چهار چالش فنی اصلی در مذاکرات آتی در پرونده هستهای وجود دارد. اینکه مذاکرات معطوف به این چالشها چه روندی را طی کند، به مهارت تیمهای مذاکرهکننده بستگی دارد ولی به نظر میرسد فرآیند موازی و گامبهگام اجرای تعهدات بتواند مسیر طرفین برای دستیابی به یک توافق موقت جهت کنترل تنش را بگشاید.
مقاومت لبنان فعلا در شرایط بازسازی به سمت ایجاد تنش نخواهد رفت و می خواهد با تمام قوا به ابعاد سیاسی یعنی انتخابات سال 2026 بپردازد و با گرفتن تمام کرسی های مورد نظر قدرت خود را دوباره به رخ بکشد که کار سختی هم در پیش دارد. با تمام این روندها خلع سلاح مقاومت اکنون مهم ترین باریکه درگیری بین جریان غربگرا و مقاومت در لبنان خواهد بود.
تغییر اولویتهای داخلی و منطقهای عربستان، فرصتی برای ایران و عربستان فراهم کرده تا با بهرهگیری از تجربه تنشهای گذشته، امنیت و توسعه را در چارچوبی متوازن به هم پیوند دهند. این روند میتواند پایهگذار مرحلهای جدید از روابط همسایگی و حرکت بهسوی امنیت جمعی و همکاری سازنده باشد. در این میان، بعد اقتصادی و تجاری، حلقه مفقوده روابط دو کشور است که باید همزمان با اعتمادسازی سیاسی و امنیتی، تقویت شود.
نزدیکی آمریکا به ایتالیا از یک سو موجب افتراق بیشتر در اتحادیه اروپا و تقویت جایگاه همایدئولوژیهای ترامپ میشود و از سوی دیگر، ایتالیا به عنوان متحد قابل اعتمادتر برای آمریکا میتواند جایگاه خود را در اتحادیه اروپا ارتقاء دهد.
گزارش جامع گروسی از فعالیتهای هستهای ایران متاثر از مذاکرات ایران و آمریکا خواهد بود. اگر آمریکا به دنبال توافق باشد تلاش خواهد کرد آژانس گزارش مثبت منتشر کند و مانع فعالسازی مکانسیم ماشه شود و اگر اهداف دیگری دنبال کند فشار خواهد آورد آژانس گزارش منفی منتشر کند.
علیرغم اینکه ناامنی و خشونت در اکوادور در سال گذشته بسیار تشدید شده است، اما این کشور به نسبت آنچه که السالوادور پیش از بوکله تجربه کرد یا وضعیت کنونی کشوری همچون هائیتی هنوز وارد مرحله وخامت نشده است. در صورتی که نوبوآ نتواند امنیت را به اکوادور باز گرداند، شاید بدترین سناریو، نظیر همسایهاش کلمبیا رخ دهد که برای دو دهه درگیر مبارزه با گروههای شبهنظامی بود.
در دیپلماسی بینالمللی، انتخاب بین مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم صرفاً یک مسئله فنی نیست؛ بلکه اغلب بازتابی از سطح اعتماد، ماهیت مناقشه و محدودیتهای طرفین است.
چین، روسیه و اتحادیه اروپا به صورت مشترک به دنبال نقشآفرینی در مذاکرات، حفظ ثبات در منطقه و جلوگیری از هستهای شدن ایران هستند، زیرا این امر میتواند رقابت تسلیحاتی را در آسیا تشدید کند.
ایران با استفاده از برخی کارتها توانست نوعی توازن مذاکراتی با آمریکا را بهبود بخشیده و مذاکرات را به موضوع هسته ای محدود کند. بهبود توازن میان دو کشور به نفع ایران نشانه مثبتی است. اما نمیتوان در مورد آینده مذاکرات مطمئن بود.
در پی گزارشهای غیررسمی از فرود هواپیماهای باری C17 و حضور مقامات امنیتی آمریکایی در پایگاه بگرام افغانستان، طالبان این ادعاها را رد کرده و آن را شایعه خوانده است.
هرچند جمهوری اسلامی ایران چشمانداز روشنی از حل مسائل پیچیده تحریمی با دولت ترامپ ندارد اما پنجره باز شده برای دیپلماسی را فرصتی میداند که با تفکیک میان پروندههای چندجانبه امنیتی خود و فاصلهگذاری مجدد میان برنامه هستهای، منطقهای و موشکی، با یک رویکرد حداقلی و تضمین عدم ساخت بمب به طرف آمریکایی، از انباشت فشار امنیتی روی خود بکاهد.
در حالی که جمهوریخواهان تندرو میخواهند برنامه هستهای ایران را به طور کامل نابود کنند، این احتمال هست که ایران و اعضای میانهروی کابینه میتوانند بر سر چگونگی نظارت و محدودیتها به توافق برسند.
در انتخابات ۲۰۲۴، ویتکاف نقش پررنگی در تأمین مالی کارزار انتخاباتی ترامپ ایفا کرد. پس از پیروزی ترامپ، او تبدیل به یکی از مهرههای کلیدی سیاست خارجه تبدیل شد. فعالیتهای اخیر ویتکاف، او را به اصلیترین چهره کابینه ترامپ در امور خاورمیانه تبدیل کرده است.
مذاکرات غیرمستقیم برای ایران و آمریکا دو کارکرد دارد. نخست محک اولیهای برای ارزیابی تمایل طرف مقابل به امتیاز دادن است و دومین کارکرد ایفای نقش در تقابلهای روایتی و به تعبیری بازی سرزنش است.