در حال حاضر، ترامپ و جنبش ماگا جمهوریخواهی را رهبری میکنند اما این جنبش علاوه بر نسل نوظهور محافظهکاران، شامل نومحافظهکارانی نظیر روبیو میشود که موقتاً با ترامپ مصالحه کرده و خود را وفادار او نشان میدهند.
رقابتهای انتخابات بعدی ریاستجمهوری آمریکا در اواخر سال 2027 آغاز و پس از آن نامزد نهایی حزب جمهوریخواه مشخص خواهد شد. تعیین نامزد حزب صرفاً انتخاب یک شخص نیست، بلکه به معنای این است که کدام جریانها کنترل حزب را به دست میگیرند. به همین دلیل با وجود فاصله زیاد با برگزاری انتخابات، هماکنون نیروهای متعارض در جمهوریخواه به دنبال تسلط بر حزب هستند. در این میان، از دو شخص در رسانهها مکرراً به عنوان نامزدهای احتمالی جمهوریخواهان برای 2028 نام برده میشود: جی. دی. ونس و مارکو روبیو.
هر دو در سیاستهای ترامپ جایگاه ویژهای دارند. ونس به ترامپ کمک کرد تا بتواند «طرح بزرگ و زیبا» را در کنگره پیش براند.[1] همچنین او در چارچوب سیاست اروپایی ترامپ، روابط نزدیکی با جنبشهای راست افراطی در اروپا از جمله آلمان دارد.[2] روبیو نیز اهمیت بالایی در سیاست خارجی ترامپ دارد و برای اولین بار از زمان هنری کیسینجر به صورت همزمان وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی است. اگرچه حضور او متأثر از مأموریتهای دیپلماتیک گسترده ویتکاف در اروپا و خاورمیانه کمرنگ شده است؛ اما نمیتوان از نقش او در شکلدهی به سیاستهای دولت کنونی در نیمکره غربی، به خصوص کوبا و ونزوئلا چشمپوشی کرد.[3]
اینکه کدامیک در نهایت موفق خواهند شد، پرسشی است که نمیتوان اکنون آن را پاسخ داد. چه بسا هیچکدام در انتخابات مقدماتی حزب شرکت نکند. با این حال، این دو شخص، بیشتر نماینده دو جریان با دو گفتمان متضاد در جمهوریخواهی هستند که رقابت شدیدی میان آنها بر سر هژمونی حزب وجود دارد. این دو جریان منابع مالی، رسانه و نخبگان مخصوص به خود را دارند. یکی از آنها جریانی نوظهور و اقلیت است که ونس آن را نمایندگی میکند و تشکیلات حاکم در حزب را (جریان دوم) به چالش میشد؛ تشکیلاتی که روبیو را علیرغم نزدیککردن خود به جنبش ماگا یکی از نمایندگان آن دانست
دو کاتولیک با خاستگاههایی متفاوت
ونس و روبیو هر دو پیرو مذهب کاتولیک هستند؛ اما گذشتهشان آنها را از یکدیگر جدا میکند. روبیو، فرزند یک زوج کوبایی است که پس از بهقدرترسیدن فیدل کاسترو از این کشور گریختند و آمریکا مهاجرت کردند. به همین دلیل، والدین او نقش مهمی در دیدگاه تندش نسبت به حکومتهای اقتدارگرا در آمریکای لاتین دارند. از این مهمتر، او متأثر از مادرش در دوران کودکی و نوجوانی برای مدت کوتاهی به کیش مورمونیسم گروید. مورمونها به عنوان شاخهای مسیحیان عقاید مخصوص به خود را دارند که یکی از آنها باور به تشکیل دولت اسرائیل به عنوان مقدمه ظهور مسیح است. با این وجود، پس از مدتی او مجدداً به مذهب کاتولیک بازگشت.[4]
ونس گذشته کاملاً متفاوتی دارد. او کهنهسرباز جنگ عراق است و به گفته خودش، در آن زمان با هدف نومحافظهکارانه گسترش لیبرالدموکراسی در جهان به جنگ پیوست؛ اما پس از جنگ از ایده مذکور ناامید و به یکی از منتقدین آن تبدیل شد. ونس سپس وارد دانشگاه شده و برای مدت کوتاهی آتئیست گردید؛ اما در نهایت او نیز به کاتولیسیسم گروید.[5] برخلاف روبیو، عقاید پیشین او ارتباطی با مسیحیت آخرالزمانی و صیهونیستی ندارد. میتوان گفت این گذشته متفاوت، مقدمهای برای آنها بوده تا در دو جریان مختلف قرار بگیرند.
محافظهکاری ملی در برابر نومحافظکاری
«تهدید اصلی برای دموکراسی ما... دیکتاتوریهای خارجی نیستند؛ بلکه این است که مردم ما رأی به کاهش مهاجرت بدهند اما سیاستمداران ما با افزایش مهاجرت به مردم پاسخ بدهند.» این سخنی بود که ونس در کنفرانس 2024 محافظهکاری ملی[6] ایراد کرد[7] و نشان میداد نگاه او در سیاست خارجی خارج از دوگانه نومحافظهکارانه خیر و شر (دیکتاتوری و دموکراسی) قرار دارد؛ ونس در سخنانی در اندیشکده کوئینسی صریحتر شد و سیاست خارجی نومحافظهکارانه را «به لحاظ اخلاقی و راهبردی احمقانه» خواند.[8]
در کنفرانس محافظهکاری ملی اشخاص دیگری از نزدیکان ونس نظیر یورام هازونی،[9] کورتیس یاروین[10] سهراب احمری و پاتریک دینن[11] حضور داشتند که دیدگاهشان مشابه است. این افراد که بخشی از نخبگان فکری راست جدید جمهوریخواهی را شکل میدهند منتقد تمرکز آمریکا بر ساختن نظم جهانی لیبرال پس از جنگ سرد هستند. به باور آنها دلیلی نداشت آمریکا در دوران جدید دستورکارهای لیبرال را – اعم از تقویت سازمانهای بینالمللی یا ملتسازی در مناطق جهان - پیگیری کند. تالی منطقی چنین دیدگاهی در دوران کنونی مخالفت با گسترش ناتو به شرق، عدم تعهد به حمایت از لیبرالدموکراسیها، بیتوجهی به نظامهای اقتدارگرا و حمایت از جنبشهای ملیگرایانه و راست افراطی در اروپا است.
برخلاف دیدگاه نومحافظهکاران و جمهوریخواهان سنتی که تهدید علیه «ارزشهای آمریکایی» را در خارج از مرزهای آمریکا میبینند – و نمونه برجسته آن سیاست خارجی جرج بوش بود؛ محافظهکاران ملی خطر اصلی را در داخل کشور و از سمت گفتمان لیبرالیسم و ترقیخواهی مشاهده میکنند که فرهنگ اصیل آمریکایی مدنظر محافظهکاران را هدف قرار میدهد. آنها عقیده دارند که باید از سنتهای آمریکایی در برابر تفکرات چپ افراطی در داخل کشور دفاع کرد. به همین دلیل نوع محافظهکاری آنها نه بینالمللگرایانه، بلکه ملیگرایانه است.
هنگامی که بحث انتقاد از سیاست خارجی ایدئولوژیک آمریکا به میان میآید، اسرائیل همچون اوکراین بازیگر خارجی دیگری است که زیان میبیند. محافظهکاران ملی از درون شعار «اول آمریکا»ی ترامپ ظهور کردند و اکنون این سؤال مطرح است که آیا «اول آمریکا» به معنای تداوم کمک بیقیدوشرط به اسرائیل – به عنوان «تنها دموکراسی خاورمیانه» از منظر نومحافظهکاران و دولتی آخرالزمانی از دید مسیحیان صهیونیست - است؟ کمپین ترامپ این وعده را میداد که آمریکا دیگر وارد درگیریهای نظامی غیرضرور نخواهد شد و اجازه نخواهد داد که کشور دیگری از جایگاه امریکا سوءاستفاده کند. اکنون محافظهکاران جدید همچون اورِن کَس[12] معتقدند که آمریکا به دلیل تعهداتش نسبت به اسرائیل هر لحظه ممکن است وارد جنگی در خاورمیانه شود و همچنین اسرائیل علیرغم دریافت کمکهای بسیار از آمریکا، در چارچوب سیاستهای آمریکا رفتار نمیکند.[13]
شکلگیری یک جریان جدید در برابر نومحافظهکاری و جمهوریخواهی سنتی هم در اصول کلان سیاست خارجی، هم در موضوع خاص اسرائیل، نمایانگر تحولاتی به نفع جریان نخست در قشر محافظهکار جامعه آمریکا است. مطابق پیمایش مؤسسه پیو در 2017، نخستین سال ریاستجمهوری ترامپ، تعداد رأیدهندگان جمهوریخواه که موافق بودند آمریکا توجه کمتری به مسائل خارجی بکند از 40 درصد (2004) به 54% (2017) افزایش یافت.[14] در خصوص اسرائیل، طبق آخرین نظرسنجی نیویورکتایمز، بیش از 20% از رأیدهندگان جمهوریخواه مخالف کمک نظامی بیقیدوشرط به اسرائیل هستند که اگرچه اقلیت محسوب میشوند؛ اما رو به رشد هستند.
با وجود قدرتگیری محافظهکاری ملیگرایانه، نومحافظهکاری همچنان جریان اصلی حزب را در اختیار دارد. درست است که تجربه جنگ عراق و افغانستان منجر به این شده است که کسی علناً از ملتسازی دفاع نکند؛ اما همچنان طرفداران اشاعه لیبرالدموکراسی قدرت حزب را در اختیار دارند. در این چارچوب، رقابتی بر سر رسیدن به هژمونی حزب میان دو جریان آغاز شده است.
نبرد قدرت در حزب
هماگونه که پیشتر گفته شد، بررسی وضعیت ونس و روبیو بیشتر به عنوان نمایندگان دو جریان متضاد حزبی حائز اهمیت است. به طور کلی در آمریکا، رقابتهای درونحزبی، سه میدان نبرد کلیدی دارند: 1. تأمینکنندگان مالی 2. نخبگان سیاسی کاخ سفید و کنگره 3. رسانهها. محافظهکاران ملیگرا حضور کمرنگی در میان نخبگان سیاسی دارند. درست است که ونس به عنوان مهمترین نماینده این جریان شناخته میشود؛ اما به طور کل اکثریت این نخبگان را جمهوریخواهان سنتی شکل میدهند و تنها به واسطه حضور ترامپ در کاخ سفید، از نقشآفرینی آنها کاسته شده است. به عبارت دیگر، میان دو جریان یک شکاف علنی را مشاهده نمیکنیم – مخصوصاً در مورد اسرائیل و ایران. اما در دو مورد دیگر رقابت شدیدی در جریان است.
روبیو، رویکرد سنتی حزب را دنبال میکند، به شدت حامی اسرائیل و مخالف سرسخت ایران است که همین موضوع او را به لابی اسرائیل نزدیک میکند. به گزارش تایمزآفاسرائیل، بزرگترین حامی روبیو در سالهای نخستین ورود به سیاست، نورمن برامان، یک میلیاردر و رئیس پیشین فدراسیون یهودیان میامی بزرگ، بود. همچنین به نظر میرسد در انتخابات 2016 او از سمت شلدون ادلسون حمایتهایی دریافت کرد.[15] دفاع او از جنگ عراق در آن انتخابات،[16] بر خلاف موضع انتقادی ترامپ، حمایت اولیه برخی نومحافظهکاران همچون مایک پمپئو را به همراه آورد. روبیو همچنین روابط نزدیکی با مایک پنس، معاون پیشین ترامپ دارد. این نکات بخشی از دلایلی هستند که روبیو را یکی از گزینههای اصلی لابی اسرائیل و نومحافظهکاران برای انتخابات 2028 میکنند.
از سوی دیگر، جریان نزدیک به ونس در حال بنا کردن شبکه قدرت مخصوص به خود است. گزارشهای متعددی دال بر پشتیبانی شبکهای از سرمایهداران تحت عنوان راکبریج از ونس وجود دارد. به گزارش واشنگتنپست،[17] در سال ۲۰۱9 نشستی خصوصی در شهر کوچک راکبریج در اوهایو – ایالتی که ونس در آن سناتور شد- با حضور جمعی از چهرههای راستگرای ثروتمند، از جمله شخص ونس، تاکر کارلسون پیتر تیل، از مؤسسان پیپل، ربکا مرسر، رئیس بنیاد مرسر[18] و اورن کَس، با هدف ایجاد یک ائتلاف پایدار برای جنبش ماگا برگزار شد و نهایتاً با نقش کلیدی کریس باسکرک، کارآفرین و فعال رسانهای محافظهکار، به تأسیس شبکه «راکبریج» انجامید. باسکرک از طریق شرکت سرمایهگذاری 1789 کپیتال و باشگاه خصوصی گرانقیمت «اگزکیوتیو برنچ» پیوندهای مالی و سیاسی عمیقی با حلقه ترامپ و بهویژه دونالد ترامپ جونیور برقرار کرده است.
سرمایهداران این شبکه حامی مالی کمپین ترامپ و جنبش ماگا بودهاند و نقش پررنگی در معاونت ونس داشتند.[19] براساس آنچه که شبکه راکبریج از خودش منتشر کرده، هدف این سرمایهداران تغییر در اکوسیستم، دستورکار، اندیشکدهها و رسانههای جمهوریخواه است تا پیروزی این حزب در انتخاباتهای آینده تضمین شود.[20] این شبکه با اتکا به سرمایهگذاران فناوری و مجموعهای از ابزارهای دادهمحور، تبلیغاتی و رسانهای، در پی تداومبخشی به جنبش ماگا پس از ترامپ است.
در فضای مجازی آمریکا، مجادله آشکاری میان دو جریان محافظهکاری وجود دارد. اشخاصی نظیر تاکر کارلسون، کندیس اون و حتی اشخاص نئوفاشیستی همچون نیک فوئنتس حملات و انتقادات شدیدی به اسرائیل، لابی اسرائیل و سیاست خارجی کنونی جمهوریخواهان علیه ایران وارد میکنند. این گروه ارتباط نزدیکی با ونس و شبکه راکبریج دارد. به عنوان مثال، برنامه اینترنتی تاکر کارلسون توسط 1789 کاپیتال تأمین مالی میشود [21] و فرزند او از مشاوران ونس است.[22] در سمت نومحافظهکاران، دیگر فعالین رسانهای نظیر دینش دسوزا، لارا لومر، مارک لوین که ارتباطشان با لابی اسرائیل عمیق است حضور دارند. به عنوان نمونه، مارک لوین، مجری فاکسنیوز یکی از کسانی بود که ترامپ را برای حمله به تأسیسات هستهای ایران تشویق کرد. مدتها است که توییتر و یوتیوب به محلی برای درگیریهای لفظی این دو جریان تبدیل شده است که در آن، گروه دوم، گروه اول را متهم به یهودستیزی، تخریب روابط آمریکا با اسرائیل و حتی ترویج اسلامگرایی درون آمریکا به دلیل ارتباط با قطر میکند. با کاهش محبوبیت اسرائیل در افکار عمومی جمهوریخواهان و افزایش رأیدهندگانی که درگیری کمتر آمریکا در مسائل دیگر مناطق جهان را میپسندند در کنار خطر وقوع جنگ همهجانبه آمریکا به ایران به دلیل اسرائیل برد رسانهای گروه نخست در دو سال اخیر افزایش یافته است.
آینده این تقابل و اثر آن بر ایران
همانطور که ابتدای این مقاله گفته شد، نمیتوان گفت رقابت این دو جریان و دو شخص سرانجام چه سرنوشتی خواهد داشت. اما به نظر میرسد ونس وضعیت بهتری نسبت به روبیو دارد. او از ابتدای دولت ترامپ شروع به چینش مهرههای نزدیک به خود در پنتاگون کرده است: البریج کولبی در سمت معاون وزیر جنگ در حوزه سیاستگذاری علیرغم مخالفت نومحافظهکاران کنگره که با حمایت علنی ونس همراه شد[23] و دن کین به عنوان رئیس ستاد مشترک. افزون بر این، در مقایسه با روبیو، حضور رسانهای ونس پررنگتر و به لحاظ رفتاری به ترامپ نزدیکتر است که شانس او و محافظهکاران ملیگرا را برای جلب نظر رأیدهندگان حزب بالا میبرد.
رویارویی محافظهکاران ملیگرا با نومحافظهکاران رقابتی است که میان یک جریان نوظهور در اقلیت با جریان حاکم بر سر هژمونی حزب جمهوریخواهی وجود دارد. اگرچه روند چند سال اخیر به نفع محافظهکاران ملیگرا بوده است، اما به معنای آن نیست قدرتگیری آن اجتنابناپذیر است. تجربه حزب دموکرات در سال 2016 و شکست جریان نوظهور ترقیخواهی برای نامزدی برنی سندرز در کنوانسیون ملی حزب نشان میدهد که هژمونی حزب قدرتمندتر از آن است که با هر چالشی دچار دگرگونی شود. افزون بر این، تغییر در معادلات قدرت در حزب بلندمدت هستند؛ چراکه به تغییر در افکار عمومی وابستگی دارند. به همین دلیل نمیتوان انتظار چرخش در سیاست خارجی جمهوریخواهی را در کوتاهمدت داشت. به عنوان نمونه، اکثریت رأیدهندگان آمریکایی در نسبت با اسرائیل همچنان موضعی کاملاً حمایتگرایانه دارند. وضعیت موجود حزب جمهوریخواه همچنان به نفع لابی اسرائیل، نومحافظهکاران و جریان حاکم است.
افزون بر این، محافظهکاری ملی به معنای گسست روابط با اسرائیل نیست یا لزوماً انزواگرایی نیست. هر چند گروههای کوچک نئوفاشیستی –که دیدگاههای یهودستیزانه و نژادپرستانه آشکاری دارند- و به معنای واقعی کلمه انزواگرا با محافظهکاری ملی پیوند میخورند؛ اما در مجموع جریان مذکور خواهان حفظ روابط حسنه با اسرائیل است. مهمترین خواسته این دسته از محافظهکاران، پایان حمایت نامشروط از اسرائیل و تنزل جایگاه این رژیم به سایر متحدان آمریکا است، نه متحدی استثنایی.
با توجه به این نکات ایران نباید دچار خوشبینی در کوتاهمدت شود و ضروری است با دقت برای بلندمدت برنامهریزی کند جمهوریخواهی علیرغم گذراندن تحولات داخلی همچنان منبع بسیاری از تهدیدها برای ایران است و حتی محافظهکاران جدید نیز مواضع تندی علیه ایران دارند. به همین دلیل قدرتگیری احتمالی جریان محافظهکار ملیگرا ترکیبی از آثار مثبت و منفی را برای ایران به همراه خواهد داشت.
از یک سو، در صورتی که ونس یا شخصی با دیدگاههای او بتواند به ریاستجمهوری برسد، حمایت از اسرائیل حتی در حزب جمهوریخواه نیز کاهش خواهد یافت. افزون بر این، به دلیل نگرانی بیشتر جریان ونس از افزایش قیمت نفت، برای اسرائیل دشوارتر میشود که آمریکا را وارد جنگ با ایران کند. علاوه بر این، کنارگذاشتهشدن رویکرد ایدئولوژیک نومحافظهکاران باعث میشود انعطافپذیری در برابر ایران افزایش پیدا کند. در سطح کلان نیز، آمریکا بیشتر خواهد کوشید که خود را کمتر درگیر خاورمیانه کند؛ هرچند همچنان در منطقه حضور نظامی خود را حفظ خواهد کرد.
اما از سوی دیگر، تقابل این دو جریان در حزب تداوم خواهد یافت. نومحافظهکاران و لابی اسرائیل به تلاش خود برای اثرگذاری ادامه میدهند و این میتواند نوسان در سیاست خارجی جمهوریخواهی را هم در دوران ترامپ و هم پس از آن افزایش دهد. در حال حاضر، ترامپ و جنبش ماگا جمهوریخواهی را رهبری میکنند؛ اما این جنبش علاوه بر نسل نوظهور محافظهکاران، شامل نومحافظهکارانی نظیر روبیو میشود که موقتاً با ترامپ مصالحه کرده و خود را وفادار او نشان میدهند. همچنین لابی اسرائیل به عنوان یکی از نیروهای قدرتدهنده به ترامپ همچنان نفوذ بالایی در کاخ سفید دارد. به همین دلیل در سه سال آینده سیاست خارجی ترامپ در قبال ایران و اسرائیل همچون آونگ میان دو جریان رقیب در حرکت خواهد بود. در دوران پساترامپ نیز این تقابل ادامه مییابد و نوسانات جدیدی را خلق میکند.
منابع و پی نوشتها:
[1]- https://www.politico.com/news/2025/08/21/republicans-trump-vance-megabill-00516964
[2]- https://www.reuters.com/world/europe/berlin-says-vance-should-not-interfere-german-politics-2025-02-14/
[3]- https://www.nytimes.com/2025/11/24/opinion/venezuela-trump-regime-change.html
[4]- https://www.ncronline.org/blogs/ncr-today/five-faith-facts-about-marco-rubio-once-catholic-always-catholic
[5]- https://thelampmagazine.com/blog/how-i-joined-the-resistance
[6]- National Conservatism Conference 2024
[7]- https://nationalconservatism.org/natcon-4-2024/presenters/sen-jd-vance/
[8]- https://www.ussc.edu.au/key-players-in-the-trump-administration-and-what-they-mean-for-australia
[9]- Yoram Hazony
[10]- Curtis Yarvin
[11]- Patrick Deneen
[12]- Oren Cass
[13]- https://www.commonplace.org/p/is-israel-the-ideal-america-first
[14]- https://www.pewresearch.org/politics/2017/10/05/3-foreign-policy/
[15]- https://www.timesofisrael.com/marco-rubios-big-jewish-backer-and-7-other-things-to-know-about-him/
[16]- https://www.youtube.com/watch?v=8IBSbayESj8
[17]- https://www.washingtonpost.com/technology/2025/11/04/chris-buskirk-maga-vance-post-trump/
[18]- بنیاد خانواده مرسر، یک یک بنیاد خیریه/سیاسی ثبتشده در آمریکا که از طریق کمکهای مالی به سازمانها، اندیشکدهها، کمپینهای سیاسی و گروههای فرهنگی، نفوذ بالایی در حزب جمهوریخواه پیدا کرده است.
[19]- https://www.nytimes.com/2022/04/06/us/politics/republican-donors-rockbridge-network-trump.html
[20]- https://s3.documentcloud.org/documents/21574825/the-rockbridge-networks-plan-to-remake-the-right-fall-2021.pdf
[21]- https://www.wsj.com/business/media/tucker-carlsons-media-company-secures-investment-led-by-new-anti-woke-firm-1789-capital-a47d20dd
[22]- https://abcnews.go.com/US/tucker-carlsons-son-buckley-joining-jd-vances-staff/story?id=118150708
[23]- https://x.com/NewsNew97351204/status/1909954290610774241
0 دیدگاه