اگرچه خاورمیانه همچنان با بحرانهای متعددی مواجه شدهاست و بازگشت ترامپ میتواند به افزایش بیثباتی در منطقه منجر شود، اما تمایل کشورهای منطقه به حفظ راهبردهای توسعهمحور و پیگیری مسیرهای دیپلماتیک تغییری نخواهد کرد
با شروع عملیات 7 اکتبر و افزایش تحولات پس از آن، اگرچه میزان درگیریهای منطقهای بیش از پیش گسترش پیدا کرده اما کشورهای منطقه غرب آسیا با تاکید بر راهبردهای توسعهای و خطوط دیپلماتیک در جهت دستیابی به ثبات منطقهای، الگوی جدیدی از روابط را ایجاد کردهاند. بنابراین این دوره از درگیریها، از ویژگیهای جدیدی برخوردار است که بررسی آنها میتواند به درک بهتر ابعاد این بحران و پیامدهای آن کمک کند.
1.مدت زمان درگیریها افزایش یافتهاست. اسرائیل با وجود برخورداری از حمایت بلندمدت آمریکا و داشتن تجهیزات نظامی بهمراتب پیشرفتهتر از طرف مقابل، هنوز به اهداف اولیه خود یعنی نابودی حماس و نجات اسرای خود دست نیافته است.
2.دامنه درگیریها به طور چشمگیری گسترش یافتهاست. چنانکه اسرائیل در هفت جبهه با نیروهای مقاومت به نبرد پرداخت و در سوی دیگر، چندین گروه مقاومت نیز به شکلی هماهنگ علیه اسرائیل وارد عمل شدند؛ امری که در درگیریهای گذشته به ندرت مشاهده میشد.
3.از ویژگی دیگر این درگیریها بازتاب بینالمللی آن است. برای مثال، شورای امنیت سازمان ملل، مکرراً جلسات اضطراری برگزار کرد و از اسرائیل خواست تا عملیات نظامی خود در غزه را متوقف کند. همچنین علیرغم حمایت رسمی و سنتی آمریکا از اسرائیل، بسیاری از کشورهای جنوب جهانی و حتی کشورهای غربی بهشدت جنایات اسرائیل در غزه را محکوم کرده و خواستار آتشبس فوری شدهاند. براین اساس این رویدادها نشان میدهند که با کاهش نفوذ آمریکا در منطقه و ضعف سلطه آن بر امور خاورمیانه، جایگاه اسرائیل به عنوان قلدر کوچک خاورمیانه و سیاست سنتی آن در قبال مسئله فلسطین به چالش کشیده شدهاست.
حضور آمریکا و مسئله مقاومت
هلال مقاومت نتیجه رقابتهای ژئوپلیتیکی طولانیمدت در منطقه میباشد. این ائتلاف اگرچه در شرایط فعلی آسیب دیده، اما اگر بحران به همین شکل ادامه پیدا کند و وضعیت بدتر شود، همچنان فرصتی برای بقا و حتی رشد خواهد داشت. اعضای این ائتلاف، با وجود اینکه ایران از آنها حمایت میکند، اهداف و انگیزههای خاص خود را برای بقا و فعالیت دارند و بهطور کامل تحت امر ایران نیستند.
تضعیف نفوذ ایران بر گروههای مقاومت، ناشی از تحریمهای طولانیمدت و تغییرات راهبردی داخلی و خارجی است. دولت ایران با تمرکز بر حل بحرانهای داخلی، توسعه اقتصادی و بهبود معیشت، انرژی خود را به امور داخلی اختصاص داده است. همچنین پس از عادیسازی روابط با کشورهای عربی از جمله عربستان، ایران حضور راهبردی خود در منطقه (مانند عراق، لبنان، سوریه و یمن) را بهمنظور بهبود روابط با کشورهای همسایه کاهش داده است. این رویکرد، اگرچه تا حدی نفوذ ژئوپلیتیکی ایران را تضعیف کرده است، اما تأثیر قابل توجهی بر استراتژی آن در جهت بازسازی داخلی و تحول سیاسی-اقتصادی کشور نگذاشته است.
همچنین با توجه به دگرگونیهای عمیق در اوضاع جهانی و منطقهای، جایگاه خاورمیانه در استراتژی سیاست خارجی دولت جدید آمریکا کاهش یافتهاست؛ چراکه ترامپ نه تمایل و نه توان سرمایهگذاری بیشتر در منطقه را دارد. براین اساس انتظار میرود ترامپ مجددا از برنامه هستهای ایران بهعنوان اهرم فشار استفاده کند. این کار نه تنها منجر به منحرف کردن توجه جهان از مسئله فلسطین میشود، بلکه تشدید اختلافات بین ایران و عربستان و سایر کشورهای منطقه را نیز افزایش میدهد. این راهبرد میتواند منجر به تضعیف فضای مسالمتآمیز منطقه و توجیه حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه شود.
تداوم روند همکاری و توسعه
با وجود بیثباتی ناشی از درگیریهای اسرائیل و فلسطین در غرب آسیا، این تحولات نمیتواند مانع تلاش کشورهای منطقه برای ایجاد نظمی چندقطبی و متوازن در خاورمیانه شود. شکلگیری روابط مسالمتآمیز میان عربستان و ایران فرآیند مصالحه در منطقه را سرعت بخشیده و نشانههایی از نظم جدید منطقهای ایجاد کردهاست.
در طول درگیری اخیر فلسطین و اسرائیل، کشورهای منطقه از جمله عربستان و ایران با هماهنگی و اتخاذ مواضع نسبتا مشترک، به طور واضح از فلسطینیان حمایت کردهاند، اما به اجتناب از دخالت مستقیم در جنگ پرداختهاند. این رویکرد نشان میدهد که کشورهای خاورمیانه ارزش شرایط صلح و آشتی را درک کرده و تمایلی به بازگشت به آشوبها و درگیریهای گذشته ندارند.
بنابراین، اگرچه خاورمیانه همچنان با بحرانهای متعددی مواجه شدهاست و بازگشت ترامپ میتواند به افزایش بیثباتی در منطقه منجر شود، اما تمایل کشورهای منطقه به حفظ راهبردهای توسعهمحور و پیگیری مسیرهای دیپلماتیک تغییری نخواهد کرد.
منبع: شانگهای آبزرور
نویسنده: لی ویجیان (李伟建)
0 دیدگاه