روز جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی قطعنامهای که پیشنویس آن توسط تروئیکای اروپایی و آمریکا تهیه شده بود، با اکثریت آرا، گسترش برنامه هستهای ایران را محکوم کرد. این قطعنامه با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ رأی ممتنع و ۳ رأی مخالف(چین، روسیه و بورکینافاسو) به تصویب رسید.
این قطعنامه با تکرار ادعاهای پیشین درباره منشأ مواد هستهای در دو مکان اعلامنشده از تهران خواسته تا در راستای همکاری پادمانی با آژانس، اطلاعات، اسناد و پاسخهای مورد نیاز آژانس را از طریق دسترسی بازرسان به این مکانها فراهم کند و متعاقب آن آژانس نیز میخواهد که تا بهار ۲۰۲۵ گزارش جامعی از فعالیت هستهای ایران تهیه شود.
تفاوت متن این قطعنامه با مورد پیشین که در ژوئن صادر شده بود، این است که اولاً ادعاهای مجعول رژیم صهیونیستی را تکرار نموده و ثانیاً ایران را مقصر عدم احیای برجام در سالهای پس از پیروزی بایدن قلمداد کرده است. البته این قطعنامه هنوز پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل مرتبط نمیکند. گرچه ایران چنان که وعده داده بود فرآیند گازدهی به سه نسل جدید از سانتریفیوژها را آغاز نمود. در این خصوص، دو نکته مهم قابل ذکر است:
اول؛ بهرغم گفتگوهای مثبت مدیرکل آژانس با مسئولان عالیرتبه دولت در تهران و وعده ایران به توقف انباشت ذخایر اورانیوم با غنای ۶۰ درصد در ازای عدم تصویب قطعنامه؛ شورای حکام به صدور این قطعنامه مبادرت ورزید. امری که نشان میدهد تصمیم شورای حکام فارغ از ملاحظات فنی و با سویهای کاملاً سیاسی اتخاذ شده و در چارچوب یک برنامه سیاسی کلانتر قرار دارد. این برنامه، ناظر به سال دهم برجام و غروب مکانیسم ماشه، از قصد مشترک اروپا و آمریکا برای جلوگیری از لغو کامل قطعنامههای تحریمی شورای امنیت علیه ایران حکایت دارد. در این چارچوب، صدور قطعنامههای پیاپی شورای حکام علیه ایران، مشروعیت سیاسی لازم برای تشدید فضاسازی علیه برنامه هستهای و مقدمهای بر فعالسازی مکانیسم ماشه، تلقی میشود.
دوم؛ عدم توجه شورای حکام به امتیاز پیشنهاد شده از سوی ایران بهخصوص از این منظر قابل توجه است که طبق برآورد آژانس، حدود ۴۲ کیلوگرم اورانیوم غنیشده با خلوص ۶۰ درصد، در صورت غنیسازی بیشتر تا سطح ۹۰ درصد میتواند برای ساخت یک بمب هستهای کافی باشد. بیاهمیتی اروپا به این امتیاز را از این جهت باید مهم تلقی کرد که یک دهه پیش، نگرانی از ارتقای ظرفیت اورانیوم به سطح ۶۰ درصد، یکی از اهرمهای فشار ایران برای مذاکرات منتج به توافق هستهای بود. به معنای دیگر، نگرش طرف غربی به چگونگی مهار برنامه هستهای ایران تغییر کرده و این میتواند ناشی از این باشد که تجربه حمله هوایی رژیم صهیونیستی به اهداف نظامی در ایران، اعتبار گزینه نظامی را برای طرف آمریکایی و اروپایی افزایش داده و به همین دلیل، امتیاز مشخص و عینی ایران را نادیده گرفتهاند و گمان دارند که میتوانند با رویکرد تقابلی، امتیازات بیشتری از این ایران بستانند.
در نتیجه میتوان بیان داشت که رویکرد تعاملی با طرف غربی، تا زمانی که نتوان اهرم فشار قویتری برای بیاعتبارسازی گزینه نظامی علیه تأسیسات ایران یافت، سودی برای گفتگوهای پیشرو نخواهد داشت. نمود این امر آنکه پس از گفتگو با گروسی و وعده توقف انباشت ذخایر، طرف اروپایی نهتنها این وعده را کافی ندانست، بلکه سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان با صدور بیانیهای از ایران خواستند که علاوه بر توقف غنیسازی در سطوح بالاتر، «فوراً ذخایر اورانیوم غنیشده خود را نیز از بین ببرد». بنابراین به نظر میرسد تا زمانی که ایران نتوانسته گزینه حمله هوایی را نامعتبر کند، نمیتواند اهرم فشار جدیتری برای مذاکرات آتی و نتیجهبخشی به سوی یک توافق جدید، بیابد.
0 دیدگاه