آمریکا در صورت عدم تغییر رویکرد، در معرض خطر از دست دادن جایگاه خود قرار خواهد گرفت و تنها با درک واقعی قدرت چین و استفاده از ظرفیتهای متحدان است که میتواند موقعیت استراتژیک خود را حفظ کند.
آمریکاییها، قدرت و عمق مزیتهای استراتژیک چین را دستکم گرفتهاند. ادامه برداشت فعلی نمیتواند به طور مؤثری مانع پیشرفت چین شود. لذا اتخاذ راهبردی جدید بر پایه زنجیره متحدان، توسط امریکا ضروری است. علیرغم برخی مشکلات اقتصادی و تغییرات جمعیتی، چین همچنان مزیتهای کلان و پایدار قابل توجهی دارد که آن را در سطح قدرتهای جهانی منحصر به فرد کرده است.
مزیتهای پایدار چین
بازار داخلی وسیع: چین با بیش از یک میلیارد جمعیت، یکی از بزرگترین بازارهای مصرف و تولید در جهان است که به آن اجازه میدهد در صنایع کلیدی و زنجیرههای تولید جهانی نقش محوری ایفا کند.
توانمندیهای تولیدی و صنعتی: چین پیشرفتهترین تولیدکننده در حوزههای فولاد، سیمان، خودرو و الکترونیک است و سرمایهگذاریهای گسترده در بخش فناوری باعث شده در زمینههایی مانند ۵G، هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته به سرعت رشد کند.
دیپلماسی اقتصادی فعال: ابتکاراتی مانند «کمربند و جاده» چین را قادر ساخته تا نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در آسیا، آفریقا و حتی اروپا افزایش دهد و این امر قدرت نرم چین را تقویت میکند.
سرمایهگذاری گسترده در نظامیگری: توسعه نیروهای مسلح و افزایش بودجه دفاعی چین از دیگر عوامل قدرت آن به شمار میرود که امکان رقابت با آمریکا را در حوزه نظامی افزایش داده است.
با این حال، چین با چالشهایی از جمله مشکلات ساختاری اقتصادی، افزایش هزینههای نیروی کار، بحران جمعیتی و فشارهای زیستمحیطی نیز روبه رو است. اما در مجموع این موارد باعث کاهش قابل توجه قدرت چین نخواهند شد.
ضعفها و کاستیهای آمریکا در مواجهه با چین
آمریکا در مواجهه با چین دچار نوعی غفلت و اشتباهات استراتژیک شده است که در این رابطه می توان به موارد زیر اشاره کرد:
تمرکز بیش از حد بر رقابت مستقیم نظامی: آمریکا معمولاً تمرکز زیادی بر افزایش توان نظامی برای مقابله با چین دارد. این رویکرد نمیتواند تمامی ابعاد رقابت با چین را پوشش دهد.
کمتوجهی به همکاریهای بینالمللی: علیرغم تأکیدهای مکرر بر اهمیت ائتلافها، در عمل آمریکا در سالهای اخیر از بسیاری از متحدان خود فاصله گرفته است.
عدم بهرهبرداری از قدرت اقتصادی متحدان: اقتصاد آمریکا به تنهایی دیگر قدرتی مثل گذشته ندارد و بدون همکاری نزدیک با متحدان اروپایی، آسیایی و دیگر مناطق جهان نمیتواند به شکل مؤثر در مقابل چین بایستد.
نبود استراتژی جامع: تلاشهای پراکنده که بیشتر واکنشی و مقطعی هستند، باعث شده تا چین بتواند از ضعفهای آمریکا بهره ببرد و زمینههای پیشرفت خود را تقویت کند.
ضرورت ایجاد «استراتژی زنجیره متحدان»
با توجه به مزیتهای چین و ضعفهای آمریکا، ضرورت دارد تا آمریکا به جای اتکا به قدرت سختافزاری و اقدامات تکجانبه، یک استراتژی جدید مبتنی بر همکاری عمیق و گسترده با متحدان را اتخاذ کند. این استراتژی شامل موارد زیر است:
تقویت همکاری نظامی بین متحدان: ساختارهای نظامی مشترک و توسعه فناوریهای دفاعی هماهنگ میتواند توان مقابله با چین را به شکل قابل توجه افزایش دهد.
ایجاد شبکههای اقتصادی و فناوری متحد: آمریکا باید با متحدانش در زمینههای تولید نیمهرساناها، فناوریهای پیشرفته و زنجیرههای تامین همکاری کند تا وابستگی به چین کاهش یابد.
همگرایی دیپلماتیک: متحدان آمریکا باید در سطح جهانی یک صدای واحد در مقابل سیاستهای چین داشته باشند تا فشارهای سیاسی و اقتصادی بر پکن افزایش یابد.
سیاستهای همگرا در برابر نفوذ اقتصادی چین: مقابله با پروژههای اقتصادی چین مانند «کمربند و جاده» نیازمند هماهنگی متحدان در ارائه جایگزینهای توسعهای به کشورهای در حال توسعه است.
استراتژی زنجیره متحدان به آمریکا این امکان را میدهد که از طریق استفاده از ظرفیت جمعی اقتصاد و قدرت نرم متحدان، مزیتهای پکن را کاهش دهد و زمینه رقابت پایدار و برد-برد را فراهم کند.
در نهایت، آمریکا نباید چین را صرفاً از دیدگاه رقابت مستقیم یا جنگ سرد جدید نگاه کند بلکه باید عمق و گستردگی مزیتهای چین را به درستی درک کرده و برای مقابله با آن استراتژی جامع و مبتنی بر همکاری متحدان را در پیش بگیرد. ادامه رویکردهای پراکنده، منفرد و واکنشی ممکن است نه تنها مانع رشد چین نشود، بلکه موجب تضعیف جایگاه آمریکا در نظم جهانی گردد.
جمعبندی
آمریکا در صورت عدم تغییر رویکرد، در معرض خطر از دست دادن جایگاه خود قرار خواهد گرفت و تنها با درک واقعی قدرت چین و استفاده از ظرفیتهای متحدان است که میتواند موقعیت استراتژیک خود را حفظ کند.
منبع: فارن افرز
نویسندگان: کورت کمپبل و راش دوشی
0 دیدگاه