پس از ساخت سلاح هسته‌ای توسط ایران، ممکن است روابط با آمریکا به جای بهتر یا بدتر شدن، به سمت ‏انجماد و بن‌بست حرکت کند.‏


از سال 1381 (2002) که برنامۀ هسته‌ای ایران در کانون توجهات قدرت‌های بزرگ قرار گرفت تا امروز، هیچگاه بحث ساخت سلاح هسته‌ای در ایران به این حد جدی نبوده است و اکنون صراحتاً از ضرورت آن برای تأمین امنیت ایران سخن گفته می‌شود. سیاستمداران در تهران نیز با جسارت بیشتری درباره این موضوع صحبت می‌کنند. به عنوان مثال، علی لاریجانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور رهبری در گفتگوی تلویزیونی هفته گذشته خود آشکارا بیان کرد که اگر آمریکا «کار اشتباهی» انجام دهد؛ ایران نیز مجبور خواهد شد سلاح هسته‌ای بسازد.[1] افزایش تنش میان ایران و اسرائیل در یک سال گذشته نگاه بخشی از مردم، نخبگان و سیاستمداران را نسبت به ساخت این سلاح مثبت کرده است. قطعاً بحث در مورد لزوم یا عدم لزوم دارا بودن سلاح هسته‌ای یا امکان ساخت آن در حال حاضر به لحاظ فنی حائز اهمیت است؛ اما باید یک پرسش دیگر را نیز در ذهن داشت: با ساخت سلاح هسته‌ای چه تغییراتی در روابط ایران با آمریکا و به طور کل امنیت ملی ایران رخ می‌دهد؟

به این پرسش دو پاسخ خوش‌بینانه و بدبینانه می‌توان داد. برخی معتقدند ایران با ساخت سلاح هسته‌ای تبدیل به نمونۀ دوم کره شمالی می‌شود و برخی دیگر باور دارند نه تنها چنین چیزی رخ نخواهد داد؛ بلکه روابط دو کشور به سمت بهبودی خواهد رفت و ایران به اتکای سلاح هسته‌ای می‌تواند در موضعی بهتر از آمریکا امتیاز بگیرد. در حالی که یک پاسخ در خصوص مزایای بمب هسته‌ای خیال‌پردازانه است؛ پاسخ دیگر کاملاً بدبینانه به این موضوع می‌نگرد. در این میان، به نظر می‌رسد واقعیت پیچیده‌تر از دو پاسخ مذکور باشد.

الگوی انجماد روابط کره شمالی با آمریکا

هنگام بحث در مورد کره‌ شمالی باید دو مورد را از هم تفکیک کرد. این کشور یک الگویی در روابط خود با آمریکا دارد و یک وضعیت در داخل کشور خود. مدت‌ها است که میان کره شمالی و آمریکا الگویی از انجماد یا بن‌بست در روابط حاکم بوده است در آن از یکسو، مسائل هویتی مانع حل منازعه می‌شوند و از سوی دیگر بمب هسته‌ای اجازه نمی‌دهد روابط بدتر شود و بر تنش افزوده گردد. هر دو کشور دارای سلاح هسته‌ای هستند که بازدارندگی نهایی را به ارمغان می‌آورد؛ به همین دلیل هر دو در تصاعد تنش مجبورند خط قرمزی داشته باشند تا جنگی همه‌جانبه رخ ندهد. اما این روابط بهتر نیز نخواهد شد. کره شمالی پس از فروپاشی شوروی و پیش از نخستین آزمایش سلاح هسته‌ای خود در سال 2006 همچنان دشمن سرسخت آمریکا محسوب می‌شد؛ اما در واقعیت توانایی به خطر انداختن خاک آمریکا یا هژمونی‌اش در منطقه اقیانوسیه را نداشت. با این حال به عنوان یکی از معدود نظام‌های کمونیستی باقی‌مانده نمی‌خواست نظم جهانی جدید لیبرال را بپذیرد و بنابراین دشمن آمریکا محسوب می‌شد. در وضعیت انجماد، بمب هسته‌ای مانع از افزایش جدی تنش می‌شود و عامل ایدئولوژی و هویت، اجازه نمی‌دهد دو کشور به یکدیگر نزدیک شوند.

کره شمالی در کنار این الگوی انجماد (همچون شوروی)، وضعیتی در داخل دارد که اگرچه متأثر از تحریم‌ها و رابطه خود با آمریکا است؛ اما عوامل متعدد دیگری نیز در آن دخیل هستند. وسعت جغرافیایی پایین، فقدان منابع طبیعی، دسترسی محدود به همسایگان، فرهنگ سیاسی مردم، نوع نظام سیاسی، باورهای نخبگان حاکم و غیره نیز در وضعیت کنونی این کشور دخیل هستند. نمی‌توان با انکار این عوامل ادعا کرد که بمب هسته‌ای وضعیت کره‌ شمالی را اینگونه کرده است. به عنوان مثال، بحران فقر در کره شمالی، پیش از ساخت بمب در دهه 1990 میلادی و پس از آن همچنان وجود داشت[2] و اکنون نیز همچنان با آن مواجه است.[3] مسائل داخلی کره شمالی، عللی فراتر از منازعه با آمریکا دارند.

البته کره شمالی تنها نمونه از الگوی انجماد نبود. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده نیز در طول دوران جنگ سرد وضعیت مشابه (به غیر از درگیری در مناطق پیرامونی) داشتند. نگاه ایدئولوژیک باعث شده بود طرفین کمترین مدارا را از خود نشان بدهند. از یک سو کمونیسم شوروی قصد نابودی لیبرال دموکراسی غرب را داشت و از سوی دیگر، آمریکا در چارچوب راهبرد مهار جرج کنان باور داشت که رفتار توسعه‌طلبانه شوروی تنها با «فروپاشی یا کاهش تدریجی قدرت شوروی» به پایان خواهد رسید.[4] تنها در دهه 1970 (ریاست جمهوری ریچارد نیکسون و جرالد فورد) روابط رو به بهبودی گذاشت؛ چراکه نیکسون اعلام کرد آمریکا می‌پذیرد هر کشوری به دنبال منافع ملی خود باشد و در همین راستا، آمریکا به دنبال پیگیری منافع خود است نه نابودی نظام کمونیستی شوروی یا صرفاً گسترش آزادی در جهان.[5]

ایران و تکرار الگوی انجماد

موقعیت ایران یک از جهت به کره شمالی شباهت دارد. عوامل هویتی نقش اساسی در شکل‌گیری و تداوم منازعه میان ایران و آمریکا دارند که باید گفت این اثر دو سویه است. ایران موجودیتی به نام اسرائیل را نخواهد پذیرفت و در این مسیر از گروه‌های مقاومت علیه اسرائیل و آمریکا در منطقه حمایت خواهد کرد. آمریکا نیز دهه‌ها است نه تنها با کشوری که نظم جهانی لیبرال پساجنگ سرد را نمی‌پذیرد خصومت دارد؛ بلکه گروه‌های پرنفوذ و ایدئولوژیکی نظیر نومحافظه‌کاران و اوانجلیکال‌ها در دولت و کنگره تمام تلاش خود را کرده‌اند تا دو کشور به یکدیگر نزدیک نشوند و جمهوری‌ اسلامی سرنگون گردد. هنگامی که عوامل هویتی اینگونه کشورها را در منازعات انعطاف‌ناپذیر می‌کنند، چه با بمب اتم و چه بدون آن، روابط بهبود پیدا نمی‌کند و در صورتی که هر دو کشور بمب اتم داشته باشند، ممکن است همچون مورد کره شمالی، رابطه وارد وضعیت ایستا پیدا کند. به همین دلیل بن‌بست و انجماد (نه جنگ نه صلح) در رابطه میان ایران و آمریکا یک احتمال قوی در سناریوی ایران هسته‎‌ای است.

با این حال، چنین نکته‌ای به این معنا نیست که وضعیت ایران نیز همچون کره شمالی خواهد شد. ایران به لحاظ اقتصادی، جغرافیایی و فرهنگی به مراتب وضعیت متفاوتی از کره شمالی دارد. در حوزۀ تحریم، ایران هم‌اکنون با حدودا 5000 تحریم وضعیتی بدتر دارد؛ اما به لحاظ اقتصادی وضعیتش مطلوب‌تر است. البته این به این معنا نیست که وضعیت تحریمی ایران با سلاح هسته‌ای تغییر نخواهد کرد، چه بسا به میزانی بدتر هم بشود؛ اما باز هم نمی‌توان آن را با کره شمالی قیاس کرد.

بن‌بست و انجماد در روابط ایران و آمریکا به این معنی خواهد بود که مذاکراتی برای تحول در روابط رخ نخواهد نداد و امتیاز قابل توجهی میان کشورها تبادل نخواهد شد. تاکنون از میان حوزه‌های مورد مناقشه میان ایران و آمریکا، تنها پیشرفت در برنامه هسته‌ای ایران قابل مذاکره بود؛ چراکه امتیازدهی در این حوزه به طرف مقابل نه با مسائل هویتی طرفین و نه با منافع حیاتی آن‌ها (همچون قدرت موشکی که امنیت ایران را تضمین می‌کند) در تضاد نبود؛ اما در صورتی که ایران سلاح هسته‌ای خود را بسازد، مذاکره در این حوزه تقریباً بسته خواهد شد. مگر اینکه طرف آمریکایی بخواهد صرفاً در خصوص میزان پیشرفت تسلیحات هسته‌ای ایران دوباره مذاکره بکند.

سلاح هسته‌ای همه مسائل نظامی را حل نخواهد کرد

سلاح هسته‌ای بازدارندگی نهایی و تضمین موجودیت کشور را به همراه دارد. با این حال این به معنای پایان‌یافتن درگیری‌های نظامی نیست. در تاریخ موارد متعددی وجود دارد که علیه یک کشور هسته‌ای اقدام نظامی شده باشد: حمله نظامی چین به ارتش آمریکا در 1951 در شبه‌جزیره کره، حمله نظامی چین به اتحاد جماهیر شوروی در 1960 و حمله نظامی ایران به پاکستان و اسرائیل در سال گذشته. این موارد به این معنا هستند که کشورهای هسته‌ای نیز می‌توانند مورد حمله قرار بگیرند. این کشورها همچون سایرین باید از قدرت بازدارندگی در سطح غیرهسته‌ای برخوردار باشند، بدون آنکه مجبور شوند به سلاح هسته‌ای توسل کنند. فناوری و کمیت و کیفیت قدرت نظامی یک کشور در چنین شرایطی بسیار تعیین‌کننده است. بقای ایران با سلاح هسته‌ای تضمین می‌شود؛ اما تا زمانی که فناوری نظامی ایران پیشرفت نکند، خطرات نظامی و امنیتی همچنان برقرار خواهند بود و ایران از سمت خلأ در سطوح غیرهسته‌ای بازدارندگی آسیب خواهد دید.

علاوه بر این موضوع درگیری ایران با اسرائیل و آمریکا می‌تواند در دو سطح متفاوت باشد: سطح درگیری مستقیم و سطح درگیری اسرائیل و آمریکا با سایر اعضای محور مقاومت. در صورتی که ایران به سلاح هسته‌ای دست یابد، می‌توان احتمال وقوع درگیری مستقیم تا حد قابل توجهی کاهش می‌یابد و تنش راحت‌تر کنترل می‌شود (همچون نمونه اخیر هند و پاکستان)؛ اما در سطحی دیگر لزوماً تنش‌ها کاهش نخواهد یافت و چه بسا با شدت بیشتری تداوم یابند. در این حالت، ایرانِ دارای سلاح هسته‌ای ممکن است با اعتماد به نفس بیشتری از محور مقاومت حمایت کند و طرف‌های مقابل نیز  با شدت بیشتری به اعضای محور پاسخ می‌دهند.

همچنین کشورهای هسته‌ای توانایی‌های متفاوتی با یکدیگر دارند. بازدارندگی هسته‌ای خود سطوح گوناگونی دارد و کشورها طبق آن‌ها دسته‌بندی می‌شوند. کشورهایی نظیر شوروی و ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا از قابلیت انهدام قطعی متقابل (Mutual assured destruction) برخوردار هستند که به آن‌ها اجازه می‌دهد در پاسخ به حمله فراگیر هسته‌ای، توان ضربه دوم (Second strike capability) را داشته باشند. تعداد کلاهک‌های هسته‌ای نیز حائز اهمیت است. دو کشور شوروی و ایالات متحده هر کدام بیش از 5000 کلاهک هسته‌ای دارند که مجموعاً حدود 83% تمامی کلاهک‌های هسته‌ای موجود در جهان را شامل می‌شود. طبیعی است که اگر ایران سلاح هسته‌ای خود را بسازد، کشورهای منطقه نمی‎‌توانند موجودیت ایران را به خطر بیاندازند؛ اما این معنی را نمی‌دهد که احتمال تقابل نظامی ایران و آمریکا به صفر برسد و آمریکا دیگر تهدید موجودیتی برای ایران نباشد؛ چراکه همچنان آمریکا به لحاظ توانایی هسته‌ای به مراتب قدرتمندتر از ایران است.

سخن نهایی

نکات مذکور به معنای لزوم/عدم لزوم ساخت سلاح هسته‌ای نیستند؛ بلکه صرفاً ملاحظاتی هستند که سیاستمداران و تحلیلگران باید در سناریوی ایران هسته‌ای در نظر داشته باشند. در این سناریو، روابط ایران و آمریکا ممکن است همچون مورد شوروی و کره شمالی وارد بن‌بست شود و همچنین تنها بخشی از مسائل امنیتی و نظامی ایران رفع گردد، نه تمامی آ‌ن‌ها. بمب هسته‌ای موجودیت یک کشور را در برابر حمله خارجی حفظ می‌کند؛ اما ریشه‌های دشمنی میان کشورها و نوع نگاه آن‌ها به یکدیگر را تغییر نمی‌دهد؛ چه بسا بدبینانه‌تر نیز بکند. ساخت سلاح هسته‌ای توسط هند و پاکستان به خصومت میان دو کشور خاتمه نداد؛ بلکه آن‌ را تبدیل به تنشی فرسایشی کرد که در آن هر دو طرف حداقل از بقای خود اطمینان دارند. در مورد ایران می‌تواند چنین نکته‌ای صادق باشد. وقوع چنین وضعیتی در سناریوی ایران هسته‌ای در رابطه با آمریکا بالا است؛ اما به معنای قطعی‌بودن نیست. نمی‌توان به طور حتم گفت که آمریکا و رهبران آینده آن چه واکنشی به ساخت سلاح هسته‌ای توسط ایران خواهند داد و ایران پس از آن چگونه در سیاست خارجه خود رفتار خواهد کرد.

 

منابع:

[1]- https://www.youtube.com/shorts/9g2ccvsRpDE

[2]- https://www.theguardian.com/world/2014/jun/13/arduous-march-north-korea-famine

[3]- https://www.lemonde.fr/en/environment/article/2024/08/20/north-korea-suffering-from-climate-change-and-from-its-own-refusal-of-foreign-aid-is-threatened-by-food-shortages_6718488_114.html?utm_source=chatgpt.com

https://apnews.com/article/north-korea-rights-un-starving-dae93b3b1ed29dbfcdab5784f3f93427

[4]- https://www.foreignaffairs.com/russian-federation/george-kennan-sources-soviet-conduct

[5]- https://www.nixonfoundation.org/2022/02/richard-nixon-russia/


عرفان علمشاهی


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه