ادراک چین از تهدید «کشتن رهبران»، فارغ از نیت واقعی آمریکا، عامل تعیین‌کننده‌ای در ریسک تشدید و احتمال تبدیل جنگ متعارف به هسته‌ای است.


وقتی رهبران و فرماندهان نظامی چین به جنگ احتمالی با ایالات متحده فکر می‌کنند، یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌هایشان حمله‌ای است که به هدف از کار انداختن رهبری و فرماندهی کشور در ابتدای درگیری طراحی شده باشد. این موضوع ممکن است برای آمریکایی‌ها دور از ذهن به نظر برسد، اما در پکن واقعی و جدی است. چنین ترس‌هایی می‌تواند به سرعت یک درگیری متعارف را به جنگ هسته‌ای تبدیل کند.

ریشه این نگرانی روشن است: چین سال‌هاست عملکرد نظامی آمریکا را مطالعه کرده و خود را برای جنگ احتمالی بازطراحی کرده است. کتاب‌ها و مقالات رسمی ارتش و سخنرانی‌های داخلی از جمله هشدارهای شی جین‌پینگ درباره دفاع هوایی پایتخت، نشان می‌دهد حفاظت از رهبری و مراکز فرماندهی اولویت اصلی است. فناوری‌های نوظهور مانند حملات دقیق دوربرد، موشک‌های مافوق صوت و هوش مصنوعی، این نگرانی‌ها را تشدید کرده و هر حرکت نظامی آمریکا را برای چینی‌ها حساس می‌کند.

خطر اصلی در سوءتفاهم است. حتی عملیات عادی آمریکا از تمرین‌های مشترک گرفته تا استقرار تسلیحات دوربرد یا حمله به تأسیسات اطراف پکن می‌تواند به‌عنوان آماده‌سازی برای حمله به رهبری چین تفسیر شود. متون نظامی چین به صراحت حملات متوسط یا شدید در نزدیکی پایتخت را از محرک‌های احتمالی برای اعلام وضعیت هسته‌ای می‌دانند. پژوهش‌های رند و دیگر مراکز نشان می‌دهد که این سناریوها جزو محتمل‌ترین شرایط برای نخستین استفاده چین از سلاح هسته‌ای هستند.

این تصور چینی‌ها با رفتار گذشته آمریکا تقویت شده است. تلاش برای هدف قرار دادن صدام حسین، عملیات علیه رهبران به اصطلاح تروریست و حمله پهپادی به قاسم سلیمانی، توانایی و اراده واشنگتن برای هدف قرار دادن رهبران را نشان می‌دهد. اصطلاحاتی مانند «هدف‌های با ارزش بالا» یا «مقابله با فرماندهی و کنترل» تنها نگرانی پکن را تشدید می‌کند. این برداشت‌ها، چه منطقی باشند و چه نباشند، اقدامات دفاعی و گاهی پیش‌گیرانه چین را راهبری می‌کنند.

خطر تشدید می‌شود زیرا واکنش‌ها لازم نیست متناسب یا منطقی باشند. ترس عمیق از تغییر حکومت، سابقه مداخلات خارجی و نگرانی از اقدامات غیرنظامی آمریکا(عملیات اطلاعاتی و روانی) محیطی ایجاد می‌کند که هر اقدام آمریکایی می‌تواند به سرعت به تشدید اوضاع منجر شود. حمله به تولید مهمات یا سامانه‌های دفاعی می‌تواند به‌عنوان آماده‌سازی برای حمله به رهبری تفسیر شود و راه را برای تشدید هسته‌ای باز کند.

کاهش این ریسک نیازمند اقدامات فنی و روانی است. از نظر فنی، برنامه‌ریزان باید از هر حرکت که به‌سادگی به‌عنوان هدف قرار دادن رهبری برداشت شود، اجتناب کنند؛ از مسیرهای پرتاب تسلیحات گرفته تا آموزش و خرید تجهیزات. از نظر روانی، واشنگتن باید نگرانی چین را به رسمیت بشناسد، صراحتاً اعلام کند که هر اقدام صرفاً دفاعی است و نه هدف قرار دادن رهبری، و از جمع‌آوری یا نمایش داده‌های مربوط به رهبران چینی خودداری کند. تجربه تاریخی، مانند توقف برنامه حمله سریع جهانی در میانه دهه ۲۰۰۰، نشان می‌دهد که توجه به ریسک تشدید استراتژیک حیاتی است.

هیچ اقدام منفردی بی‌عیب و نقص نیست؛ تغییر برداشت‌ها دشوار است. پکن احتمالاً همچنان محتاط خواهد ماند. با این حال، پذیرش این واقعیت که «برداشت‌ها بحران می‌آفرینند» ضروری است. آمریکا نمی‌تواند تنها بر اثربخشی عملیاتی تمرکز کند و برداشت‌های احتمالی را نادیده بگیرد؛ وضوح استراتژیک و مدیریت ترس به همان اندازه توانایی نظامی اهمیت دارد.

جمع‌بندی تحلیلی

ادراک چین از تهدید «کشتن رهبران»، فارغ از نیت واقعی آمریکا، عامل تعیین‌کننده‌ای در ریسک تشدید و احتمال تبدیل جنگ متعارف به هسته‌ای است. رویکرد واقع‌بینانه آمریکا ترکیبی از بازدارندگی، مدیریت دقیق برداشت‌های چین و انتخاب عملیاتی است که احتمال سوءتفاهم را به حداقل برساند. نادیده گرفتن این دینامیک می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری، از جمله تشدید غیرقابل کنترل یا رویارویی هسته‌ای، به دنبال داشته باشد.


منبع: فارن پالیسی
نویسنده: ناتان بوشامپ-موستافاگا


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه