برای دهه‌ها، سیاست‌گذاران آمریکایی ترکیه و اسرائیل را متحدانی حیاتی و ستون‌های ثبات منطقه‌ای تلقی می‌کردند. اکنون این دو ستون مستقیماً در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند.


جنگ دوازده‌روزه میان اسرائیل و ایران، توازن قدرت در خاورمیانه را دگرگون کرده است: اسرائیل جسورانه به‌دنبال بازطراحی منطقه است؛ نظام ایران تضعیف‌شده و برای بقا می‌کوشد؛ و ایالات متحده‌ای مردد که تمایلی به گرفتار شدن در یک درگیری طولانی‌مدت دیگر ندارد. خطرناک‌ترین پیامد این تحولات شاید در ادامه درگیری با ایران نباشد، بلکه در ظهور رقابتی شدیدتر میان ترکیه و اسرائیل نهفته باشد.

هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه، در نشست سازمان همکاری اسلامی فضای جدید حاکم بر آنکارا را چنین توصیف کرد: «مشکل فلسطینی، لبنانی، سوری، یمنی یا ایرانی وجود ندارد — اما بدون شک مشکلی به‌نام اسرائیل وجود دارد».
این سخن بیانگر تغییری در نگرش ترکیه نسبت به جایگاه اسرائیل در منطقه است؛ دولتی که زمانی متحد بود و سپس به رقیب تبدیل شد و اکنون دشمنی آشکار تلقی می‌شود. آنکارا از رویکرد تهاجمی اسرائیل و هویت تازه‌اش به‌عنوان هژمون منطقه که مدت‌ها رؤیای رجب طیب اردوغان بود، احساس ناخوشایندی دارد.
دولت باغچلی، از متحدان کلیدی اردوغان، اخیراً اسرائیل را متهم کرده که می‌کوشد «آناتولی را به محاصره درآورد» و ترکیه را بی‌ثبات کند. این نوع نگاه که پیش‌تر تنها در تیترهای جنجالی مطبوعات زرد دیده می‌شد، دیگر در درون دستگاه بوروکراسی و رسانه‌های جریان اصلی ترکیه نیز موضوع غریبی به‌شمار نمی‌رود.

در اسرائیل نیز بازتابی از این درگیری ذهنی دیده می‌شود؛ بخش‌هایی از دستگاه امنیتی اسرائیل، نفوذ منطقه‌ای ترکیه را به‌عنوان تهدیدی بلندمدت می‌نگرند که «از ایران هم خطرناک‌تر» است. حمایت آشکار اردوغان از حماس، واکنش‌های تند دولت بنیامین نتانیاهو را در پی داشته و به بروز لفاظی تند میان طرفین منجر شد. همچنین به تلاش اسرائیل برای تقویت روابط با کردهای سوریه — که آنکارا همواره آنها را تهدیدی جدی دانسته — نیز دامن زده است.
در منطقه‌ای که خودش ناپایدار است، رویارویی دو ارتش قدرتمند  که هر دو از متحدان ایالات متحده هستند می‌تواند توازن قدرت شکننده موجود را بیش از پیش تضعیف کند.

این رقابت، هم ماهیتی ایدئولوژیک دارد و هم ژئوپلیتیکی. دولت اردوغان نوعی از پوپولیسم اسلام‌گرای سنی را با ناسیونالیسم ترکی در هم آمیخته؛ الگویی که در پلتفرم «قرن ترکیه» او نمود یافته و وعده دوره‌ای نوین از قدرت ترکیه در عرصه بین‌الملل را می‌دهد.
در سوی مقابل، ائتلاف راست‌افراطی در اسرائیل نیز چشم‌اندازی جبرگرایانه نسبت به سرنوشت اسرائیل دارد و به‌دنبال سلطه نظامی بر لبنان، غزه و سوریه است. این جهان‌بینی‌های متعارض، مجالی برای سازش باقی نمی‌گذارند.

سوریه، نزدیک‌ترین صحنه رویارویی میان اسرائیل و ترکیه است. از زمان سقوط بشار اسد در اواخر سال ۲۰۲۴، هر دو طرف در تلاش بوده‌اند نظم پساجنگ در سوریه را به نفع خود شکل دهند. ترکیه نفوذ خود را در سوریه گسترش داده، از متحدان خود که اکنون در قدرت هستند حمایت کرده و برای ایجاد حکومتی باثبات و متمرکز که با آنکارا هم‌راستا باشد، فشار وارد می‌کند. ترکیه هم‌اکنون بخش‌هایی از شمال سوریه را در کنترل دارد و مشتاق است که حضور اقتصادی و نظامی خود را در سراسر این کشور توسعه دهد.
در مقابل، اسرائیل حملات هوایی خود را افزایش داده و از خودمختاری کردها و دروزی‌ها حمایت کرده است؛ چراکه به دلیل پیشینه جهادی‌ حاکمان جدید سوریه نسبت به آن‌ها سوءظن دارد.

تنش‌ها میان طرفین در آوریل امسال به اوج رسید و اسرائیل به سایتی که قرار بود محل احداث پایگاه ترکیه باشد، حمله کرد. اکنون یک خط تماس نظامی میان دو کشور برقرار شده، اما تعامل دیپلماتیک گسترده‌تر همچنان متوقف مانده است.
در همین حال، ترکیه نیز از جنگ با ایران برای خود نتایجی گرفته است. اقدام اسرائیل در ترور مقامات ارشد نظامی ایران قدرت برتر هوایی و توانایی‌های اطلاعاتی اسرائیل را نشان داد. اکنون آنکارا با درس گرفتن از این موضوع در حال رفع آسیب‌پذیری‌های خود در این زمینه‌هاست.

رئیس‌جمهور ایالات متحده باید از روابط خوب خود با نتانیاهو و اردوغان بهره گیرد تا این تقابل را مدیریت کند. پایان دادن به جنگ غزه می‌تواند بخشی از نارضایتی‌های ترکیه را کاهش دهد، اما رقابت بلندمدت میان این دو کشور به‌سادگی از میان نخواهد رفت.

برای دهه‌ها، سیاست‌گذاران آمریکایی ترکیه و اسرائیل را متحدانی حیاتی و ستون‌های ثبات منطقه‌ای تلقی می‌کردند. اکنون این دو ستون مستقیماً در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند. با تضعیف ایران، واشنگتن و متحدانش باید دریابند که آزمون بعدی خاورمیانه ممکن است از دل رقابت میان دو شریک نزدیکشان برآید.

 

 


اندیشکده تهران


0 دیدگاه

logo

ارسال دیدگاه