پویایی‌های منطقه‌ای، دستورکار سفر رئیس‌جمهور آمریکا به خلیج فارس را متفاوت از مقطع ۲۰۱۷ نموده ‏است. فشار حداکثری پس از ۸ سال جای خود را به مذاکره تهران و واشنگتن از یک سو و توافقات دوجانبه ‏کاهش تنش آمریکا با حماس و حوثی‌ها داده است. عربستان تا حد زیادی خود را از اضطرار عادی‌سازی خارج کرده است. فاکتور مهم دیگر بالانس چین ‏در خاورمیانه بویژه در ارتباط با شرکا و متحدان نزدیک آمریکا است.


پویایی‌های منطقه‌ای، دستورکار سفر رئیس‌جمهور آمریکا به خلیج فارس را متفاوت از مقطع ۲۰۱۷ نموده ‏است. ترامپ در شرایطی امروز سه‌شنبه ۱۳ مه راهی سه پایتخت خلیج فارس شده است که تجارت و سرمایه‌گذاری ‏بعد اصلی سفر را تشکیل می‌دهد. در شرایطی که موضوع ائتلاف علیه ایران و عادی‌سازی روابط عربستان و ‏اسرائیل از چارچوب سفر رئیس‌جمهور آمریکا خارج شده، اقتصاد وزن تعیین‌کننده‌تری در این تور منطقه‌ای ‏ایفا خواهد کرد. این سفر را می‌توان از چند منظرِ در حال تغییر مورد بررسی قرار داد:‏

تغییر اولویت‌های ‏GCC

تعریف و اجرایی کردن چشم‌اندازهای اقتصادی از سوی بازیگران شورای همکاری بازتاب تغییر پویایی‌های ‏منطقه‌ای و داخلی این کشورها در گذار به اقتصاد پسانفت و جایابی و جایگاه‌یابی در مناسبات اقتصاد سیاسی ‏بین المللی است. ولیعهد عربستان، پیش‌تر متعهد شده بود که ریاض طی چهار سال ۶۰۰ میلیارد دلار در آمریکا ‏سرمایه‌گذاری کند؛ امارات متحده عربی وعده ۱.۴ تریلیون دلار طی ۱۰ سال داده است و انتظار می‌رود قطر نیز ‏در این سفر، تعهد سرمایه‌گذاری به ارزش صدها میلیارد دلار را اعلام کند. تبدیل بازیگران شورای همکاری به ‏هاب سرمایه‌گذاری، تجارت، مالیه بین‌المللی، گردشگری و اخیراً ورزش و هوش مصنوعی نشان می‌دهد که ‏اولویت‌های این مجموعه به خوبی در راستای چشم‌انداز معامله‌گرایانه ترامپ هدف‌گذاری شده است.‏

مدیریت ایران

در مقطع ۲۰۱۷ تشکیل ائتلاف علیه ایران در چارچوب کمپین فشار حداکثری یکی از سه دستورکار اصلی ترامپ ‏در سفر به عربستان بود که پس از ۸ سال جای خود را به مذاکره تهران و واشنگتن از یک سو و توافقات دوجانبه ‏کاهش تنش آمریکا با حماس و حوثی‌ها داده است. این تغییر شیفت هم متاثر از کژکارکردی پروژه فشار ‏حداکثری بوده است و هم معادله نوظهور خروج ایران و اسرائیل از جنگ سایه‌ها که استراتژی ترامپ برای ‏پیگیری فشار حداکثری ۲ و به جان خریدن هزینه‌های نظامی و ماجراجویی بر سر آن بی‌میل کرده است.‏

عادی‌سازی

امیدهای ترامپ برای گسترش توافقات ابراهیم؛ که در دوره اول با میانجی‌گری او به نتیجه رسید و منجر به ‏عادی‌سازی روابط امارات و سه کشور عربی دیگر با اسرائیل در سال ۲۰۲۰ شد، در این سفر عقیم خواهد ماند. ‏عربستان از یک سو با تنش‌زدایی و احیای روابط با ایران و از سوی دیگر توافقات دوجانبه هسته‌ای و تسلیحاتی با ‏آمریکا تا حد زیادی از اضطرار عادی‌سازی خود را خارج کرده و آن را منوط به تشکیل کشور مستقل فلسطینی ‏کرده است. اگر زمانی ما به ازا این بود که با عادی‌سازی به دو هدف مهار ایران و تکنولوژی آمریکایی دست پیدا ‏کند، اکنون با محقق شدن این دو به دنبال کسب امتیاز بر سر دولت فلسطینی است.‏

موازنه چین

فاکتور مهم دیگری که سفر ترامپ به خلیج فارس را به کلان رقابت چین و آمریکا پیوند می‌زند، بالانس چین ‏در خاورمیانه بویژه در ارتباط با شرکا و متحدان نزدیک آمریکا است. فراتر از چارچوب سنتی نفت در برابر ‏امنیت، یک همکاری جدید با محوریت هوش مصنوعی (‏AI‏) و زیرساخت‌های دیجیتال می‌تواند روابط ایالات ‏متحده و عربستان سعودی را تثبیت کند. جغرافیای بازیگران خلیج فارس آن را به یک گره حیاتی در شبکه ‏جهانی نوظهور زیرساخت‌های هوش مصنوعی و اتصال دیجیتال تبدیل می‌کند. محتمل است با توجه به تمایل و ‏برنامه‌های عربستان و امارات برای تبدیل شدن به هاب هوش مصنوعی، شاهد تغییر ساختار کنترل‌های صادرات ‏ایالات متحده به ویژه آنچه در مورد تراشه‌های پیشرفته هوش مصنوعی اعمال می‌شود، باشیم.

انعطاف‌پذیری ‏چین در این مولفه و برخی همکاری‌های شورای همکاری با پکن باعث شده تا مقامات آمریکا نسبت به خطرات ‏حضور پررنگ چین بویژه با امضای مشارکت‌های جامع استراتژیک با عربستان و امارات و مشارکت‌های جامع ‏با قطر و بحرین و از همه مهم‌تر امضای تجارت آزاد چین با این بلوک، هوشیار شوند و نسبت به رفع ملاحظات ‏دولت‌های عربی اقدام کنند.‏


کامران کرمی


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه