پس از سه سال و نیم جنگ، زمان آن فرا رسیده که طرفها سر میز مذاکره بنشینند و گفتوگوهای جدی را آغاز کنند. در حال حاضر، طرفها در مرحلهای هستند که برای بهدست آوردن بهترین موقعیت ممکن زمان میخرند تا با شروع احتمالی مذاکرات جدی در پاییز، بیشترین دستاورد را داشته باشند.
این تحلیل به بررسی منافع و اهداف همهٔ بازیگرانی میپردازد که تأثیر زیادی بر نتیجهٔ جنگ اوکراین دارند و در نهایت چشمانداز صلح را مورد ارزیابی قرار میدهد.
ایالات متحده آمریکا
برای واشنگتن، جنگ اوکراین در واقع انحرافی راهبردی محسوب میشود چرا که رقیب جدی خود را چین میداند. بنابراین هدف اصلی آن پایان دادن به جنگ است.
برای توقف جنگ، آمریکا از سیاست هویج (لغو تحریمها) و چماق (تحریم بیشتر و ارسال تسلیحات تهاجمیتر) در ترغیب روسیه به آتشبس استفاده میکند. سبک غیرقابلپیشبینی ترامپ ناشی از بیتمایلی او به صلح نیست؛ بلکه این رویکرد باعث میشود پیشنهادها و تهدیدهایش باورپذیرتر جلوه کند؛ چرا که وی را فردی جلوه میدهد که هرکاری ممکن است از او سر بزند.
روسیه
پس از سه سال و نیم نبرد، روسیه هنوز موفق به تصرف کامل چهار استان شرقی اوکراین نشده و پیشروی آن بسیار کند است؛ واضح است که غرب همواره به حدی که روسیه قادر پیشروی راهبردی نباشد از اوکراین حمایت خواهد کرد .
همزمان، فشار آمریکا برای آغاز مذاکره افزایش یافته و کرملین باید بین ادامه جنگ با پیامدهای نامعلوم یا توافقی که بتواند سرزمینهای تصرفشده و عدم عضویت اوکراین در ناتو را تضمین کند، انتخاب کند.
این وضعیت بهزودی به پایان خواهد رسید؛ زیرا با گلآلود زمین، حرکت در میدان نبرد حداقل برای مدتی غیرممکن خواهد بود. احتمال بالایی وجود دارد که در این لحظه، طرفها سرانجام به مذاکره جدی بنشینند. پیشبینی اینکه مذاکرات چقدر طول خواهد کشید تا به نتیجه برسد دشوار است، اما تعجبآور نخواهد بود اگر توافق نسبتاً سریع حاصل شود.
اوکراین
اوکراین در جنگ به دلیل روحیه مردم و کمکهای غرب بسیار بهتر از حد انتظار عمل کرده است، اما اکنون با کمبود نیرو و خستگی جنگ مواجه است. حمایت غرب ادامه دارد، اما آمریکا بهوضوح خواهان صلح است و اروپا قادر به تأمین منابع لازم برای ادامه جنگ نیست. اگر واشنگتن با مسکو به توافقی بر اساس وضعیت فعلی برسد، رهبری اوکراین ناچار به پذیرش خواهد بود. زلنسکی تلاش میکند کمک غرب را حداکثر کند تا بقاء سیاسی خود را حفظ کند، اما امضای آتشبس میتواند او را در موقعیت دشواری قرار دهد و او تنها بین گزینههای بد و بدتر انتخاب دارد.
اتحادیه اروپا
رهبران اتحادیه اروپا حمایت آشکاری از اوکراین نشان میدهند اما این حمایت پیچیدگیها و تفاوتهایی دارد. مقامات ارشد نهادهای اتحادیه اروپا مانند فوندرلاین، متسولا، کوستا و کالاس از حمایت مالی و نظامی بیشتر اوکراین و دستیابی به «صلح عادلانه» حمایت میکنند، اما کشورهایی مانند مجارستان و اسلواکی خارج از این جریان هستند. اتحادیه اروپا بدون توافق آمریکا با روسیه، قادر به حمایت طولانیمدت نیست و مجبور است با توافق آمریکا همراه شود. بهطور کلی، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو از اوکراین حمایت میکنند، اما محدودیتهای مالی، مخالفت عمومی و اولویتهای ملی باعث میشود نقش آنها همواره ترکیبی از نمادین، محتاطانه و تاکتیکی باشد.
بریتانیا
بریتانیا موضعی مشابه اتحادیه اروپا دارد و تلاش میکند نقش حلقه ارتباطی بین آمریکا و اتحادیه اروپا را ایفا کند. این کشور با ارائه کمکهای مالی و نظامی از کیف حمایت میکند، اما ارائه تضمین امنیتی به اوکراین تنها با همکاری آمریکا ممکن است. همزمان با حفظ روایت اینکه روسیه دشمن است، بریتانیا به دنبال جلوگیری از بیش از حد قدرتمند شدن آلمان است.
چین
چین نسبت به جنگ اوکراین رویکرد محتاطانهای دارد؛ از یک سو از وابستگی روسیه به خود و گرفتار شدن غرب در درگیری دور از اقیانوس آرام سود میبرد و میتواند درسهای نظامی بیاموزد، اما از سوی دیگر جنگ مسیرهای تجاری به اروپا را محدود و نفوذ چین در قاره را دشوار میکند. در آینده هم احتمال دخالت مستقیم چین کم است و نقش آن در تضمین امنیت پس از جنگ محدود خواهد بود.
به طور خلاصه پس از سه سال و نیم جنگ، زمان آن فرا رسیده که طرفها سر میز مذاکره بنشینند و گفتوگوهای جدی را آغاز کنند. ایالات متحده نقش کلیدی خواهد داشت، زیرا میتواند با ابزارهای تشویقی و بازدارنده تمامی طرفها را به مصالحه ترغیب کند. اوکراین و اروپا تا حدی میتوانند بر شرایط تأثیر بگذارند، اما قادر به تغییر جهت کلی مذاکرات نخواهند بود. در حال حاضر، طرفها در مرحلهای هستند که برای بهدست آوردن بهترین موقعیت ممکن زمان میخرند تا با شروع احتمالی مذاکرات جدی در پاییز، بیشترین دستاورد را داشته باشند.
منبع: موسسه مجارستانی روابط بین الملل
نویسنده: پیتر سیکلوسی
0 دیدگاه