تخریب نهادهای داخلی و بیاعتنایی به قدرت نرم، همه باعث کاهش اعتماد بینالمللی به ایالات متحده شدهاند. اگر این روند ادامه یابد، احتمال دارد که عصرآمریکایی به پایان خود نزدیک شود و بازیگران دیگری مانند چین یا حتی اتحادیه اروپا وارد صحنه رهبری جهانی شوند.
دولت ترامپ در سیاست خارجی خود دوگانگی عجیبی از خود نشان داده است. از یکسو، با خروج از نهادهای بینالمللی گرایش آشکاری به انزواگرایی داشته و از سوی دیگر، با استفاده از ابزارهایی مانند تعرفههای گمرکی و تهدید نظامی، نشان داده که به قدرت سخت علاقهمند است. این تناقضات باعث شده همپیمانان سنتی آمریکا اعتماد خود به واشنگتن را از دست بدهند و جایگاه رهبری آمریکا در نظام جهانی به مخاطره افتد.
وابستگی متقارن بهعنوان ابزار فشار
روابط اقتصادی میان کشورها اغلب نامتقارن است؛ به این معنا که یک کشور بیشتر از کشور دیگر به این رابطه نیاز دارد. در چنین حالتی، کشوری مانند آمریکا که بازار مصرف بزرگی دارد، میتواند از این عدم تقارن بهعنوان ابزار فشار بهره ببرد.
ترامپ و تخریب زیرساختهای قدرت نرم
یکی از ارکان اصلی قدرت آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، قدرت نرم بوده است. ترامپ با کاهش بودجه نهادهای فرهنگی، حمله به رسانههای آزاد، و بیاعتنایی به ارزشهای دموکراتیک، به این زیرساختهای قدرت نرم ضربه جدی وارد کرده است.
تضعیف سه رکن نظم بینالمللی
نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم بر سه پایه توازن قدرت، نهادهای بینالمللی، و هنجارهای مشروعیتبخش به رفتار کشورها استوار بوده است. اقدامات ترامپ در خروج از نهادهای بینالمللی، بیاعتنایی به هنجارهای بینالمللی، و اتخاذ سیاستهای یکجانبهگرایانه، موجب تزلزل در هر سه رکن شده است.
چین؛ بازیگر جایگزین؟
در شرایطی که آمریکا در حال عقبنشینی از نقش رهبری جهانی است، چین تلاش میکند تا خلأ ایجادشده را با طرحهایی مانند «کمربند و جاده» و سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه پر کند و جایگاه خود را بهعنوان یک قدرت اقتصادی و ژئوپلیتیکی تثبیت نماید. هرچند قدرت نرم چین هنوز محدود است، اما جاهطلبیهای اقتصادی و زیرساختی آن میتواند موقعیت آمریکا را به چالش بکشد.
آسیب به قدرت علمی آمریکا
یکی از منابع قدرت نرم، سیستم آموزش عالی و نوآوری علمی است. دولت ترامپ با محدود کردن بودجههای تحقیقاتی، کاهش حمایت از دانشگاهها، و محدودیتهای مهاجرتی برای دانشجویان خارجی، به این منبع ارزشمند ضربه وارد کرد. این روند نهتنها جایگاه علمی آمریکا را تضعیف میکند، بلکه مانع از جذب نخبگان بینالمللی میشود که در گذشته به رشد علمی و اقتصادی آمریکا کمک کرده اند.
جهانیسازی؛ قربانی سیاستهای پوپولیستی
ترامپ جهانیسازی را عامل بیکاری و رکود اقتصادی در آمریکا معرفی کرده و بر مبنای این گفتمان، سیاستهای حمایتگرایانه و تعرفهگذاری را در پیش گرفته است. در حالی که جهانیسازی، با همه چالشهایش، نقش مهمی در تقویت اقتصاد آمریکا و توسعه نوآوری ایفا کرده است. کنار گذاشتن جهانیسازی به نفع سیاستهای ملیگرایانه، در بلندمدت به ضرر آمریکا تمام خواهد شد.
مهاجرت و پوپولیسم
ترامپ مهاجرت را تهدیدی برای امنیت و اشتغال آمریکاییها معرفی کرده و سیاستهای سختگیرانهای علیه مهاجران اعمال نمود. در صورتی که علت اصلی مشکلات اقتصادی آمریکا نه مهاجران، بلکه تغییرات فناورانه و ساختارهای سرمایهداری است. در واقع، مهاجران همواره نقش مهمی در اقتصاد و فرهنگ آمریکا داشتهاند و محدود کردن مهاجرت، ضربهای به مزیت رقابتی آمریکا است.
بیتوجهی به بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی
در شرایطی که جهان با بحرانهایی مانند تغییرات اقلیمی مواجه است ترامپ با خروج از توافق پاریس و بیتوجهی به همکاریهای جهانی، آمریکا را از این صحنهها کنار کشیده است. این سیاستها نهتنها وجهه اخلاقی آمریکا را تضعیف کرده بلکه توانایی آن را برای شکل دادن به آینده جهان کاهش داده است.
قدرت نرم پایدارتر از قدرت سخت
قدرت سخت – شامل استفاده از زور و تهدید – در کوتاهمدت ممکن است نتیجه بدهد، اما در بلندمدت این قدرت نرم است که تعیینکننده جایگاه یک کشور در نظام بینالملل خواهد بود. آمریکا در دهههای گذشته از طریق ارزشها، فرهنگ، دانشگاهها، و مشارکت در نهادهای جهانی، نفوذ گستردهای پیدا کرده بود.
قمار بر ضعف بهجای سرمایهگذاری بر قدرت
سیاستهای دولت ترامپ بیش از آنکه نوعی بازسازی قدرت آمریکا باشد، نوعی قمار بر روی تضعیف عناصر مؤثر قدرت این کشور بوده است. تخریب نهادهای داخلی و بیاعتنایی به قدرت نرم، همه باعث کاهش اعتماد بینالمللی به ایالات متحده شدهاند. اگر این روند ادامه یابد، احتمال دارد که عصرآمریکایی به پایان خود نزدیک شود و بازیگران دیگری مانند چین یا حتی اتحادیه اروپا وارد صحنه رهبری جهانی شوند.
منبع: فارن افرز
نویسندگان: رابرت کوهِن و جوزف نای
0 دیدگاه