جنگ پنج روزه شده و ما نیز مانند اکثر اسرائیلیها دو بار در شب بیدار میشویم و به سمت پناهگاهمان میدویم. در آنجا، همسایگان گرد هم میآیند و در حالی که از اخبار جدید حرف میزنند، ترسیده و مردد هستند.
علیرغم حملات هوایی مداوم اسرائیل، ایران موفق شده است به پرتاب موشکهای بالستیک ادامه دهد—دستاوردی که میتوان آن را به دکترین نظامی دیرینه جمهوری اسلامی، ساختار غیر متمرکز نظامی و تاکتیکهای ارتقاءیافتهی بقاء نسبت داد.
نبرد اسرائیل و ایران تازه آغاز شده است و نتانیاهو اعلام کرده که اسرائیل تا «هر چند روزی که لازم باشد» به حملات خود ادامه خواهد داد. ایران نیز پیش از این با پرتاب پهپادها و موشکهای بالستیک به اسرائیل پاسخ داده و گزینههای تلافیجویانهی دیگری نیز در اختیار دارد
اسرائیل در طول مذاکرات ترامپ با ایران، بارها تهدید کرده است که به تأسیسات هستهای ایران به حمله پیشدستانه خواهد کرد. با این حال، مقامات آمریکایی بر این باورند که اسرائیل در حال بلوفزنی است.
عراقچی با درک عمیق از سبک ارتباطی دونالد ترامپ و بهرهگیری از زبان و روایتهای مورد علاقه او، تلاش کرده است تا از طریق پیامرسانی هدفمند و محتاطانه، ایران را در مذاکرات بهگونهای معرفی کند که هم از قدرت خود دفاع کند و هم با پرهیز از تقابل مستقیم، مسیر رسیدن به توافقی مطلوب برای تهران را هموار سازد.
ایران از زمان اشغال عراق و بهویژه پس از تحولات ۲۰۱۱، تلاش کرده با هدایت شبکهای غیرمتمرکز از گروههای همسو در منطقه، محور مقاومتی علیه نفوذ آمریکا، اسرائیل و متحدانشان شکل دهد، اما تحولات اخیر نشان میدهد این محور در حال گذار به یک شبکه پراکنده و منعطف با پیوندهای ایدئولوژیک است که دیگر تابع چارچوب سلسلهمراتبی پیشین نیست.
ایران با الهام از الگوی جامعه زغالسنگ و فولاد اروپا، پیشنهاد تشکیل کنسرسیومی مشترک با آمریکا، عربستان و امارات برای غنیسازی اورانیوم را مطرح کرده است که هدف آن تسهیل راستیآزمایی برنامه هستهای، کاهش تنشهای ژئوپلیتیکی و تأمین منافع متقابل طرفین، از جمله بهرهبرداری سیاسی برای ایالات متحده است.
ائتلافبندی چین، کرهشمالی و روسیه، اعضای سازمان ائتلاف آتلانتیک شمالی (ناتو) را به این نتیجه رسانده است که امنیت هند_اقیانوسیه و اروپا را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد.
در حالی که رئیسجمهور ترامپ به دنبال دستیابی به توافق هستهای با ایران است، باید به این نکته توجه داشت که انگیزه اصلی تهران برای شرکت در مذاکرات، ترس از واشنگتن نیست بلکه احساس فرصت است.
دولت ترامپ با تضعیف اتحادهای ایالاتمتحده باعث تضعیف بازدارندگی گسترده آمریکا شده است و کشورهای بیشتری را به این فکر انداخته است که باید سلاحهای هستهای خود را داشته باشند یا خیر. اما این ایده که گسترش بیشتر تسلیحات هستهای میتواند باعث ثبات شود بر فرضیات نادرستی استوار است.
نه تنها صلح، بلکه وقوع آتشبس میان روسیه و اوکراین نیز سناریوی بعیدی به نظر میرسد. اسرائیل و حماس نیز آتشبس بلندمدت در غزه را اولویت خود نمیبینند. تنها نقطه روشن در صفحه شطرنج دیپلماسی جهانی میتواند روابط میان ایران و آمریکا باشد.
چین، منطقه قطب شمال را نه بهعنوان یک اولویت راهبردی، بلکه بهعنوان یک سرمایهگذاری بلندمدت میبیند و در حال تقویت ظرفیتهای خود برای فعالیت در این منطقه است. ایالات متحده بیش از هر زمان دیگری به همکاری با متحدان قطبی خود نیاز دارد تا بتواند محیط پهناور و در حال تغییر قطب شمال را بهدقت پایش و در برابر فعالیتهای نگرانکننده چین ایستادگی کند.
ده سال پس از توافق هستهای، موازنه قدرت تغییرات اساسی کرده است. ائتلافی که چالشها و فرصتهای توافق ۲۰۱۵ را ایجاد کرد دیگر وجود ندارد. اروپا با تهران در ارتباط است؛ تحریمهای هستهای چندجانبهای که تهران را پای میز مذاکره آورد از میان رفتهاند و بر نخواهند گشت و روابط تهران با مسکو و پکن به واسطه موضوع اوکراین و جنگ تجاری تغییر شکل داده است.