ایران و روسیه علیرغم وجود اشتراکات زیاد در منافع راهبردی خود دارای برخی تعارضات منافع نیز هستند که باید مدیریت شوند. صرفنظر از نقش گذشته روسیه چه در تصویب قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران و چه در رابطه با برجام آنچه اکنون بیشتر اهمیت مییابد مسیر پیش روست.
چهارشنبه 23 مهر سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در پاسخ به سوال یک خبرنگار در حاشیه نشست کشورهای عرب-روسیه درباره نقش روسیه در برجام، با بیان این که مکانیسم ماشه یک دام حقوقی بود که پذیرش آن توسط ایران روسها را شگفت زده کرد این مکانیسم را تا حد زیادی مخلوق ظریف، وزیر خارجه وقت ایران، دانست. در پاسخ روز بعد ظریف در یک سخنرانی با رد ادعای لاوروف نکاتی در ماهیت بازی روسها در رابطه با برجام و فراتر از آن نگاه آنها به تعاملات بینالمللی ایران مطرح کرده است. درباره این جدل ذکر نکاتی حائز اهمیت است.
رفع اتهام کارشکنی یا بازی با شکاف سیاسی در داخل ایران؟!
اگرچه میتوان موضعگیریهای اخیر لاوروف و همچنین ظریف را تا حدودی زیادی ناشی از شخصی شدن انتقادات علیه یکدیگر دانست اما به نظر میرسد لاوروف فراتر از بحث شخصی و تلاش برای رفع اتهام کارشکنی روسها در برجام، در این موضعگیری، بهرهبرداری از شکاف در منازعه سیاسی داخلی ایران درباره برجام و جهتگیری سیاست خارجی را نیز مدنظر داشته است. امری که میتوان گفت بازتابدهنده نگرانی دوجانبه روسیه و ایران از عادیسازی روابط طرف دیگر با غرب نیز هست و البته هوشیاری دولتمردان ایران در پرهیز از تبدیل اختلافات داخلی به بستری برای بهرهبرداری خارجی را میطلبد.
نقش روسیه در طراحی مکانیسم ماشه
ظریف در پاسخ به لاوروف با ذکر این که مکانیسم ماشه مربوط به روزهای پایانی نبود گفته است لاوروف و فرانسویها پیشنهادی در مورد وضعیت قطعنامههای گذشته شورای امنیت علیه ایران دادند که خیلی بد بود و ما تلاش زیادی کردیم تا آن پیشنهاد را کنار بگذاریم. پیشنهادی که براساس آن قطعنامهها هر شش ماه یک بار در شورای امنیت به صورت اتوماتیک تعلیق میشد اما با درخواست دو عضو شورای امنیت میتوانست به رایگیری گذاشته شود. در این رابطه چند نکته وجود دارد. نخست، خود ظریف میگوید کری این طرح را به او داد و پس از مخالفت ظریف با آن کری گفته است پیشنهاد را لاوروف داده است و در ابتدا نیز میگوید لاوروف و فرانسویها این پیشنهاد را دادند. بنابراین عاملیت لاوروف در این پیشنهاد جای تردید دارد؛ به ویژه که این طرح به جز در بحث زمانی تفاوت چندانی با مکانیسم ماشه ندارد و در تعارض با حق وتوی روسیه است؛ چرا که تعلیق و نه بازگشت تحریمها را به رای میگذارد. شایان ذکر است علی اکبر صالحی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، در گفتوگویی در ۱۱ شهریور امسال گفته بود: «در یکی از جلسات آقای لاوروف ( به طرح مکانیسم ماشه) اعتراض کرد و گفت این (طرح) دارد حق وتو ما را میگیرد.» دوم، حتی اگر لاوروف در پیشنهاد آن طرح عاملیت داشته است نافی مسئولیت ظریف و تیم مذاکرهکننده ایرانی در طرح یا پذیرش مکانیسم ماشه و اقناع دیگر مسئولان کشور نیست. سوم، مشخص نیست وقتی ظریف میگوید «به لاوروف دستور داده بودند نگذارد برجام نهایی شود» چگونه این موضوع را دریافته است؟ از طریق اماره مخالفت روسها با مدت زمان تحریم تسلیحاتی ایران و مکانیسم ماشه یا نشانه دیگری؟ بنابراین این سوال مطرح میشود آیا چنین ذهنیت بیش از حد منفی درباره روسها او را به پذیرش مکانیسم ماشه سوق نداده است؟
تلاش پوتین برای از بین بردن برجام
ظریف به نقل از ناصر قندیل تحلیلگر مشهور لبنانی میگوید سردار سلیمانی گفته بود پوتین در دیدار با او در مسکو گفته است «کارهایی که ما با هم (در سوریه) میکنیم برجام را از بین میبرد« و میافزاید «همان موقع تحلیل من این بود که اقدامات روسیه با هدف از بین بردن برجام انجام میشد». صرفنظر از این که ناصر قندیل کلمات منتسب به خود را جعلی خوانده و تصحیح کرده است، این تحلیل ظریف از تاثیر همکاریهای ایران و روسیه در سوریه بر برجام و استنتاج عاملیت روسی (و نه ایرانی) و ضدبرجامی از آن تنها در صورتی میتوانست معنادار باشد که براساس متن برجام، ایران تعهداتی فراتر از موضوع هستهای پذیرفته باشد(که این گونه نبوده است) یا اینکه تعهدات شفاهی به هدایت سیاست منطقهای ایران در چارچوب منافع و دستورکار آمریکایی صورت گرفته باشد و یا حداقل چنین انتظاری در طرف مقابل انگیخته شده باشد و به تعبیری برجام دارای یک روح غیرهستهای بوده باشد؛ در این صورت بحث مجوز ظریف برای چنین تعهداتی و شکاف سیاسی داخلی مطرح خواهد بود و این سوال به وجود میآید که آیا در داخل اجماعی برای حرکت در این مسیر وجود داشت؟
جایگاه روسیه در تعارض ایران و غرب
موضوع دیگر دو خط قرمزی است که ظریف برای روسیه قائل می شود.«اول اینکه ایران نباید هیچ وقت با دنیا روابط آرام داشته باشد و دوم اینکه نباید با دنیا به درگیری برسد». از نظر ظریف به همین دلیل روسیه طرفدار توافق موقت ژنو بود و به محض اینکه مذاکرات جامع شروع شد روسها بازی درآورند. این نکته درست است که منافع روسیه در تداوم تعارض ایران و غرب است و سعی میکند از این تعارض امتیازاتی کسب کند. این نکته را نیز باید مدنظر داشت که منافع ایران نیز در تداوم تعارض روسیه و غرب است و سعی میکند از آن امتیاز کسب کند و این امری طبیعی در سیاست بینالملل است. البته هر دو بازیگر نیز نگرانند که طرف دیگر روابط خود با غرب را به ضرر خود بهبود بخشد. با این حال در این خصوص دو سوال دیگر مطرح میشود؛ نخست، آیا عامل و دلیل اصلی تعارض ایران و غرب، کارشکنی روسیه است و این تعارض به اجبار منافع روسیه در آن، تداوم یافته است؟ و به فرض این که رفع تعارض ایران و غرب در جهت منافع روسیه میبود و روسیه نیز برای آن تلاش میکرد ماهیتاً تعارضات ایران و غرب قابلحل بود؟ در واقع چنین استدلالی به معنای نادیده گرفتن ریشههای بنیادین تعارض ایران و غرب است. دوم آیا فراتر رفتن از توافق ژنو (برخلاف میل روسها) و امضای برجام با مکانیسم ماشه، توانست «روابط ایران با دنیا» را آرام کند؟ پاسخ به این سوالات جایگاه واقعی روسیه در تعارض ایران و غرب را نمایان میسازد؛ چنان که به نظر نمیرسد انتفاع ایران از تداوم تعارض روسیه و غرب از جمله در موضوع اوکراین عامل مهم و چندان موثری در تداوم یا رفع این تعارض باشد.
روسیه و فعالسازی مکانیسم ماشه
ایران و روسیه علیرغم وجود اشتراکات زیاد در منافع راهبردی خود دارای برخی تعارضات منافع نیز هستند که باید مدیریت شوند. صرفنظر از نقش گذشته روسیه چه در تصویب قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران و چه در رابطه با برجام آنچه اکنون بیشتر اهمیت مییابد مسیر پیش روست که رویکرد روسیه در خصوص فعالسازی ماشه از جمله در بیانیه اخیر وزارت خارجه این کشور درباره قطعنامه 2231 مبنی بر پایان محدودیتها و رویههای مرتبط با برنامه هستهای ایران، که شکافی بیسابقه در تفسیر قطعنامههای شورای امنیت توسط اعضا را به نمایش گذاشته است نوید همکاریهای بیشتر دو کشور را میدهد و باید از هر گونه سنگاندازی در این مسیر اجتناب شود.
سخن نهایی
آنچه روسیه و ایران را به همکاریهای راهبردی سوق داده است نه اشتراک کامل منافع و فقدان منافع متعارض بلکه الزامات نظم بینالمللی در دوره گذار است که برخی از منافع کلان راهبردی دو بازیگر را تا حدود زیادی همسو ساخته است. بر پایه الزامات این دوره گذار و منافع کلان راهبردی است که موضع روسیه از رای مثبت به قعطنامههای تحریمی سازمان ملل به بیاعتبار قلمداد کردن بازگشت این تحریمها به موجب فعالسازی مکانیسم ماشه تغییر یافته است و بر همین اساس نیز همکاری آتی دو کشور اهمیت مییابد.
0 دیدگاه