پیشنهاد کنسرسیوم هستهای میتواند مسیر مذاکرات میان ایران و آمریکا را هموار کند؛ اما خروج از بنبست منوط به حلوفصل مشکلات بنیادیتری است.
مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا پیش از آغاز دور ششم با یک پیشنهاد از سوی آمریکا وارد مرحله جدیدی شد. طبق گزارش نیوریورک تایمز، این پیشنهاد که توسط عمان به ایران داده شد، کنسرسیومی متشکل از ایران، عربستان، امارات و آمریکا تشکیل خواهد شد تا به طور مشترک غنیسازی اورانیوم را انجام دهد.[1] ارسال چنین پیشنهادی پیش از آغاز دور ششم (که تاریخ آن هنوز تعیین نشده است)، در کنار اخباری در مورد گزارش بسیار منفی شورای حکام آژانس مبنی بر عدمپایبندی ایران به توافق پادمان نشان میدهد احتمالاً آمریکا میخواهد هر چه زودتر آینده مذاکرات با ایران مشخص شود. به عبارت دیگر، پاسخ ایران به آمریکا میتواند سرنوشت تمامی مذاکرات را تعیین کند. آن چیزی که اهمیت دارد این است که تشکیل کنسرسیوم چقدر ممکن است و چگونه منافع ایران را تأمین خواهد کرد؟
پیشینه کنسرسیوم
تأسیس کنسرسیوم غنیسازی اورانیوم بحث جدیدی نیست و تجربههای خارجی متعددی دارد. یکی از مثالهای شناختهشده و موفق آن، کنسرسیوم مشترک آرژانتین با برزیل است که در سال 1991 شکل گرفت. این دو کشور پس از دو دهه رقابت هستهای که آنها را تا مرز غنیسازی تسلیحاتی کشاند، تصمیم گرفتند نهاد مشترکی به نام «آژانس برزیل و آرژانتین برای نظارت و حسابرسی مواد هستهای»[2] یا به اختصار ABACC را شکل دهند که اعضای آن از هر دو کشور بر برنامه غیرنظامی هستهای آنها نظارت کنند.[3] اکنون آرژانتین و برزیل تأسیسات غنیسازیشان را در خاک خود دارند و با سازوکارهایی (نظیر کمیسیون مشترک چهارنفره) بر فعالیتهای هستهای یکدیگر نظارت میکنند.
بحث کنسرسیوم در تاریخچه برنامه هستهای ایران نیز سابقه دارد که به پیش از انقلاب باز میگردد. ایران در سال 1973 (1352) یک بار وارد کنسرسیومی به نام یورودیف شد تا اورانیوم غنیشده لازم برای نیروگاه هستهای خود را تأمین کند. به جز ایران، کنسرسیوم مذکور چهار شریک دیگر (فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و بلژیک) داشت. غنیسازی در خاک فرانسه انجام میشد که اورانیوم غنیشده را به کشورهای شریک صادر میکرد. ایران در آن زمان سرمایهگذاری 1 میلیارد دلاری در کنسرسیوم انجام داد و از طریق شرکت سوفیدیف، 10 درصد از سهم اورانیوم غنیشده در کنسرسیوم را خریداری کرد. پس از وقوع انقلاب اسلامی، دولت موقت در سال 1358 به طور یکجانبه قرارداد سرمایهگذاری را لغو کرد. در نتیجه، پروندهای حقوقی میان ایران و فرانسه شکل گرفت که در نهایت فرانسه پذیرفت 1.6 میلیارد دلار را از به ایران بازگرداند (معادل 1 میلیارد دلار در 1352)؛ اما قبول نکرد که سهم اورانیوم غنیشده ایران را تحویل بدهد.[4] این در حالی بود که ایران هنوز سهامدار این کنسرسیوم محسوب میشد. به همین دلیل، یورودیف به تجربهای منفی برای ایران در وابستگی به غنیسازی کنسرسیومی تبدیل شد.
در سالهای 1384 تا 1389 نیز چند بار موضوع تشکیل کنسرسیوم هستهای مطرح شد، اما هیچکدام به نتیجهای نرسیدند. یکی از دلایلش (در بازهای که ایران هنوز به توانایی غنیسازی دست نیافته بود) این بود که طرفهای غربی خواهان برچیدن برنامه هستهای ایران بودند، نه اینکه به طور مشترک، اورانیوم غنیشده را برای ایران تأمین کنند. همچنین این نگرانی وجود داشت که ایران بدینوسیله به ابعادی از تکنولوژی غنیسازی دست پیدا کند. در ادامه نیز بیاعتمادی میان طرفین عاملی بر این شد که فعالیت مشترک بر سر غنیسازی شکل نگیرد.[5] هرچند این بار، پیشرفت برنامه هستهای ایران و نزدیکی به آستانه غنیسازی تسلیحاتی، غرب را واداشته است که طرح کنسرسیوم را بپذیرد.
آیا کنسرسیوم میان ایران، اعراب و آمریکا عملی است؟
اینکه ایران در کنار کشورهای عرب و آمریکا بتواند نمونه مشابهی از کنسرسیوم آرژانتین-برزیل را ایجاد کنند چالشهای مهمی دارد. نخست، باید دانست که در طول دو دهه رقابت هستهای، آرژانتین و برزیل یکدیگر را نه یک دشمن و تهدید فوری، بلکه رقیبی منطقهای میدیدند. انگیزه اصلی هر یک از آنها در ارتقای برنامه هستهای، نگرانی از این بود که دیگری به بمب دست پیدا کند.[6] بخشی از چنین ادراکی ناشی از دیکتاتوری نظامی حاکم در هر دو کشور بود که تا اواسط دهه 1980 تداوم یافت و پس از سرنگونی آنها به تدریج مسیر تنشزدایی هستهای فراهم گردید. وضعیت ایران در منطقه به مراتب متفاوتتر است. علیرغم روند تنشزدایی میان ایران و عربستان سعودی، میان ایران و آمریکا همچنان تنش و بیاعتمادی عمیقی حکمفرماست و احتمال درگیری نظامی وجود دارد. تشکیل کنسرسیوم هستهای مشترک تحول امنیتی بزرگی در منطقه است؛ اما به شرطی عملی است که روند کلی تحولات نیز مثبت باشد.
مسئله همراهی دیگر بازیگران منطقهای نیز حائز اهمیت است. آرژانتین و برزیل در شرایطی دست به تأسیس کنسرسیوم زدند که تمایلی به ساخت بمب نداشتند و نگرانیهای امنیتیشان تا حد زیادی رفع شده بود. همچنین بازیگر مداخلهگر قدرتمندی نیز وجود نداشت تا روند همکاری دو کشور را مختل کند. در منطقه جنوب غرب آسیا نیز عربستان و امارات انگیزههایی برای ورود به کنسرسیوم دارند. اگر کشورهای عرب اهداف هستهای غیرنظامی داشته باشند، طبیعتاً چنین کنسرسیومی آنها را آسودهخاطر میکند که ایران به سلاح هستهای دست نمییابد و خود میتوانند بر برنامه هستهای ایران نظارت کنند و در کنارش برنامه هستهای خود را داشته باشند. همچنین این احتمال وجود دارد که آمریکا از طریق این کنسرسیوم همزمان به این دو کشور عرب در کنار ایران اجازه غنیسازی در خاک خودشان را بدهد یا آنها خودشان به فناوری غنیسازی دست یابند.
با این حال، وضعیت منطقه جنوب غرب آسیا تفاوتهایی نیز با آمریکای لاتین دارد. این دو کشور عرب با چالشهایی در پذیرش کنسرسیوم مواجه هستند. نخست، اینکه کشورهای عرب بپذیرند که بازرسان ایرانی بر برنامه هستهایشان نظارت مستقیم کنند، جای تردید دارد؛ چراکه میتواند تصویر ناخوشایندی برای کشوری همچون عربستان که مدعی رهبری جهان عرب است داشته باشد. البته همین امر در مورد بازرسان عربی در ایران نیز صادق است. علاوهبراین ممکن است برنامه بلندمدت عربستان، ساخت سلاح هستهای باشد. بنابراین نیاز دارد که برنامه هستهای را در داخل خاک خود داشته باشد؛ اما اگر آمریکا غنیسازی در خاک ایران را نپذیرد و متعاقباً ایران نیز با غنیسازی در عربستان و امارات مخالفت کند، در آن صورت ایده کشور ثالث مطرح خواهد شد که مورد قبول عربستان نیست. همچنین، اسرائیل به عنوان بازیگر مداخلهگر واکنش مثبتی به تداوم فعالیت غنیسازی داخل خاک ایران (اگر در طرح کنسرسیوم پذیرفته شود) نخواهد داشت. در هر حال، نباید انتظار بالایی داشت که اعراب و اسرائیل کنسرسیوم را بپذیرند.
حرکت روی خطوط قرمز
کنسرسیوم در وضعیت کنونی مذاکرات یک موضوع نسبتاً حاشیهای است. آن چیزی که احتمال توافق را پایین میآورد، اصرار آمریکا مبنی بر توقف غنیسازی در داخل خاک ایران و پافشاری ایران برای تداوم آن است. پیشنهاد کنسرسیوم نیز روی همین خطوط حرکت میکند. ایران میتواند این طرح جدید را به شرط تداوم غنیسازی در داخل خاک خود بپذیرد. در این صورت در واقع ایران و اعراب برنامه هستهای مجزای خود را خواهند داشت؛ با این تفاوت که سازوکارهای نظارت مشترک وجود دارد؛ اما اگر آمریکا بخواهد در کنسرسیوم احتمالی، پایان غنیسازی ایران در داخل ایران را مطالبه کند، مذاکرات دوباره به بنبست خواهد رسید. تجربه یورودیف به ایران اجازه نمیدهد که وابسته به واردات اورانیوم غنیشده شود که این نیز باز هم ریشه در بیاعتمادی دارد. با توجه به این نکات، مکان غنیسازی، نقطه اصلی مناقشه است.
در حقیقت، پافشاری ایران بر غنیسازی از جهات مختلفی صحیح است. ایران و آمریکا همچنان در فضای بیاعتمادی شدیدی هستند. نه تنها ترامپ شخص قابل اعتمادی نیست، بلکه فضای سیاست داخلی و به تبع آن سیاست خارجه آمریکا به دلیل شکافهای حزبی و درونحزبی بسیار پرنوسان شده است. حتی اگر ایران و آمریکا به یک توافق دست یابند، باز هم هسته سختی از مخالفینِ ایران در حزب جمهوریخواه وجود دارند که در چهار سال آینده به دنبال کارشکنی در توافق احتمالی خواهند بود. همچنین، توقف غنیسازی، ایران را در موضع پایینتری قرار خواهد داد. در این صورت، هرگونه تلاش برای فعالسازی مجدد غنیسازی با فشار گسترده طرف غربی همراه خواهد شد.
تمام این عوامل و نکات، اجراییشدن و موفقیت پیشنهاد کنسرسیوم را مبهم میکند. این پیشنهاد در حالی مطرح شده است که نه تنها بیاعتمادی عمیقی میان ایران و آمریکا وجود دارد، بلکه هنوز بر سر خطوط قرمز هیچگونه مصالحهای رخ نداده است. اجرای کنسرسیوم در صورت حفظ غنیسازی در داخل خاک ایران و قابلیت بازگشتپذیری، میتواند امر مثبتی باشد، چراکه هم مطلوب ایران است؛ هم مطلوب ترامپ. دولت کنونی آمریکا با این ایده نه تنها میتواند نشان دهد به توافق متفاوت و بهتری نسبت به برجام اوباما رسیده است؛ بلکه به جای خود، نقش عربستان و امارات را در کنترل برنامه ایران پررنگتر کند. با این حال سوال مهم این است که آیا چنین کنسرسیومی که نظارت متقابل ایران را در پی دارد، مورد پذیرش این دو کشور عرب و چشمانداز هستهای آنها خواهد بود؟ از آن مهمتر، باید دید آیا ایران و آمریکا درباره مسئله غنیسازی در خاک ایران به توافق میرسند یا خیر.
منابع:
[1]- https://www.nytimes.com/2025/05/31/us/politics/iran-nuclear.html
[2]- Agência Brasileiro-Argentina de Contabilidade e Controle de Materiais Nucleares
[3]- https://www.abacc.org.br/en/wp-content/uploads/sites/2/2020/05/Bilateral-Agreement.pdf
[4]- https://www.armscontrol.org/act/2006-01/iran-nuclear-briefs/iran-and-foreign-enrichment-troubled-model
[5]- https://aftabnews.ir/000Rj4
[6]- ر. ک.
Narang, V. (2022). Seeking the bomb: Strategies of nuclear proliferation. Princeton University Press. P 100-109
0 دیدگاه