اسلام سیاسی در سوریه: گذشته پیچیده و حال متلاطم

اخوان المسلمین؛ از مخالفت تا مقاومت: در دهه 1970، روابط میان و اخوان و حکومت وقت با تنش‌آلود بود که با شدت گرفتن تنش‌ها، حافظ اسد اقدام به سرکوب مخالفان کرد. در 1982، اخوان انقلاب مسلحانه‌ای در حماه به راه انداخت که با سرکوب خونین حکومت و کشته شدن هزاران نفر همراه بود. این رویداد نقطه عطفی در روابط اخوان و حکومت اسد بود. با وجود این شکست، اخوان از فعالیت زیرزمینی دست نکشید و شبکه‌ای از روابط با قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را به‌ویژه با قطر و ترکیه حفظ کرد.

انقلاب سوریه 2011؛ بازگشت به صحنه سیاسی: با آغاز انقلاب سوریه در ۲۰۱۱، صحنه سوریه برای ظهور اخوان‌المسلمین به‌عنوان یک نیروی میانه‌رو آماده بود و رقابت بین نیروهای اسلامی نا همگون باعث شد تا این گروه در موقعیت ویژه‌ای قرار بگیرد. اخوان تلاش کرد تا نیروهای مختلف اسلامی را متحد کرده و امید داشت با ایجاد «شورای ملی سوری»، رهبری سیاسی مخالفین را در اختیار بگیرد. در نهایت، اعمال فشارها گروه‌های جهادی برای افزایش نفوذ خود، بروز اختلافات بر سر اولویت‌های رهبری و اقدامات سیاسی میان افراد و جنبش‌های مختلف درون گروه، نشان داد چالش‌های سیاسی فراتر از تصورات اخوان‌المسلمین است.

نقش اخوان در آینده سوریه؛ بین مقاومت سیاسی و اقدام مدنی: علی‌رغم تمام این اتفاقات، اخوان‌المسلمین سوریه همچنان نفوذ سیاسی خود را در برخی مناطق به‌ویژه شمال غرب سوریه با حضور در ائتلاف مخالفان از طریق «هیئت تحریر الشام» حفظ کرده است. این گروه با تلاش برای حرکت فراتر از ایدئولوژی جهادی خود، همچنان بخشی از معادله سیاسی سوریه باقی مانده است و در تلاش است از یک جنبش اسلامگرای معارض به جنبش اجتماعی تبدیل شود که در سوریه پسا اسد، به دنبال راه حل مشکلات مردم است.

فرصت‌های بازگشت اسلام سیاسی

علیرغم چالش‌هایی که جنبش‌های اسلام سیاسی در سوریه و جهان عرب با آن روبرو هستند، فضای منطقه‌ای کنونی فرصت‌هایی را برای بازآرایی صفوف آن‌ها فراهم می‌کند. این فرصت‌ها را می‌توان از سه محور اصلی نخست خلاء سیاسی و امنیتی، دوم بحران های اقتصادی و اجتماعی و سوم، فقدان دموکراسی و کثرت گرایی سیاسی تحلیل کرد.

سناریوهای احتمالی

۱-ادامه زوال اسلام سیاسی: جنبش‌های اسلام سیاسی به دلیل کاهش محبوبیت و تجربه‌های ناکام در مصر و تونس، با بحران مشروعیت سیاسی مواجه‌اند. رژیم‌های حاکم در منطقه با حمایت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی موفق به اعمال سیاست‌های طرد سیاسی و محدود کردن فضای این جنبش‌ها شده‌اند. هرچند مهم‌ترین چالش پیش روی این سیاست‌ها آن است که نتیجه معکوس داده و برای ابراز وجود ناگزیر به واکنش‌های زیرزمینی یا اقدامات خشونت‌آمیز روی آورند.

۲-اسلام سیاسی به‌عنوان جایگزین عملی: جنبش‌های اسلام سیاسی در تلاشند تا از طریق بسط گفتمان حکمرانی خوب و توسعه اقتصادی، و رها کردن شعارهای شکست خورده، خود را به‌عنوان جایگزینی قابل قبول معرفی کنند. این جنبش‌ها برای نشان دادن توانمندی حل بحران‌ها نیاز به تغییر ایدئولوژیک و همکاری با نیروهای مختلف سیاسی دارند. با این وجود چالش‌های زیادی مانند میراث منفی تجربیات قبلی و توانایی اندک آن‌ها در ایجاد اتحاد و ائتلاف با سایر نیروها همچنان پابرجاست.

۳-لغزش اسلام سیاسی به سمت افراط گرایی: در محیط‌هایی مانند سوریه و لیبی که دولت‌ها شکننده‌اند، برخی جنبش‌های اسلامی ممکن است برای بازپس‌گیری نفوذ خود به خشونت روی آورند. خلاء سیاسی و امنیتی فرصت ظهور گروه‌های افراطی را ایجاد می‌کند که تهدیدی برای ثبات منطقه‌اند. با این حال، از دست دادن حمایت مردمی و بین‌المللی و افزایش مداخلات خارجی، مانع گسترش این جنبش‌ها می‌شود.

۴-ادغام اسلام سیاسی در جنبش های مدنی: جنبش‌های اسلامی می‌توانند به سمت ادغام به عنوان بخشی از جنبش‌های ملی مدنی حرکت کنند. برای این کار نیاز است گفتمان سنتی به‌نفع ارزش‌های دموکراتیک، شهروندی و پلورالیزم کنار گذاشته شود. هرچند این تغییرات فرصتی برای اصلاح نقش اسلام سیاسی فراهم می‌کند، اما نیازمند یک تغییر هویتی در ذات اسلام سیاسی و نیز پذیرش داخلی و خارجی در میان جنبش‌های اسلامگرا است که با توجه به شکاف‌های موجود، چالش بزرگی محسوب می‌شود.

نویسنده: ياسمين محمود حامد البوني

منبع: ايجبشن اينتربرايز للسياسات و الدراسات الاستراتيجية -مصر


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه