درگیریهای محدود میان هند و پاکستان ادامهدار خواهد بود، اما با وجود تنشها، احتمال بروز جنگی فراگیر ضعیف است و دو طرف بهسوی مهار کنترلشده تنش پیش خواهند رفت.
تنشها میان هند و پاکستان پس از حمله پهلگام در 22 آوریل شدت گرفته است و به یکی از بالاترین سطوح خود در سالهای اخیر رسیده است. هند با متهم نمودن اطلاعات ارتش پاکستان به حمایت از عوامل ترور در کشمیر، دست به مجموعهای از اقدامات دیپلماتیک زده است که در میان آنها میتوان به کاستن نمایندگان دیپلماتیک پاکستان، اخراج وابسته نظامی این کشور، مسدود کردن یک گذرگاه مرزی مهم و لغو ویزای پاکستانیهای ساکن هند اشاره کرد. مناقشه برانگیزترین اقدام دیپلماتیک هند اما توقف اجرای معاهده آبی سند بوده است که به تسهیم آب رودخانههای مشترک میپردازد و از 1960 تاکنون، از دستکم دو جنگ تمام عیار و چندین مواجهه گسترده جان سالم به در برده است.
پاکستان، ضمن انکار هرگونه نقش و مشارکت در حمله پهلگام از تعلیق یکطرفه اجرای معاهده سند به عنوان اعلان جنگ علیه خود سخن گفته است و در مقابل، تهدید کرده که از توافقنامه شیملا خارج خواهد شد. توافقنامه شیملا دو مشخصه اصلی دارد که آن را در روابط دو کشور به توافقی متمایز و کلیدی بدل نموده است. نخست، اینکه خط آتشبس را در کشمیر مبدل به خط کنترل (LoC) میکند و به نوعی، بر تقسیم اداری کشمیر صحه میگذارد. دوم، اینکه در آن طرفین توافق نموده اند که مسائل و اختلافات موجود را در قالب گفتگوی دوجانبه حل و فصل کنند و بر همین اساس، هند از پذیرش مداخله طرفهای سوم، اعم از سازمان ملل متحد، در مسئله کشمیر سر باز زده است.
نظامیشدن تنشها
تنشها میان دو طرف به کاربست ابزارهای دیپلماتیک و حقوقی محدود نمانده و شرایط در خط کنترل کشمیر وضعیتی شکننده ایجاد نموده است. رسانهها در شش شب گذشته از زد و خوردهای پراکنده میان نیروهای دو کشور در امتداد این خط خبر داده اند. براساس گزارشها، این زد و خوردهای پراکنده به مرزهای رسمی دو کشور در نزدیکی جامو نیز توسعه یافته است. دو کشور در بالاترین سطح از آمادگی نظامی به سر میبرند و انتقال تجهیزات تاکتیکی به منطقه تنش تداوم دارد. دو طرف در اشکال مختلف دست به برگزاری رزمایش زده اند. وزیر اطلاعرسانی پاکستان و مشاور نخستوزیر این کشور مدعی شده اند که هند ظرف ساعات آینده به پاکستان حمله خواهد کرد. درگیری نظامی میان هند و پاکستان به عنوان دو قدرت هستهای همواره در محافل بینالمللی با حساسیت و نگرانی دنبال شده است؛ چرا که بالا رفتن مداوم و کنترل ناپذیر طرفین از نردبان تنش، ممکن است -خواسته یا ناخواسته- منطقه جنوب آسیا را با یک فاجعه جبرانناپذیر مواجه کند. باید توجه داشت که لفاظی رهبران دو کشور درباره بکارگیری توان هستهای علیه یکدیگر، بر نگرانیهای موجود افزوده است.
سوابق درگیری در سالهای اخیر
از زمان به قدرت رسیدن نارندرا مودی در سال 2014 تا کنون دو حمله مهم دیگر در کشمیر اتفاق افتاده است. اولین مورد حمله اوری (2016) بود که به کشته شدن 19 سرباز هندی انجامید. دومین مورد حمله پولواما (2019) بود که در آن 40 نیروی شبه نظامی هند بر اثر یک انفجار انتحاری کشته شدند. هند، دستکم بنابر روایتهای رسمی، در هر دو مورد دست به اجرای شکلی از عملیات نظامی به عنوان پاسخ زده است. یازده روز پس از حمله اوری، نیروهای ویژه ارتش هند مدعی انجام یک عملیات مخفیانه نظامی علیه مواضع گروههای تروریستی درون کشمیر تحت اداره پاکستان شدند که فارغ از کیفیت و نتیجه، پیام مطلوب ملیگرایان هندو مبنی بر اقتدار در مقابل دشمن را به مخاطبان هدف مخابره میکرد. در مورد بعدی، اقدام هند قابلتوجهتر بود و دوازده روز پس از حمله پولواما جنگندههای هندی با ورود به حریم هوایی پاکستان، اهدافی را در منطقه بالاکوت در استان خیبرپختونخوا بمباران کردند. پاکستان موفق شد یک فروند MiG 21 هندی را سرنگون کند و خلبان آن جنگنده دستگیر شد. رسانههای هندی مدعی شدند که هند نیز یک فروند F16 پاکستانی را سرنگون کرده است و آزادی خلبان هندی با وساطت کشورهای ثالث، منجر به تنشزدایی میان طرفین شد.
مولفههای تاثیرگذار بر رفتار هند
ملیگرایان هندو در دهلی با وعده افزایش اقتدار منطقهای هند به قدرت رسیدند و همزمان، به موجب برداشت ایدئولوژیک خود از مناقشه کشمیر، تروریسم و افراطگرایی را کاملا به منبعی خارجی (یعنی پاکستان) نسبت میدهند. در همین راستا بوده که دولت ملیگرای مودی در دو مورد مشابه، با فاصله زمانی کوتاهی دست به اقدام نظامی فرامرزی زده است و همزمان کمپین رسانهای گستردهای نیز به راه انداخته است. در واقع، دولت مودی با بزرگنمایی و تبلیغات وسیع در شرایط اینچنینی تلاش نموده تا مدعی ایجاد نوعی بازدارندگی علیه تروریستهای فعال در منطقه گردد. با توجه به شدت بیشتر حمله اخیر و غیرنظامیبودن قربانیان آن، هند ناچار است که از اقدامات دیپلماتیک فراتر رفته و دست به اقدام نظامی علیه پاکستان بزند. در واقع، حفظ سنت گذشته (اوری و بالاکوت) مبدل به یک شرط برای حفظ اقتدار و جایگاه ملیگرایان هندو شده است.
با اینهمه، هند دلایل زیادی برای پرهیز از جنگ فراگیر دارد. اولین و مهمترین دلیل آن را باید در اقتصاد جستجو کرد. هند همین حالا نیز خود را عقبتر از رقیب اصلی خود، چین، از نظرگاه توسعه و رشد میپندارد و بخش اعظم قوای خود را بر روی ترمیم شکاف اقتصادی خود با چین گذارده است. در سایه جنگ تجاری آمریکا و چین، هند با حجم قابلتوجهی از فرصتهای اقتصادی مواجه است و جنگ امکان بهرهبرداری هند از این فرصتها را محدود خواهد کرد. حتی در خود کشمیر، هند پس از یک دوره فترت، توانسته نهادهای (ظاهری) محلی را احیا کند و به سمت نرمالیزاسیون فضای عمومی حرکت کند. علیرغم اینکه یک تنش کنترل شده میتواند حمایت عمومی از طرحهای ایدئولوژیک دولت هند در کشمیر را افزایش دهد، جنگ به معنای گسترده آن تبعات جبران ناپذیری برای پروژه ادغام کشمیر در حکومت مرکزی توسط ملیگرایان خواهد داشت.
مولفههای تاثیرگذار بر رفتار پاکستان
شرایط در پاکستان نیز نسبت به دو رویارویی قبلی بالنسبه متفاوت است. هنگامی که ژنرال قمر باجوا در راولپندی مستقر بود و قدرت را در اختیار داشت، گفتمان عمومی پاکستان در خصوص کشمیر بیشتر بر صلح و ثبات تاکید داشت و رنگ و بوی اسلامگرایانه نداشت. در واقع، ژنرال باجوا به دنبال ترسیم تصویری تکنوکراتیک و کارآمد از ارتش بود و تلاش داشت تا ارتش را در افکار عمومی پاکستان به مثابه لنگر ثبات بازنمایی کند. در همین راستا، توسعه ژئواکونومیک پاکستان اولویت بیشتری یافته بود و مهار تنش با هند مطلوبیت داشت. این تلاشها بالاخص در جریان تنشهای سال 2019 شدت گرفت و نباید فراموش کرد که با هدایت ژنرال باجوا و نه دولت پاکستان بود که گفتگوهای محرمانه میان فیض حمید (رئیس اطلاعات ارتش پاکستان) و آجیت دوال (مشاور امنیت ملی هند) در امارات کلید خورد و پیشرفتهایی در مسیر کاهش تنش و حل و فصل مشکلات انجام پذیرفت. باید توجه داشت که در جریان تنشهای سال 2019 عمران خان بر کرسی نخستوزیری تکیه زده بود و فشار اجتماعی و سیاسی از پایین سطح بسیار نازلتری داشت.
ژنرال عاصم منیر در هر دو عرصه با قمر باجوا متفاوت است. رتوریک منیر در خصوص مسئله کشمیر رنگ و بوی اسلامگرایانهتری دارد و رادیکالتر است. در واقع، عاصم منیر درست چند روز پیش از حمله تروریستی پهلگام در یک سخنرانی تند کشمیر را به رگ گردن پاکستان تشبیه نموده بود و خانوادههای پاکستانی را دعوت کرده بود تا تفاوت بنیادین موجود میان مسلمانان و هندوها را به فرزندان خود بیاموزند. عمران خان که نقطه قوت برای ژنرال باجوا به شمار میرفت، مبدل به چشم اسفندیار ژنرال منیر شده است و کشاکش میان حامیان عمران خان و دولت مستقر، از اعتبار دولت کاسته است. در چنین بستری، تنش کنترل شده با هند و مانور قدرت ارتش در مقابل دشمن خارجی میتواند ناجی ارتش و دولت پاکستان باشد. با اینهمه، مشخص نیست که مهار تنش و حفظ آن در سطح مطلوب برای دولت پاکستان تا چه اندازه مقدور باشد. هر چه باشد، پاکستان مایل نیست این برآورد را در هند ایجاد کند که برای بالا رفتن از نردبان تنش آماده نیست و در صورت دریافت ضربه نظامی، از افزایش تنش اجتناب خواهد کرد. در واقع، آنچه دکترین مقابله پایاپای افزایشی (quid pro quo plus یا QPQP) در مواجهه نظامی با هند خوانده میشود، پاکستان را ناگزیر خواهد ساخت که در پاسخ عملیات نظامی احتمالی هند، اقدام متقابلی در سطح تنش بالاتر انجام دهد.
همزمان، نباید فراموش کرد که پاکستان در بلوچستان و خیبرپختونخوا با تحرکات گسترده تروریستی مواجه است و در تنظیم روابط با طالبان افغانستان نیز با چالشهای متعددی برخورد داشته است. علیرغم اینکه درگیری با هند ممکن است وجهه ملیگرایانه حاکمیت پاکستان را تقویت کند، زمینه را برای گسترش تحرکات اینچنینی فراهم خواهد کرد و گزافه نیست اگر بگوییم در صورت تشدید تنش با هند، پاکستان باید منتظر حملات تروریستی بیشتر و وسیعتر، مشابه جعفر اکسپرس، در خاک خود باشد. در راس همه این موارد، باید به وضعیت اقتصادی شکننده داخلی و تلاش گسترده پاکستان برای جلب اعتماد حامیان مالی خارجی توجه کرد که وقوع یک درگیری نظامی جدی، تاثیر بسیار مخربی بر آن خواهد داشت. بر همین اساس است که پاکستان علیرغم اعلام آمادگی برای درگیری، به طرق مختلف تلاش نموده که مانع گسترش تنش شود. نمونهای از این تلاشها را میتوان در پیشنهاد ارزیابی هیئتی مستقل درباره نقش پاکستان در حمله یافت که طبعا مورد استقبال طرفهای هندی واقع نشد.
عوامل منطقهای/بینالمللی
عوامل منطقهای و بینالمللی تاثیر بسزایی بر صعود دو کشور بر نردبان تنش خواهد داشت. برخلاف زد و خوردهای قبلی، این دور از تشدید تنشها میان هند و پاکستان در شرایطی به وقوع میپیوندد که آمریکا در افغانستان حضور مستقیم ندارد و این عدم حضور، از میزان توجه آمریکا به تعارضات داخلی جنوب آسیا کاسته است. پیشتر، ایالات متحده از سرریز تنشها میان هند و پاکستان به محیط افغانستان متضرر میشد و به تعبیر نسیم نیکلاس طالب، «پوست در بازی» داشت و تلاش وسیعتری برای مهار تنش از خود نشان میداد. در سالهای اخیر، هند نقش پررنگتری در راهبرد مهار چین ایالات متحده پیدا کرده است و جایگاه پاکستان بیش از گذشته در سیاست منطقهای آمریکا تضعیف شده است. با این وجود، تنشهای اینچنینی فرصت مناسبی برای ایالات متحده است که با میانجیگری در تنشزدایی، تصویر خود به مثابه ابرقدرت را ترمیم کند.
در سمت دیگر معادله، چین به عنوان مهمترین رقیب هند و حامی اصلی پاکستان قرار دارد. مروری بر تعاملات متاخر چین و هند نشان میدهد که پکن در سایه تشدید تنشهای ژئوپولیتیکی با آمریکا، درباره هند رفتار اجتنابی پیشگرفته و در تلاش است تا اختلافات موجود را مدیریت کند. نمودی از این تلاشها را میتوان در پیشبرد مذاکرات برای حل و فصل اختلافات مرزی مشاهده کرد. علاوه بر این، برخی از کلانترین پروژههای چین در محیط منطقهای همین حالا نیز به خاطر حملات تروریستی و بیثباتی داخلی پاکستان به حالت تعلیق درآمده و ورود پاکستان به جنگ، کمکی به از سرگیری این تلاشها نخواهد کرد. طرح پیشنهاد میانجیگری از سوی چین، به اتکای همین برآورد انجام پذیرفته است؛ هر چند که احتمال پذیرش آن از سوی هند به صفر میل میکند.
جهان عرب روابط خود را با هند بیش از پیش گسترش داده و پاکستان، در درگیری احتمالی با هند، کمتر میتواند بر روی پشتیبانی ایدئولوژیک کشورهای عربی حساب کند. در واقع، باستثنای ترکیه که مدتهاست سمت خود را در مناقشه هند و پاکستان انتخاب نموده، کمتر کشوری در منطقه مایل است که در سایه یک جنگ تمام عیار مجبور به انتخاب میان هند و پاکستان گردد.
جمعبندی
در یک جمعبندی، میتوان گفت که زد و خوردها میان هند و پاکستان ادامه خواهد یافت و محتمل است که حملات از نواحی مرزی به داخل خاک یکدیگر توسعه پیدا کند. علیرغم لفاظیهای رادیکال، دور از ذهن نیست اگر گفته شود که دو طرف پس از اقدامات محدود علیه یکدیگر به سمت شکلی از مهار آبرومندانه تنش حرکت خواهند کرد و با توجه به برآیند مسائل داخلی و شرایط بینالمللی ظهور یک جنگ فراگیر، جز با مداخله عناصر شگفتیساز، ممکن نخواهد بود.
0 دیدگاه