کانال قوشتپه برای افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، نماد «استقلال و حق توسعه» و برای کشورهای آسیای مرکزی «تهدیدی وجودی» است. فقدان یک نهاد ناظر بینالمللی کارآمد و عدم پایبندی به کنوانسیونهای مربوط به آبهای فرامرزی، این پروژه را به جرقهای در انبار باروت منطقه تبدیل کرده است.
پروژه عظیم کانال «قوشتپه» در شمال افغانستان، فراتر از یک طرح عمرانی، امروزه بهمثابه یک «بیانیه سیاسی» مقتدرانه از سوی حکومت طالبان قلمداد میشود. این کانال که وظیفه انحراف حجم وسیعی از آب رودخانه مرزی آمودریا را بر عهده دارد، در زمانی احداث میشود که تغییرات اقلیمی، آب را به ارزشمندترین دارایی استراتژیک منطقه تبدیل کرده است. حرکت سریع و یکجانبه طالبان، بدون در نظر گرفتن پروتکلهای دیپلماتیک مرسوم، اساس روابط کابل با پایتختهای آسیای مرکزی را وارد مرحلهای از نااطمینانی و تقابل کرده و آمودریا را به صحنهای برای رقابت بر سر حاکمیت تبدیل نموده است.
انزوای دیپلماتیک و تولد دیپلماسی زور
کانال قوشتپه ابزاری است که طالبان با آن درصدد است «حقانیت ملی» و توان مدیریتی خود را به نمایش بگذارد. ازبکستان و ترکمنستان که دههها بر اساس سهمیهبندیهای دوران شوروی از آمودریا بهرهبرداری کردهاند، اکنون با حکومتی روبهرو هستند که خود را متعهد به هیچیک از توافقات پیشین نمیداند. طالبان با بهرهگیری از خلأ معاهدات حقوقی بینالمللی، سیاست «عمل انجامیافته» را در پیش گرفته و دیپلماسی سنتی منطقه را با بنبست مواجه کردهاند.
برای طالبان، تکمیل این کانال به معنای خروج از انزوای سیاسی و تحمیل اراده بر همسایگانی است که هنوز در به رسمیت شناختن این حکومت تردید دارند. بدین ترتیب، آب به اهرم فشاری تبدیل شده است که کشورهای منطقه را وادار میسازد میان «بحران کمآبی» و «تعامل رسمی با کابل» دست به انتخاب بزنند.
فرسایش روابط با ازبکستان و ترکمنستان
تنش در روابط سیاسی کابل با تاشکند و عشقآباد به اوج خود رسیده است. ازبکستان که پیشتر پیشگام در تعاملات اقتصادی با طالبان بود، اکنون سکوت در برابر قوشتپه را برابر با پذیرش نابودی تدریجی کشاورزی و اقتصاد خود میداند. این مسئله، گفتمان دیپلماتیک منطقه را به هشدارهای امنیتی مبدل ساخته است. ترکمنستان نیز که معمولاً سیاست بیطرفی را دنبال میکند، با نگرانی از کاهش آب ورودی به کانال «قرهقوم»، ناچار به بازنگری در روابط خود با کابل شده است. این تقابل هیدروپلیتیک، پروژههای بزرگ منطقهای و اعتماد متقابل را بهشدت خدشهدار کرده است.
نقش قدرتهای منطقهای؛ روسیه و چین در میانه میدان
در این میدان، قدرتهای بزرگی چون روسیه و چین نقشی تعیینکننده و در عین حال پیچیده ایفا میکنند. روسیه که آسیای مرکزی را حیاطخلوت تاریخی خود میپندارد، میان دو جبهه گرفتار آمده است: حفظ روابط با طالبان و جلوگیری از بیثباتی متحدانش در تاشکند و عشقآباد. مسکو بهخوبی آگاه است که بحران آب میتواند به سقوط دولتهای باثبات بینجامد؛ لذا میکوشد تا نقش میانجی را ایفا کند. از سوی دیگر، چین نگران است که تنشهای آبی، اجرای طرحهای کلان زیرساختیاش در چارچوب ابتکار «کمربند و جاده» را مختل سازد. پکن تمایل دارد با سرمایهگذاری در فناوریهای نوین آبیاری از شدت تنش بکاهد، اما واقعیت سیاسی قوشتپه فراتر از راهکارهای فنی است و مستقیماً با موازنه قوای منطقه گره خورده است.
میلیتاریزه شدن حوضه آمودریا
تبدیل آب به یک موضوع امنیتی، خطر درگیری فیزیکی در مرزها را افزایش داده است. گزارشها از تقویت پاسگاههای مرزی و برگزاری رزمایشهای نظامی در مجاورت حوضه آمودریا حکایت دارد. طالبان نیز با تشکیل یگانهای نظامی ویژه برای حفاظت از این پروژه، پیامی صریح مخابره کردهاند که هرگونه مداخله را تجاوز به حاکمیت ملی خود قلمداد خواهند کرد. این وضعیت، منطقه را در آستانه یک منازعه مسلحانه قرار داده است. همزمان، تضعیف دولتهای پاییندست در نتیجه بحرانهای اقتصادی ناشی از کمآبی، میتواند بستری برای رشد گروههای افراطی فراهم آورد.
نتیجهگیری
کانال قوشتپه برای افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، نماد «استقلال و حق توسعه» و برای کشورهای آسیای مرکزی «تهدیدی وجودی» است. فقدان یک نهاد ناظر بینالمللی کارآمد و عدم پایبندی به کنوانسیونهای مربوط به آبهای فرامرزی، این پروژه را به جرقهای در انبار باروت منطقه تبدیل کرده است. آینده سیاسی آسیای مرکزی امروز بیش از هر زمان دیگری به جریان آب در آمودریا گره خورده است.
تداوم مسیر کنونی که مبتنی بر نادیده گرفتن منافع متقابل است، نهتنها مزارع افغانستان را سبز نخواهد کرد، بلکه سرچشمهای برای خشکسالی دیپلماتیک و بیثباتی پایدار خواهد شد. تنها راه برونرفت، عبور از منطق تقابل و حرکت به سمت یک پیمان هیدروپلیتیک نوین است که در آن افغانستان بهعنوان شریکی مسئولیتپذیر پذیرفته شود.
مطالب مرتبط:
◽️خشکسالی چگونه منازعات هیدروپلیتیک را در پیرامون ایران تشدید کرده است؟
0 دیدگاه