ایده «اسرائیل بزرگ» از یک پیمان دینی به یک استراتژی ژئوپلیتیکی تبدیل شده که با ابزارهای نظامی، سیاسی، و اقتصادی پیش میرود اما تحقق آن با موانع متعددی مواجه است.
رویای «اسرائیل بزرگ» بهعنوان یک آرمان تاریخی و سیاسی از ادعاهای دینی مبتنی بر متون توراتی تا جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی مدرن در قلب گفتمان سیاسی اسرائیل و تنشهای منطقهای خاورمیانه قرار داشته است. این مفهوم که در برخی تفاسیر، قلمرویی گسترده از رود نیل تا فرات را شامل میشود از مذاکرات اولیه صهیونیستها با قدرتهای استعماری تا سیاستهای معاصر مانند شهرکسازی، الحاق سرزمینها و عملیات نظامی تکامل یافته است. اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که در آن با صراحت از پیوند عمیق خود با این آرمان سخن گفت، بار دیگر این ایده را به کانون توجهات منطقهای و جهانی بازگرداند. این اظهارات در شرایطی که جنگ منطقه ای اسرائیل به راه افتاده است نهتنها یک موضع تبلیغاتی بلکه نشانهای از بازگشت گفتمان توسعهطلبانه به سیاست رسمی اسرائیل است.
ریشههای شکلگیری ایده اسرائیل بزرگ
صهیونیست ها مدعی هستند که ایده «اسرائیل بزرگ» ریشه در متون توراتی دارد، بهویژه «سفر پیدایش» که در آن خداوند به حضرت ابراهیم (ع) وعده سرزمینی وسیع از نهر مصر تا فرات را میدهد. این پیمان، که در متون بعدی مانند «تثنیه» و «سموئیل» تکرار شده، قلمرویی شامل فلسطین، لبنان، و بخشهایی از اردن، سوریه و مصر را توصیف میکند. برای صهیونیستهای مذهبی، این متون نهتنها یک ادعای تاریخی، بلکه مشروعیتی الهی برای بازپسگیری این سرزمینها فراهم میکند. این تفسیر دینی بهویژه در میان جنبشهای ملیگرا و مذهبی بهعنوان توجیهی برای سیاستهای توسعهطلبانه به کار گرفته شده است.
در اواخر قرن نوزدهم تئودور هرتزل بنیانگذار جنبش صهیونیست، این مفهوم را در چارچوبی مدرن بازتعریف کرد. او در کنفرانس بازل (۱۸۹۷) تأسیس یک دولت یهودی را پیشنهاد کرد که میتوانست فراتر از فلسطین، مناطق استراتژیک خاورمیانه را در بر گیرد. مذاکرات او با بریتانیا به اعلامیه بالفور (۱۹۱۷) منجر شد که زمینهساز تأسیس اسرائیل در ۱۹۴۸ شد. جریان صهیونیسم تجدیدنظرطلب به رهبری زیو ژابوتینسکی یکی از رهبران جنبش صهیونیسم و پدر معنوی حزب لیکود، این آرمان را با شعار «هر دو ساحل اردن از آن ماست» تقویت کرد و خواستار الحاق فلسطین تاریخی (شامل کرانه باختری، غزه، و اردن کنونی) شد.
جنگ ششروزه ۱۹۶۷که به اشغال کرانه باختری، نوار غزه، بیتالمقدس شرقی، بلندیهای جولان و شبهجزیره سینا منجر شد، نقطه عطفی در احیای این ایده بود. این جنگ که به کنترل منابع استراتژیک مانند یرموک و برتری نظامی اسرائیل انجامید، در میان ملیگرایان مذهبی بهعنوان گامی به سوی تحقق «اسرائیل بزرگ» تلقی شد .طرح یینون در ۱۹۸۲ با پیشنهاد تجزیه کشورهای عربی به دولتهای کوچکتر بر اساس خطوط قومی و مذهبی، این آرمان را به یک استراتژی ژئوپلیتیکی تبدیل کرد.
جزئیات طرح اسرائیل بزرگ
این طرح در گستردهترین تفسیر خود، سرزمینی از نیل تا فرات را شامل میشود که کشورهای متعددی را در بر میگیرد. طبق گزارشهای موجود، این طرح ادعای اشغال کامل فلسطین تاریخی، اردن و لبنان را دارد. همچنین حدود ۷۵درصد از خاک سوریه ، ۴۵درصد از عراق، ۴۰درصد از عربستان و ۳۰درصد از مصر و بخش هایی از کویت را هدف قرار داده است. برخی تفاسیر افراطیتر حتی بخشهایی از ترکیه و سودان را نیز شامل میشوند.
اقدامات اسرائیل در راستای اجرای ایده اسرائیل بزرگ
اسرائیل از طریق مجموعهای از اقدامات نظامی، سیاسی و اقتصادی به دنبال تحقق این ایده بوده است:
اشغال سرزمینها و الحاق یکجانبه: جنگ ۱۹۶۷ نقطه آغاز گسترش سرزمینی اسرائیل بود. اگرچه صحرای سینا طبق معاهده کمپ دیوید ۱۹۷۹ به مصر بازگردانده شد، بیتالمقدس شرقی و بلندیهای جولان با قوانین یکجانبهای که جامعه بینالمللی آنها را رد کرد بهطور رسمی به اسرائیل ملحق شدند، کرانه باختری و نوار غزه بدون اعلام رسمی الحاق اما با کنترل عملی از طریق شهرکسازی تحت اشغال مستقیم باقی ماندند.
سیاست شهرکسازی و یهودیسازی: شهرکسازی در کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی با هدف تغییر بافت جمعیتی و تثبیت کنترل اسرائیل بر این مناطق دنبال شده است. قانون«اسرائیل به عنوان دولت ملت قوم یهود» ۲۰۱۸ که حقوق کامل را تنها برای یهودیان به رسمیت میشناسد و ممنوعیت فعالیت آژانس امدادرسانی سازمان ملل (UNRWA) در ۲۰۲۴ این سیاست را تقویت کردهاند.
عملیات نظامی و ایجاد مناطق حائل: جنگ غزه با بیش از 60 هزار کشته و عملیات نظامی در جنوب لبنان و سوریه با هدف تضعیف گروههای مقاومت مانند حزبالله و ایجاد مناطق حائل طراحی شده است. برنامه های اشغال جنوب لبنان تا رودخانه لیتانی در ۲۰۲۴ نمونهای از تلاش برای کنترل منابع و برتری استراتژیک بود.
پروژههای اقتصادی: اسرائیل به دنبال تبدیل شدن به هاب تجاری منطقه است. پروژه کانال بنگورین بهعنوان جایگزینی برای کانال سوئز و تلاش برای نفوذ در منابع نفتی خلیجفارس بخشی از این استراتژی است. این پروژهها با هدف تقویت موقعیت اقتصادی اسرائیل در منطقه طراحی شدهاند.
ائتلافهای استراتژیک: همکاری با گروههای اقلیت مانند کردها و دروزیها از جمله حمایت از نیروهای دموکراتیک سوریه، برای ایجاد کمربند امنیتی در شرق فرات(کریدور داوود) و گسترش نفوذ اسرائیل دنبال میشود.
ایده اسرائیل بزرگ در استراتژیهای کلان اسرائیل
ایده «اسرائیل بزرگ» در استراتژیهای کلان اسرائیل جایگاهی محوری دارد و ترکیبی از باورهای ایدئولوژیک و محاسبات عملگرایانه را در بر میگیرد:
مشروعیتبخشی دینی و سیاسی: استناد به متون توراتی برای جلب حمایت داخلی و بینالمللی نقش کلیدی دارد. اظهارات شخصیت های تندرو که خواستار گسترش مرزهای اسرائیل تا دمشق شده و حتی از الحاق شهرهای مقدس اسلامی مانند مکه و مدینه سخن گفته اند، این گفتمان را تشدید کرده است .
تضعیف رقبای منطقهای: اسرائیل از طریق استراتژی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به دنبال بیثباتسازی کشورهای همسایه است. طرح ینون ۱۹۸۲ تجزیه کشورهای عربی به دولتهای کوچکتر را پیشنهاد کرد و حمایت از گروههای مخالف در سوریه پس از سقوط بشار اسد در ۲۰۲۴ نمونهای از این رویکرد است.
چشمانداز ایده اسرائیل بزرگ
حامیان «اسرائیل بزرگ» معتقدند که حمایت غرب بهویژه به رسمیت شناختن جولان و بیتالمقدس توسط آمریکا در ۲۰۱۸-۲۰۱۹، و برتری نظامی اسرائیل، این پروژه را تقویت کرده است. اقدامات عملی مانند شهرکسازی گسترده، قطعنامه کنست در ژوئیه ۲۰۲۵ برای الحاق کرانه باختری و قانون ۲۰۲۳ برای تثبیت حاکمیت بر شهرکها، نشانههایی از پیشرفت این ایده هستند. ضعف برخی دولتهای عربی پس از تحولات منطقهای، مانند سقوط بشار اسد در ۲۰۲۴، فضایی برای نفوذ بیشتر اسرائیل فراهم کرده است. همچنین، حمایت دیپلماتیک و نظامی غرب، بهویژه از سوی امریکا، به اسرائیل امکان داده تا سیاستهای توسعهطلبانه خود را با هزینه کمتری پیش ببرد.
با وجود این، پروژه «اسرائیل بزرگ» با موانع متعددی مواجه است که تحقق کامل آن را به چالشی پیچیده تبدیل میکند. ناتوانی اسرائیل در حفظ کنترل بر سینا (۱۹۷۹) و جنوب لبنان (۲۰۰۰) نشاندهنده محدودیتهای نظامی و سیاسی این رژیم در حفظ سرزمینهای اشغالی است. این ناکامیها شکنندگی استراتژیهای توسعهطلبانه را آشکار میکنند. علاوه بر این سکوت غرب در برابر اظهارات نتانیاهو در حالی که گروههای فلسطینی برای خواستههای مشروع به شدت محکوم میشوند دوگانگی آشکار معیارها را نشان میدهد. این موضوع به جنبشهایی مانند تحریم، سلب سرمایهگذاری و تحریمها (BDS) فرصت داده تا اسرائیل را بهعنوان یک رژیم آپارتاید معرفی کنند، همانطور که گزارشهای سازمانهایی مانند عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر نیز به این نتیجه رسیدهاند.
از سوی دیگر اظهارات نتانیاهو موجی از محکومیتهای عربی و اسلامی را برانگیخت. اردن، عربستان سعودی، قطر، و مصر این سخنان را تهدیدی علیه حاکمیت خود دانستند و مصر بهویژه با استناد به معاهده کمپ دیوید که بر احترام به مرزها بنا شده است بر خطر اشاره به سینا تأکید کرد. امارات، بحرین و مراکش نیز با لحنی دیپلماتیکتر بر راهحل دو کشوری پافشاری کردند. سازمان همکاری اسلامی این گفتمان را تحریکی خطرناک خواند و گروههای فلسطینی آن را نشانه ماهیت استعماری پروژه صهیونیستی دانستند.
نتیجه
ایده «اسرائیل بزرگ» از یک پیمان دینی به یک استراتژی ژئوپلیتیکی تبدیل شده که با ابزارهای نظامی، سیاسی، و اقتصادی پیش میرود. اظهارات نتانیاهو نشاندهنده بازگشت این ایده به گفتمان رسمی اسرائیل است اما تحقق آن با موانع متعددی مواجه است. طرح «اسرائیل بزرگ» از متون توراتی، بهویژه «سفر پیدایش»، نشأت گرفته و توسط صهیونیسم تجدیدنظرطلب (زئو جابوتینسکی و تئودور هرتزل) به گفتمان سیاسی مدرن وارد شد. هدف آن گسترش مرزهای اسرائیل به کل فلسطین تاریخی، اردن، لبنان و بخشهایی از سوریه، عراق، کویت، عربستان و مصر است. اسرائیل از طریق اشغال سرزمینها در سال ۱۹۶۷، شهرکسازی و عملیات نظامی در غزه، لبنان و سوریه این ایده را پیش برده است. طرحهایی مانند کانال بنگورین و همکاری با اقلیتهای کرد و دروزی نیز بخشی از استراتژیهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی آن هستند.
0 دیدگاه