناتور ریچارد بلومنتال، عضو حزب دموکرات، تمایل دارد که در جمع‌آوری این آرای لازم به من کمک کند. این مسئله را یک سال و نیم پیش به محمد بن سلمان گفتم... تحت عنوان «ملت مستقل» برای فلسطین، باید یک ضمانت امنیتی برای اسرائیل فراهم شود تا اطمینان حاصل کند که هیچ حمله‌ای مشابه حمله ۷اکتبر در آینده اتفاق نخواهد افتاد. قرار است مانند امارات باشد، نه اینکه یک دموکراسی باشد! محمد بن سلمان و محمد بن زاید قصد دارند غزه را بازسازی کنند... آنها مناطقی در فلسطین خواهند ساخت که بتوانند در صلح و هماهنگی با اسرائیل زندگی کنند و به کودکان خود آموزش نخواهند داد که یهودیان را بکشند... پس از ۷ اکتبر، راه‌حل دو دولتی عملاً مرده است.»

علاوه بر این، ترامپ و دولتش همچون ۴ سال قبل بسیاری از انتقادات بین‌المللی از شهرک‌سازی‌های غیرقانونی اسرائیل در کرانه باختری را نادیده خواهند گرفت و به نظر می‌آید با انتخاب مایک هاکبی به عنوان سفیر آمریکا در اسرائیل، فشارهای آمریکا برای الحاق کرانه باختری به اسرائیل هم حتی جدی شود!

در این میان ایران به خوبی میداند که از دست رفتن غزه و مدیریت آن توسط هر گروه غیر فلسطینی، میتواند مسئله فلسطین را برای همیشه به حاشیه برده و محور مقاومت را دچار بحران اساسی کند. همچنین جدی‌تر شدن پیمان ابراهیم و عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و بازیگری عربستان و امارات در ماجرای فلسطین، تهدید را تا نزدیکی مرزهای جغرافیایی ایران خواهد آورد. اگرچه به نظر می‌آید ترامپ همچون ۴ سال قبل دچار یک خطای محاسباتی است؛ چراکه توان محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر موثر منطقه‌ای را لحاظ نکرده است.

 


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه