جنگ اخیر به‌روشنی نشان داد که سیاست خارجی چین، حتی در مواجهه با بحران‌های پرمخاطره، همچنان بر ملاحظات اقتصادی و دیپلماتیک تمرکز دارد؛ رویکردی که تمایز شراکت راهبردی با ایران را در مقابل اتحاد نظامی گوشزد کرد.


اژدها در طوفان؛ واکاوی رفتار چین در جنگ ایراناسرائیل

تحولات شتاب‌گرفته غرب آسیا در سال­های اخیر، بار دیگر در جنگ ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونیستی در ژوئن ۲۰۲۵ جلوه‌ای تازه یافت و زمینه‌ای کم‌نظیر برای ارزیابی رفتار بازیگران بزرگ جهانی فراهم کرد. در این میان، چین با موضع‌گیری محتاطانه و هم‌زمان فعال، کوشید تصویری از یک قدرت مسئول و مستقل ارائه دهد؛ رویکردی که در آن منافع اقتصادی، ملاحظات ژئوپلیتیک و اصول اعلامی سیاست خارجی به‌دقت در هم تنیده شده‌اند.

  1. مواضع رسمی و اعلامی چین

دولت چین در واکنش به حملات هوایی اسرائیل علیه ایران، ابتدا موضعی انتقادی اتخاذ کرد و با ابراز نگرانی عمیق، بر مخالفت خود با نقض حاکمیت ایران و ضرورت خویشتنداری تأکید نمود. در ادامه، نماینده چین در سازمان ملل این اقدام را نقض آشکار تمامیت ارضی ایران دانست و وزیر خارجه چین نیز بر حمایت از حق حاکمیت ایران و بازگشت به مذاکره پافشاری کرد. در نهایت، رئیس‌جمهور چین طرح چهار ماده ای (شامل آتش‌بس باید اولویت فوری باشد، تضمین امنیت غیرنظامیان باید در اولویت اصلی باشد، گفتگو و مذاکره راه‌حل‌های اساسی هستند و تلاش‌های صلح‌آمیز جامعه بین‌المللی ضروری است) پیشنهاد داد و از آمادگی کشورش برای ایفای نقش سازنده خبر داد. چین در مجامع بین‌المللی بر آتش‌بس فوری و حل مسالمت‌آمیز بحران تأکید کرد. در شورای امنیت، چین همراه با روسیه و پاکستان پیش‌نویس قطعنامه‌ای را برای آتش‌بس فوری و بدون قید و شرط پیشنهاد کردند و در سازمان همکاری شانگهای، حملات به ایران را نقض فاحش حقوق بین‌الملل دانست. همچنین در اجلاس بریکس و در حمایت از بیانیه 21 کشور عربی و اسلامی، خواستار توقف درگیری‌ها و کاهش تنش شد.

  1. شواهد حمایت‌های عملی چین از ایران

حمایت چین از ایران در جریان این درگیری عمدتاً به سطح سیاسی و دیپلماتیک محدود شد. ادعاهای ارسال تجهیزات نظامی پیشرفته نظیر رادارهای نظارتی دوربرد و سامانه‌های جنگ الکترونیکی از سوی پکن به تهران نیز توسط سفارت چین در اسرائیل رسماً رد و تأکید شد که به هیچ‌یک از طرف‌های درگیر در جنگ، تسلیحات نظامی صادر نمی‌کند.

پکن به جای ارسال مستقیم تسلیحات، ترجیح می‌دهد از طریق اقلام دو منظوره، مانند مواد شیمیایی مورد استفاده در تولید موشک یا قطعات مرتبط با پهپاد، به ایران کمک کند. این نوع کمک‌ها به چین اجازه می‌دهد هم از درگیری آشکار با آمریکا پرهیز کند و هم در صورت افشا شدن، مسئولیت مستقیم آن را انکار کرده و مدعی شود که این اقلام صرفا کاربرد غیرنظامی داشته‌اند. این رویکرد، چین را قادر می‌سازد بدون به خطر انداختن موازنه دیپلماتیک، از یک شریک استراتژیک حمایت کند. در این میان، خرید گسترده نفت از ایران اصلی‌ترین و پایدارترین شکل حمایت چین است که هم یک شریان اقتصادی حیاتی برای ایران فراهم می‌کند و هم ابزار نفوذ مهمی در اختیار پکن به ویژه در مورد ثبات منطقه و تنگه هرمز می‌گذارد.

  1. ارزیابی مطلوبیت مواضع و حمایت‌ها

چین عمدتاً به دلیل عدم نفوذ بر اسرائیل و محدودیت‌های دیپلماتیک در برابر نفوذ نظامی آمریکا، نتوانست به‌عنوان میانجی تأثیرگذار عمل کند. این امر نشان‌دهنده شکاف بین جاه‌طلبی‌های جهانی چین و توانایی واقعی آن برای مدیریت بحران‌های منطقه‌ای است. این رویکرد محتاطانه نشان می‌دهد که چین، با وجود اهداف استراتژیک بزرگی مانند پروژه کمربند و راه و تضعیف نفوذ آمریکا، هنوز فاقد ابزار و اراده لازم برای مدیریت بحران‌های امنیتی است و نمی‌تواند به‌طور واقعی مسیر درگیری‌ها را تغییر دهد. به‌طور خلاصه، مواضع چین ارزش سیاسی و اقتصادی مشخص دارد اما فاقد توان تأثیرگذاری واقعی بر بحران است. با این حال، همراهی دیپلماتیک چین به صورت منفرد و در قالب های چندجانبه، ایران را از انزوا خارج کرده و زمینه دفاع مشروع از خود را در افکار عمومی و مجامع جهانی تقویت می‌کند.

  1. نگاه چین به جنگ در چارچوب رقابت با آمریکا

چین جنگ ایران و اسرائیل را فرصتی برای تضعیف نفوذ نرم و مشروعیت‌ساز آمریکا در غرب آسیا می‌داند. پکن با محکوم‌کردن حملات به ایران و تأکید بر راه‌حل‌های دیپلماتیک، می‌کوشد تصویر خود را به‌عنوان یک قدرت صلح‌طلب و طرفدار چندجانبه­گرایی تقویت کند؛ روایتی که با گفتمان غالب در میان کشورهای جنوب جهانی نیز همخوان است. این تلاش، بخشی از رقابت چین با آمریکا برای بازتعریف نقش‌های هنجاری در نظم جهانی و ارتقاء قدرت نرم پکن در برابر تصویر مداخله‌گر واشنگتن است. چین برای اجتناب از رویارویی مستقیم با آمریکا، به‌ویژه به دلایل اقتصادی و دیپلماتیک، سیاست ابهام راهبردی را در قبال ایران حفظ کرده است.

در عین حال، وابستگی چین به انرژی غرب آسیا و نبود حضور نظامی مؤثر در این منطقه، ظرفیت آن را برای بهره‌برداری کامل از این تحولات محدود کرده است. اگرچه این درگیری به جنگی تمام‌عیار با مشارکت مستقیم آمریکا تبدیل نشد، افزایش سطح تنش و تمرکز راهبردی ایالات متحده بر امنیت منطقه‌ای، تا حدودی توجه واشنگتن را از اولویت آسیای شرقی منحرف کرده است؛ وضعیتی که پکن می‌کوشد در رقابت درازمدت با آمریکا از آن بهره بگیرد.

  1. ریشه‌های رفتاری، ملاحظات و چالش‌های چین

رفتار محتاطانه چین در بحران اخیر، ریشه در مجموعه‌ای از ملاحظات اقتصادی، ژئوپلیتیکی و هنجاری دارد. از یک‌سو، حدود ۳۸ درصد از نفت عبوری از تنگه هرمز به مقصد چین می‌رود و هرگونه تشدید درگیری می‌تواند ضربه‌ای جدی به امنیت انرژی و ثبات اقتصادی پکن وارد کند. از سوی دیگر، حجم گسترده تجارت چین با آمریکا و اتحادیه اروپا، تمایل پکن به پرهیز از مواجهه مستقیم با قدرت‌های غربی را افزایش داده است. افزون بر این، چین در غرب آسیا فاقد منافع امنیتی فوری و بلندمدت نظیر آنچه در مرزهای جنوبی خود (مانند پاکستان) دارد، بوده و بنابراین، ایفای نقش محدودتر و غیرنظامی را در راستای راهبرد کلان خود انتخاب کرد. در سطح هنجاری، پکن در پی تثبیت تصویر خود به‌عنوان یک قدرت صلح‌طلب و مسئول در جنوب جهانی است و ورود به درگیری نظامی می‌تواند این روایت را تضعیف کند. در نهایت نیز، برخلاف بحران اوکراین که درخواست صریح برای مداخله وجود داشت، ایران تقاضای رسمی برای حمایت نظامی از چین مطرح نکرده است.

  1. درس‌های قابل استخراج

رفتار چین در این بحران چند درس راهبردی مهم ارائه می‌دهد. بحران اخیر نشان داد که نفوذ اقتصادی چین به‌تنهایی برای اعمال نفوذ سیاسی یا امنیتی کافی نیست و سیاست بی‌طرفی آن در مدیریت بحران‌ها کارآمدی لازم را ندارد. وابستگی شدید چین به ثبات منطقه‌ای، به‌ویژه برای تأمین انرژی و حفظ پروژه‌های ابتکار کمربند و راه، این کشور را به حفظ موازنه شکننده سوق داده است. پرهیز چین از ایفای نقش امنیتی، جاه‌طلبی این کشور برای رهبری جهانی را محدود کرده و نشان می‌دهد که پکن منافع ملی خود را حتی بر روابط با شرکا نزدیک ترجیح می‌دهد. چین با تکیه بر دیپلماسی عمل‌گرایانه و بهره‌گیری از اهرم‌های اقتصادی و سیاسی، رویکردی را دنبال می‌کند که هزینه‌ها و مخاطرات کمتری برایش به همراه دارد.

  1. چشم‌انداز حمایت‌های آینده

چین احتمالاً حمایت دیپلماتیک خود از ایران را در مجامع بین‌المللی ادامه خواهد داد و علیه تحریم‌ها یا اقدامات نظامی موضع‌گیری خواهد کرد. از نظر اقتصادی نیز انتظار می‌رود تجارت نفت با ایران حفظ شود، هرچند پکن همچنان به دنبال تنوع‌بخشی به منابع انرژی خود خواهد بود. شراکت چین با ایران، عمدتاً بر پایه منافع عملی از جمله تأمین امنیت انرژی و واردات نفت تعریف می‌شود. اگرچه چین به‌صراحت اعلام کرده در زمان بحران به کشورهای درگیر تسلیحات نمی‌فروشد، اما در دوره‌های ثبات نسبی، امکان همکاری‌های نظامی مانند فروش تجهیزات دفاعی وجود دارد؛ چنان‌که وزارت دفاع چین نیز اظهار داشته مایلیم دستاوردهای دفاعی خود را با کشورهای دوست به اشتراک بگذاریم.

نتیجه‌گیری

جنگ اخیر به‌روشنی نشان داد که سیاست خارجی چین، حتی در مواجهه با بحران‌های پرمخاطره، همچنان بر ملاحظات اقتصادی و دیپلماتیک تمرکز دارد؛ رویکردی که تمایز شراکت راهبردی با ایران را در مقابل اتحاد نظامی گوشزد کرد. شاید چین در میدان اقتصاد یک قدرت باشد، اما در میدان بحران‌های امنیتی، به عنوان اژدهایی که به جای فرود در قلب طوفان ترجیح می‌دهد در پس ابرها پرواز کند، همچنان محتاط باقی ماند. چین به جای ورود به یک تقابل مستقیم یا ارائه چتر امنیتی به شرکا، بیشتر به دنبال مدیریت ریسک‌های ژئوپلیتیک برای تأمین انرژی و حمایت از پروژه‌های کلان اقتصادی خود است. آمریکا نیز با استفاده از این درگیری، به بازتعریف و تثبیت نقش خود به‌عنوان بازیگر امنیتی کلیدی منطقه پرداخت و عملاً حضور خود را توجیه و تقویت کرد.


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه