نه تنها صلح، بلکه وقوع آتشبس میان روسیه و اوکراین نیز سناریوی بعیدی به نظر میرسد. اسرائیل و حماس نیز آتشبس بلندمدت در غزه را اولویت خود نمیبینند. تنها نقطه روشن در صفحه شطرنج دیپلماسی جهانی میتواند روابط میان ایران و آمریکا باشد.
در دوران خیلی خوبی برای دیپلماسی به سر نمیبریم. نه تنها صلح، بلکه وقوع آتشبس میان روسیه و اوکراین نیز سناریوی بعیدی به نظر میرسد. اسرائیل و حماس نیز آتشبس بلندمدت در غزه را اولویت خود نمیبینند. تنها نقطه روشن در صفحه شطرنج دیپلماسی جهانی میتواند روابط میان ایران و آمریکا باشد. اما چرا ایران باید به امضای یک توافق جدید با ترامپی که در دوره نخست ریاستجمهوری خود به صورت یکجانبه از برجام خارج شد علاقهمند باشد؟
انگیزههای ایران
در این خصوص دو دلیل مطرح است. نخست، ایران به واسطه این توافق میتواند از حمله نظامی اسرائیل و/یا آمریکا جلوگیری بکند. با توجه به اینکه اسرائیل در ماه اکتبر با موفقیت پدافند هوایی و تأسیسات تولید موشک و پهباد ایران را هدف قرار داد، ثابت شده است که ایران تجهیزات ضعیفی برای دفاع از خود دارد. از آنجا که اقتصاد ایران نیز ضعیف شده است، یک توافق جدید میتواند تحریمها را کاهش داده و فشارهای داخلی بر نظام ایران را کم کند. اما این توافق چه سودی برای ترامپ دارد؟
انگیزههای ترامپ
ترامپ به شدت نیازمند یک دستاورد دیپلماتیک برجسته است. در دوره نخست او تلاش مشابهی در برابر کرهشمالی صورت گرفت که شکست خورد. اکنون نیز نتوانسته است در مذاکرات پایان جنگ در اوکراین و غزه دستاوردی کسب کند. توافق هستهای با ایران میتواند بهترین شانس او باشد. افزون بر این، ترامپ علناً قول داده است که ایران هیچگاه به سلاح هستهای دست نخواهد یافت؛ بنابراین با توجه به اینکه ایران لحظهبهلحظه به کنار هم قراردادن اجزای یک سلاح هستهای نزدیکتر میشود، ترامپ نیز بیشتر در وضعیت اضطراری قرار میگیرد.
با اطمینان میتوان گفت دلایل راهبردی خوبی نیز برای ترامپ وجود دارد که او را به سمت یک توافق با ایران بکشاند. اگر هر دو گزینه نظامی و دیپلماتیک شکست بخورند و ایران در توسعه سلاح هستهای موفق شود، نتیجه آن آغاز یک رقابت هستهای در خاورمیانه خواهد بود. ایران مسلح به سلاح هستهای میتواند آن را در اختیار نیروهای نیابتی خود (نظیر حزبالله، حماس یا حوثیها) قرار دهد. با این وجود، پیش از امضای توافق سؤالات بسیاری وجود دارد.
مسائل مهم در مذاکرات
نخست، ایران چه مواد هستهای را میتواند حفظ و تولید کند؟ به طور خاص، آیا اجازه دارد به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد؟ اگر آری، تا چه میزان و در چه سطح؟ مسئله دوم، مربوط به نظارتها است. آمریکا چگونه میتواند مطمئن شود که ایران به تعهدات خود پایبند خواهد ماند؟ و ایران تا چه اندازه مایل خواهد بود که تأسیسات خود را برای ارزیابی سطح پایبندیاش در دسترس متخصصان خارجی قرار دهد؟ پرسش سوم در مورد حدود توافق است. آیا توافق به حوزه هستهای محدود خواهد ماند یا عناصر ضروری همچون اجزای بمب، موشکها، فعالیتهای آزمایشی یا حمایت ایران از نیابتیهای منطقه را نیز در بر خواهد گرفت؟
مسئله چهارم، بازه زمانی توافق است. آیا مانند برجام شامل بند غروب خواهد بود یا انقضایی نخواهد داشت؟ و سرانجام، این توافق به چه حالتی خواهد بود؟ ایران ممکن است به دنبال تضمینی باشد که ترامپ و رؤسایجمهور پس از او در توافق باقی بمانند؛ بنابراین ایران احتمالاً اصرار خواهد کرد که توافق در کنگره تصویب شود.
نقطه مصالحه
نقطه بالقوهای وجود دارد که دو طرف میتوانند آنچه نیاز دارند را به دست بیاورند و به مصالحه برسند. ایران میتواند حجم کمی از سوخت هستهای با غنای پایین را برای اهداف غیرنظامی حفظ کند. نظارتها نیز گسترش خواهند یافت. در ازای این امتیازات، بخشی از تحریمها کاهش خواهد یافت و اگر توافق مسائل دیگر را نیز پوشش دهد، بخشهای دیگری از تحریمها نیز کاهش خواهد یافت. توافق میتواند بدون انتها باشد یا مثلا پایان آن در سال ۲۰۵۰ یا ۲۰۷۵ تعیین شود. کنگره آمریکا و مجلس ایران نیز ملزم خواهند شد که توافق را تصویب کنند.
پیامدهای حملات ۷ اکتبر به روشنی نشان داده است که ایران امروز تهدیدی قابل مقایسه محسوب نمیشود. با این حال، ممکن است ترامپ تمایلی به آزمودن این ارزیابی نداشته باشد، چرا که ایران همچنان میتواند به همسایگان خود آسیب برساند و باعث افزایش قیمت نفت شود؛ مسئلهای که میتواند تورم را تشدید کرده و از رشد اقتصادی بکاهد. همین همگراییِ ریسکها و منافع است که وضعیت را به طرز شگفتآوری برای یک گشایش دیپلماتیک آماده کرده است.
نویسنده: ریچارد هاس
0 دیدگاه