از زمانی که ترامپ در ۲۰۱۶ قدرت را در کاخ سفید بدست آورد، آغاز جنگ تجاری و تعرفه‌ای با چین یکی از برجسته‌ترین اقدامات سیاست خارجی او دیده می‌شد. حال که ترامپ پس از چهار سال دوباره به کاخ سفید بازگشته است، زمزمه‌هایی برای تشدید جنگ تجاری با چین شنیده می‌شود. ترامپ نیز چین را به اعمال تعرفه‌های ۶۰٪ تهدید کرده است. با این حال اگر جنگ تجاری صرف نظر کنیم، ترامپ برای مهار چین چه گزینه‌ها و چالش‌های دیگری دارد؟

تداوم حمایت نظامی از تایوان

یکی از گزینه‌های روی میز ترامپ، افزایش حمایت تسلیحاتی از تایوان است. از آنجا که تسلط چین بر این جزیره می‌تواند شکستی هژمونیک برای آمریکا تلقی شود، ایالات متحده می‌تواند به دنبال ارتقای توانمندی‌های دفاعی تایوان باشد تا از این طریق چین را از حمله به تایوان منصرف کند. مارکو روبیو و مایک والتز بشدت از چنین گزینه‌ای حمایت می‌کنند. از آنجا که چین دارای سلاح هسته‌ای است و نمی‌توان به طور مستقیم با آن وارد درگیری نظامی شد، این گزینه مطلوبیت بالایی برای سیاستمداران آمریکایی دارد. همچنین آمریکا می‌تواند حضور نظامی را در دریای چین جنوبی افزایش دهد (که از ۲۰۲۱ کاهش یافته بود).

با این حال، حمایت تسلیحاتی از تایوان، محدودیت‌های خاص خود را نیز دارد. ممکن است افزایش چنین کمک‌هایی حساسیت چین را برانگیزد. از منظر چین، ناممکن‌شدن حمله به تایوان یا تبدیل‌شدن آن به باتلاق (همچون اوکراین برای روسیه) به دلیل توانمندی دفاعی‌اش بشدت نامطلوب است. ناممکن‌شدن حمله به تایوان تفاوتی با اعلام استقلال تایوان ندارد؛ چراکه در هر دو حالت چین این جزیره را از دست خواهد داد. تبدیل‌شدن تایوان به باتلاق نیز ممکن است منجر به شکست چین در رقابت هژمونیک با آمریکا شود. بنابراین حمایت تسلیحاتی ممکن است چین را وادار به اقدام نظامی پیشدستانه بکند و آمریکا نیز برای حفظ تایوان وارد نبرد نظامی مستقیم با چین شود.

ورود آمریکا به نبرد نظامی مستقیم با چین لزوماً به معنای جنگ هسته‌ای نیست؛ اما خطر آن را افزایش می‌دهد و نگه‌داشتن آن زیر آستانه هسته‌ای بشدت سخت خواهد بود. به همین دلیل، راهکاری که برخی تحلیلگران برای رفع این محدودیت ارائه می‌دهند، توانمندکردن تایوان برای ساخت تسلیحات خود است. این راهکار خطر افزایش تنش را کاهش می‌دهد، اما باز هم می‌تواند وضعیت تایوان را به سطحی برساند که برای چین غیرقابل قبول باشد. علاوه بر این، برای ترامپ این محدودیت وجود دارد که برخی از جمهوری‌خواهان با چنین راهکاری (بعضاً به دلایل انزواطلبانه) مخالف‌ کنند.

حمایت از اویغورها و تبتی‌ها

مزیت‌ اقدامات امنیتی، در انکارپذیری آنهاست که از تشدید تنش جلوگیری می‌کند. گزینه پیشنهادشده دیگر به ترامپ، حمایت از اویغورها و تبتی‌هاست تا آنها به دلیل وضعیت نامساعد زندگی خود، جنبش‌ها یا فعالیت‌های جدایی‌طلبانه در چین ایجاد کنند و از این طریق، تمرکز حزب کمونیست چین معطوف به سرکوب آنها شود. چنین راهکاری خطرات گزینه نخست را ندارد؛ اما محدودیت‌های دیگری دارد.

تجربه نبرد اطلاعاتی آمریکا با شوروی نشان می‌دهد که ایالات متحده ضعف‌های جدی در اقدام اطلاعاتی درون خاک برخی از دشمنانش دارد. کشورهای کمونیستی (همچون شوروی، چین، کوبا و ...) به دلیل ساختارهای کاملاً بسته‌ای که دارند، به سختی قابل نفوذ هستند و امکان فعالیت اطلاعاتی درونشان دشوار است. تاریخ جنگ سرد مملو از شکست‌های اطلاعاتی از آمریکا در ضربه به شوروی یا آگاه‌نبودن از جزئیات تحولات سیاسی درون آن بوده است و این نکته می‌تواند مجدداً تکرار شود.

ائتلاف‌های منطقه‌ای

یکی دیگر از گزینه‌ای ترامپ، تقویت ائتلاف آمریکا با متحدان خود در حوزۀ هند-اقیانوسیه (همچون فیلیپین، هند، نیوزلند و...) یا شرق آسیا (همچون ژاپن) است تا بتواند هژمونی منطقه‌‎ای چین را مهار کند. چنین گزینه‌ای می‌تواند مواردی همچون همکاری‌های امنیتی (مانند آکوس یا کواد)، پیمان‌های دفاعی دوجانبه –هرچند که هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است- و فعالیت در حوزۀ توسعه باشد. این گزینه که ایالات متحده تاکنون اقداماتی را در چارچوب آن انجام داده است خطرات دو گزینه بالا را ندارد؛ اما مشخص نیست تا چه حد می‌تواند هژمونی چین را مهار کند.

در مجموع می‌توان گفت که ترامپ برای مهار چین در حوزه غیر اقتصادی با محدودیت‌های جدی مواجه است. با این حال، گزینه ائتلاف‌های منطقه‌ای به دلیل مخاطرات پایین‌تر و داشتن حوزه‌های متنوع نسبت به دو گزینه دیگر می‌تواند اثرگذاری بیشتری در سیاست مهار داشته باشد.


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه