حمایت آلمان از دولت نتانیاهو و اقدامات غیرقانونی اسرائیل، مانند حمله به ایران و افزایش حملات به اسرائیل از سوی گروه‌های مختلف، نتایج معکوس داشته است. نقض‌های مداوم آتش‌بس و عدم تعهد نتانیاهو به طرح‌های صلح نیز باعث تضعیف شرایط برای صلح پایدار در منطقه شده است.


فریدریش مرتس چند روز پیش از انتخاب خود به صدراعظمی، اعلام کرد که دولت او یکی از قوی‌ترین حامیان اروپا خواهد بود. او با سفر به پاریس، ورشو و کیف تلاش کرد اروپا را به عنوان یک نیروی ژئوپولیتیک تقویت کند. اما به سرعت مشخص شد صدراعظم جدید نتیجه گرفته که اروپا «فی نفسه» جزو منافع ملی آلمان نیست. این تناقض در سیاست خارجی او توانایی اتحادیه اروپا برای ایستادن متحدانه و اجرای استراتژی‌های مشترک را تضعیف می‌کند.

این وضعیت در خاورمیانه بیشتر نمایان است. اتحادیه اروپا در طرح صلح ترامپ برای غزه به حاشیه رانده شد، هرچند که بخش‌هایی از این طرح بر اساس ابتکارات قبلی اروپایی-عربی بود. در این زمینه، آلمان به عنوان بزرگ‌ترین عضو اتحادیه اروپا، به دلیل پایبندی به دکترین «عقلانیت دولت» (Staatsräson)، نقشی مهمی در به حاشیه راندن اروپا ایفا کرده است.

این دکترین به اصل اولویت منافع و بقای دولت بر ملاحظات اخلاقی، قانونی یا فردی اشاره دارد اما در آلمان، این اصطلاح عمدتاً برای توصیف رابطه خاص آلمان با اسرائیل استفاده می‌شود.

تضعیف آرمان‌های ژئوپلیتیکی اروپا

دکترین عقلانیت دولت توسط آنگلا مرکل در سال ۲۰۰۸ معرفی شد و امنیت اسرائیل را بخشی جدایی‌ناپذیر از منافع آلمان در نظر می‌گیرد. این مسئولیت تاریخی از دوران هولوکاست سرچشمه می‌گیرد. مرکل در سخنرانی خود در کنست اسرائیل گفت که «امنیت اسرائیل برای آلمان غیرقابل مذاکره است». با این حال، این تفسیر از دکترین عقلانیت دولت باعث شده آلمان در برابر نقض حقوق بشر توسط اسرائیل سکوت کند و از حمایت از قطعنامه‌های بین‌المللی مانند حکم دستگیری دادگاه بین‌المللی کیفری برای بنیامین نتانیاهو خودداری کند. این موضع‌گیری‌ها موجب تضعیف اعتبار آلمان در دفاع از حقوق بین‌الملل و بی‌اعتباری اتحادیه اروپا به عنوان یک مدافع جدی حقوق بشر شده است.

این رفتارهای متناقض همچنین باعث تضعیف تلاش‌های اتحادیه اروپا برای حمایت از اوکراین در برابر تجاوز روسیه می‌شود. برخی از ناظران بر این باورند که آلمان باید دکترین عقلانیت دولت را کنار بگذارد، زیرا دیگر با منافع این کشور یا اتحادیه اروپا همراستا نیست. اما کنار گذاشتن این دکترین به تنهایی مشکل سیاست خارجی آلمان را حل نمی‌کند. آنچه که لازم است، بازنگری در سیاست‌های آلمان در قبال اسرائیل است. اگر عقلانیت دولت مربوط به مسئولیت تاریخی آلمان است، باید بر تأمین امنیت اسرائیل به عنوان پناهگاهی برای یهودیان متمرکز شود و نه حمایت بی‌قید و شرط از دولت اسرائیل.

سیاست کنونی آلمان نتوانسته امنیت اسرائیل را تضمین کند. حمایت آلمان از دولت نتانیاهو و اقدامات غیرقانونی اسرائیل، مانند حمله به ایران و افزایش حملات به اسرائیل از سوی گروه‌های مختلف، نتایج معکوس داشته است. نقض‌های مداوم آتش‌بس و عدم تعهد نتانیاهو به طرح‌های صلح نیز باعث تضعیف شرایط برای صلح پایدار در منطقه شده است. بنابراین، آلمان باید به جای پیروی از دکترین عقلانیت دولت، از حمایت اتحادیه اروپا برای پیشبرد روند صلح در خاورمیانه حمایت کند، حتی اگر این به معنای فشار به اسرائیل باشد.

چگونه برلین می‌تواند اتحادیه اروپا را به یک بازیگر ژئوپولیتیک تبدیل کند؟

با توجه به آتش‌بس اخیر در غزه، بحث‌ها درباره تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه اسرائیل متوقف شده است. اما آلمان و اتحادیه اروپا باید از اشتباهات سیاستی گذشته عبرت بگیرند تا بتوانند در صحنه ژئوپولیتیک به طور مؤثر قدم بردارند. بحران خاورمیانه هنوز تمام نشده است و اتحادیه اروپا باید فشار خود را برای ایجاد یک مسیر سیاسی واقعی برای فلسطینی‌ها و خروج کامل نیروهای اسرائیلی از غزه افزایش دهد. آلمان باید از هشدارهای اتحادیه اروپا حمایت کند و در صورت نقض تعهدات، تحریم‌های اقتصادی علیه اسرائیل در دستور کار قرار بگیرد.

در نهایت، آلمان باید دکترین عقلانیت دولت را کنار بگذارد تا اتحادیه اروپا بتواند به طور مؤثر در خاورمیانه و فراتر از آن عمل کند. استفاده از قدرت مشترک اتحادیه اروپا برای اعمال فشار بر اسرائیل می‌تواند توانایی اروپا را در بازی‌های ژئوپولیتیکی تقویت کرده و پیام محکمی به دیگر بازیگران نظیر روسیه ارسال کند.

منبع: شورای روابط خارجی اروپا
نویسنده: نله آندرس


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه